آنها که چون من، لااقل در میانسالی باشند، روزهای نخست انقلاب و سالهای اولیه این ملت را خوب به یاد دارند... صفهای طویل مقابل نانواییها، صفهای طولانی خرید نفت در زمستان 1357، روزهای سخت بازار، بیکاری و در سالهای نخست انقلاب، تحمل سیستم کوپنی، روزهای که اعلام یک کوپن روغن یا شکر و امثالهم، شبیه خبر یک پیروزی بزرگ برای بسیاری از خانوادهها و یک شادمانی مهم تلقی میشد... تمام این سختیها در حالی بود که هر هفته در هر دیار دور و نزدیکی، دو نوبت تشییع جنازه شهدا داشتیم. هر روز خبر پر کشیدن عزیزی میرسید... بدتر از آن ترور مردم توسط منافقین در هر کوی و برزن بود. در هیچ کجا امنیت نداشتی، آنها رحم نداشتند، بمبگذاری، کشتن کاسب، کارگر، زن خانهدار و...
باری آنچه در این مقدمه کوتاه گفتم، یک از هزار بود. انواع تحریمها آن هم در شرایط جنگی مملکت را در محاصره کامل گرفته بود و مشکلات چنان فراوان که حتی فهرست کردن تیتروار آنها، مثنوی هفتاد من خواهد شد. با تمام اینها مردم عصبانی نبودند. سختی میکشیدند، دسته گلهایشان دست دسته پرپر میشد، تهدید و ترور میشدند و غیره و غیره... ولی بسیار امیدوار بودند و با یکدیگر مهربان... آنچه امروز با آن مواجهیم، حتی قطرهای از آن مصایب نیست، چه بر این سرزمین رفته است که از جوان و پیر و زن و مردش چنین حالی پیدا کردهاند؟ چرا همه تا این حد از همه چیز ناراضی و عصبانی و گرفته و درهمند؟ برای پاسخ میتوان انواع و اقسام رهنمودها را داد و قلمفرسایی کرد و از جامعهشناسی تا روانشناسی و سیاست و اقتصاد را بهم دوخت و سیاهه بلند بالایی از دلایل را ردیف کرد. حقیقت ولی بسیار روشن و درکش نیز بسیار ساده است. همه چیز در این سالها مقابل چشم ما رخ داد. در آن سالها اگر سختی بود و اگر کوپن بود و اگر بیکاری و تحریم و... این وضع شامل همه بود. وزیر و مدیر و وکیل و معلم و کارگر و... همه و همه کمابیش در تحمل این مصایب سهیم بودند. عدهای به ویژه سواری نیفتاده و راهشان را از مردم جدا نکرده بودند. دولتمردان براستی شیفتگان خدمت بودند و نه تشنگان قدرت... مدیر و مسئول و وزیر شدن مساوی بود با سیل ترور شدن، آنکه راستی را میپذیرفت در کنار زحمات کار شبانهروزی، درست شبیه رزمندهای بود که به خط مقدم جبهه میرفت. هنوز نسل جدید آقازادهها که پز زندگی لاکچری خود را به مردم بدهند، متولد نشده بودند... امروز اگر مردم عصبانیاند چون میبینند برخی مسئولان و دولتمردان که شعار مرگ بر آمریکا میدهند و از مردم میخواهند حامی انقلاب و ارزشهای آن باشند، اما خود آنان فرزندانشان را به همان آمریکایی که به ما شیطان بزرگ معرفیاش میکنند، فرستاده و برخی هم ردپای سرمایهگذاری و مراودات مالیشان همه به همان ممالک دشمن بازمیگردد. ما را تشویق به حمایت از تولید داخلی میکنند و خودشان خودروهای فلان برند را سوار میشوند و بستگانشان به ملت پز لباس و ساعت و گوشی و کفش خارجیشان را میدهند. مدعی راه امام(ره) هستند و حال آنکه با توجه به اصول آن امام همام دشمنان واقعی انقلاب بحساب میآیند. مردم از این ریا، از این فریبکاری و دورویی عصبانیاند. اگر این خوی اشرافیگری و این سر معادن فساد را چاره کنیم، به خدا مردم همان مردمند و این مشکلات برایشان عددی نیست... دریغ.
۱۳ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۶:۴۴
کد خبر: 613103
آنچه امروز با آن مواجهیم، حتی قطرهای از آن مصایب نیست، چه بر این سرزمین رفته است که از جوان و پیر و زن و مردش چنین حالی پیدا کردهاند؟ چرا همه تا این حد از همه چیز ناراضی و عصبانی و گرفته و درهمند؟
نظر شما