به گزارش قدس انلاین ، شهرآباد روستایی در نزدیکی مشهد و بخشی از دهستان کنویست است، 632 خانواده در آن زندگی میکنند و کل جمعیت آن براساس سرشماری سال 95، کمی بیشتر از 2 هزار نفر بوده، فاصله این روستا با مرکز شهر آنقدرها هم زیاد نیست، اما آنچه اینجا دیده میشود، اثری از تشعشعات پر زرق و برق زندگی شهری دیده نمیشود، بلکه آنچه در این روستا بهچشم میخورد، فقر و فلاکت مردمی است که اغلب آنها بهامید زندگی در شهری آباد و بزرگ بهآن کوچ کردهاند.
گروهی 40 نفره از طلبههای مشهدی، در شرایطی که جای خالی مدیران و مسؤولان برای رسیدگی بهمشکلات مردم این روستا، مشهود است، پویش مواسات را راه انداختهاند و در اولین حرکت خود مهمان اهالی این روستا شده و پای درددلهایشان نشستند.
رسیدگی بهمطالبات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مردم؛ هدف پویش مواسات
طلبه، مستندساز و عضو حلقه مرکزی پویش طلبگی مواسات در گفتوگو با خبرنگار فارس در مشهد، هدف از راهاندازی این پویش را رسیدگی به مطالبات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مردم عنوان میکند و میگوید: حضور در میان مردم، آگاهی نسبت بهمسائل و مشکلات جامعه درراستای پیگیری مطالبات مردمی، از ماموریتهای اصلی این پویش بهشمار میرود که سبب تعامل هرچه بیشتر مسؤولان با مردم میشود.
مسعود زارعیان معتقد است، حضور طلاب در میان مردم اقدامی ارزشمند است و نباید آن را دست کم گرفت، بهویژه در مناطقی که محرومیت بهچشم میخورد، چهبهلحاظ ظاهری و چهبهلحاظ معنوی.
وی ادامه میدهد: روستای شهرآباد نیز از جمله مناطقی است که بهدلیل فقر و محرومیت شدید و مهمتر از آن، بیتوجهی مدیران شهری بهاین منطقه مورد توجه پویش مواسات قرار گرفته است.
طلبه، مستندساز و عضو حلقه مرکزی پویش طلبگی مواسات توضیح میدهد: حضور در میان ساکنین منطقه از 8 ماه پیش آغاز شده و بهواسطه ارتباط با معتمدین محله، مشکلات و کمبودهای منطقه شناسایی شده است.
در ابتدای ورود به محدوده، این طلبه و مستندساز مشهدی توضیحاتی درباره روستای شهرآباد ارائه میدهد و میگوید: روستای شهرآباد جزئی از محدوده شهری مشهد است، با اینحال از محرومترین مناطق حاشیه شهر بهشمار میرود.
در ادامه با راهنماییهای معتمد محله، به سرکشی از چند منزل که از قبل شناسایی شدهاند، میرویم. مهدی آلمحمد توضیح میدهد که خانوادههایی که در این بازدید قرار است بهآنها سربزنیم، براساس نیازمندیها و مشکلات خاصی که با آن دستوپنجه نرم میکنند در اولویت قرار گرفتهاند، در کنار سرکشی و صحبت با اعضای خانواده، بسته غذایی نیز تهیه شده که با ورود به منازل بهصاحب خانه تحویل داده میشود.
جانبازی که نمیتواند جانبازی خود را اثبات کند
اولین خانهای که وارد میشویم، متعلق بهجانبازی است که بهدلیل نبود مدارک کافی، نمیتواند جانباز بودن خود را به اثبات برساند.
این جانباز صحبت خود را با این نکته آغاز میکند که بازگو کردن این مطالب سبب ازبین رفتن اجر معنوی جانبازیاش میشود و ادامه میدهد: اما متاسفانه برخی از مسؤولان واقعا کوتاهی میکنند!
وی در پاسخ بهسوالات حاضرین توضیحات و مدارکی را ارائه میدهد و میگوید: سابقه حضورم در جبهه پنج سال و بهصورت بسیجی بوده در این مدت در همه عملیاتها حضور داشتم.
این جانباز ادامه میدهد: در جریان جنگ سه بار مجروح شدم از جمله در عملیات موعود عراق، بنده بعد از 40 سال دوندگی، نامه شیمیاییام را گرفتم و برای پیگیری بهسپاه بردم، اما آنان گفتند که قانون آمده که از این بهبعد نامه شیمیایی قبول نکنیم.
وی از نقش خود در جبهه میگوید: اینکه هم در لشگر پنج نصر و هم 21 امام رضا(ع) حضور داشته و بیشتر راننده آمبولانس بوده و در موعود عراق راننده آبرسانی و در کربلای یک بهعنوان راننده فعالیت داشته است.
او ادامه میدهد: گواهی مصدومیتم از بین رفته و منتظر نامه از باختران هستم، اما آنها گفتند که حدود 4000 نامه مفقود شده و دسترسی بهآنها ممکن نیست.
از عوارض شیمیایی شدن میپرسیم و او میگوید: هر از گاهی بدنم تاول میزند و من با یک کاسه آب نمک و پنبه آنها را درمان میکنم.
خانه محقر گنبدی شکل
منزل بعدی که در آن پا گذاشتیم کوچکترین، کمدوامترین و در عین حال متفاوتترین خانهای است که بهآن سرمیزنیم.
با ورود بهحیاطی بسیار کوچک وارد خانه میشویم، با دیدن فضای داخلی این خانه، تصور همیشگیمان از خانهای مکعبی تبدیل بهخانهای کمارتفاع با سقف گنبدی میشود.
دو اتاق دارد که هم پذیرایی است هم آشپزخانه و هم اتاق خواب، کاهگل دیوارها و ترکهای آن کاملا مشخص است و نشان از کمدوامی آن میدهدف آنقدر که بهگفته پدر خانواده، اگر بهپشت دیوار ضربهای وارد شود، دیوار از داخل ترک میخورد.
از شکل ظاهری خانه که بگذریم بهجانبازی میرسیم که در نیروی هوایی پاسداری کرده و در عملیات جزیره خارک نیز حضور داشته است.
وی میگوید: در زمان پاسداریام آب دریاها را با آب شیرینکن، شیرین میکردند و بهما میدادند و بر اثر خوردن همین آبها کلیههایم را از دست دادم و بههمین خاطر بعد از 16 ماه و 10 روز من را از خدمت معاف کردند.
پدر خانواده ادامه میدهد: در حال حاضر با همان کلیهها سر میکنم و شبها از شدت درد، خواب بهچشمانم نمیآید.
زراعیان که در این بازدید مسؤولیت گروه را بهعهده دارد، با اشاره بهاین موضوع که چهاقداماتی را میتوانیم در این حوزه انجام دهیم، توضیح میدهد: اولین و مهمترین نکته برای حل مشکلات، حضور ما در میان خانوادهها است.
وی درباره نحوه کمک بهاین خانواده میگوید: با توجه بهاینکه مادر خانواده توانایی کار کردن دارد، میتوانیم شرایط اشتغال خانگی را فراهم کنیم تا از این طریق کسب درآمد کنند.
زارعیان ادامه میدهد: در حال حاضر، درآمد این خانواده از بافتن حلقههای زنجیری است که با وصل کردن آنها بهیکدیگر برای ساخت زنجیرهای مراسم عزاداری بهدست میآید که ارزش ریالی آن بهشدت پایین است، درآمد ماهیانه افرادی که این کار را انجام میدهند به 400 هزار تومان هم نمیرسد.
مشکل دیگری که خانوادههای کم بضاعت در این روستا را درگیر کرده، تأمین هزینههای تحصیلی فرزندان خانوادهها است، زارعیان در این خصوص توضیح میدهد: ناتوانی خانوادها در تأمین هزینههای تحصیل سبب شده تا بسیاری از کودکان این روستا از تحصیل بازبمانند.
از زابل تا تفکیک زباله
در خانهای دیگر، خانوادهای زندگی میکنند که برای حفظ جان خود از زابل بهمشهد کوچ کردهاند، مادر این خانواده در جمع ما از سختیهایی که روزگار برایش رقم زده میگوید: دلیل مهاجرت خانواده ما بهمشهد این بود که دخترم را بهخاطر اینکه حاضر بهیک ازدواج تحمیلی نشده بود، تهدید بهمرگ کرده بودند.
او با لهجه زابلی خود میگوید: شوهرم هشت سالی است که ما را ترک کرده و از او خبری ندارم، دو دختر دارم که یکی از آنها ازدواج کرده است.
این زن میانسال زابلی که نشانه پنجه روزگار روی چهرهاش نشسته، ادامه میدهد: مدتی پیش شوهر دخترم هم با ما در این دو اتاق زندگی میکرد، او هم معتاد شد و رفت و حالا من و دخترهایم و فرزندان دخترم با هم زندگی میکنیم.
دخترانش کار میکنند و خرج خانواده را میدهند، شغل آنها زبالهگردی است.
زارعیان با اشاره بهاینکه شرایط زندگی اینگونه خانوادهها دشواریهای زیادی دارد؛ میگوید: هرجا که حضورمان کمرنگ شود، مشکلاتی پیش میآید که گاهی جبران آن نیازمند صرف زمان بیشتری است.
پس از اتمام گفتوگویمان با این خانواده، اقامه نماز جماعت ظهر و عصر بهامامت حاج آقای جواهری در منزل این خانواده زابلی مهیا شد.
پول نزولی که تمامی ندارد
وارد منزل خانوادهای میشویم که کودکانش پس از سوختن تلویزیون خانهشان هیچ دلخوشی دیگری ندارند! دختری در این خانه زندگی میکند که هزینه ثبتنام مدرسهاش را با وصل کردن حلقههای زنجیر بهدست میآورد، ساخت زنجیر برای مراسم مذهبی در میان اهالی این منطقه رایج است و کوچک و بزرگ نمیشناسد، چراکه فقر و محرومیت به کسی رحم نمیکند حتی بهکودکان!
پدر خانواده از اتباع افغانستانی و کارش تعمیرات تلفن همراه است، این خانواده بهدلیل هزینه یک میلیون و 500 هزار تومانی تهیه شناسنامه از پیگیری و گرفتن آن منصرف شدهاند.
مادر این خانواده میگوید: برای ثبتنام مدرسه فرزندانم باید علاوه بر هزینه 150 هزار تومانی که مدارس میگیرند، برای معرفی فرزندانمان بهمدرسه هم باید از اداره اتباع برگه معرفی بگیریم که هر برگه معرفی فرزند 370 هزارتومان هزینه دارد.
وی در ادامه به پولی که همسرش قرض کرده و حالا بلای جان خانواده شده، اشاره میکند و ادامه میدهد: همسرم از دوستش 12 میلیون تومان قرض کرده و ما با اینکه مدتی است اصل و سود پول را پرداختهایم، اما همچنان باید ماهی 500 هزار تومان بهاو بدهیم!
او میگوید: این مرد از شرایط همسرم که مهاجر است و مدارک هویتی ندارد، سوءاستفاده میکند و از ما پول نزول میگیرد و ما نیز در مقابل هیچ مدرک یا رسید معتبری از پولهایی که پرداخت کردیم، نداریم بهجز چند دست نوشته، حالا هم دستمان از بابت انجام اقدامات قانونی بسته است، چون مدرکی نداریم و مجبوریم سکوت کنیم.
این بازدید که بناست هر دو هفته یکبار ادامه پیدا کند، با هشتک «قابلی پلو» از فعالان فضای مجازی دعوت کرده تا بهبهانه چشیدن طعم این غذای سنتی افغانستانی، ضیافتی متفاوت را تجربه کنند.
حضور در روستای شهرآباد اولین مقصد این پویش بوده و قرار است هر دو هفته یکبار تکرار شود، با پوشش رسانهای مراسم، مطالبات مردمی از مسؤولان صورت گیرد.
منبع: فارسانتهای پیام/
نظر شما