گروه سیاسی قدس آنلاین، مجید تربت زاده: شهرت و میزان حضورش در عرصههای مختلف علمی، اجتماعی و سیاسی مثل امروز نبود. یکصد و ده یا بیست سال پیش «ملا محمد کاظم آخوند خراسانی»، هم مجتهد اول و آخر شیعیان به شمار میرفت که آوازه علمیاش به «نجف» و حوزه علمیه محدود نمیشد و شاگردانی از نقاط دور و نزدیک جهان برای رسیدن به جلسات درسش، سر و دست میشکستند و هم در جریان تحولات پُرشتاب سیاسی و اجتماعی آن روزگار، گوش و چشم شیعیان، دوخته شده بود به نامهها و فتواهایی که از جانب او میرسید. امروز اما از همه آن شهرت و نفوذ انگار تنها نامی مانده که روی تابلو خیابانها و اماکن مختلف به چشم میخورد و البته شهرتی مجازی که از 10 یا 15 سال پیش به این طرف در فضای مجازی برایش ساختهاند! در دنیای رواج ادعاهای بیسند و مدرک و برای تاریخ و تاریخنویسان فضای مجازی، آخوند خراسانی مجتهدی است که همه بزرگی و عظمتش به خاطر مخالفت با تشکیل حکومت اسلامی و مسئله ولایت فقیه است و به جز اینها انگار هنری ندارد و کاری نکرده است!
■ مرگ مشکوک
با سال و ماه قمری اگر حساب کنید، این روزها مصادف با یکصد و دهمین سالگرد رحلت مشکوک «ملا محمد کاظم آخوند خراسانی» است. مشکوک از این نظر که مجتهد 74 ساله ایرانی پس از مدتها تلاش برای پا گرفتن و پیروزی مشروطه خواهی، وقتی همزمان با تهدیدهای روسیه و موش دوانی انگلیسیها، تصمیم میگیرد از نجف راهی ایران شود و از نزدیک رهبری نهضت را در دست بگیرد، بدون سابقه بیماری، آخرین شب حضور در نجف را به صبح نمیرساند و روز بعد، خبر رحلتش به گوش آنهایی که بار سفر را بسته و قرار است با او راهی ایران شوند، میرسد! آیتالله «نصرالله شاهآبادی» در این باره و از قول پدرش گفته است: «مرحوم آقای آخوند تصمیم گرفته بودند راجع به قضیه مشروطه از نجف به طرف تهران حرکت کنند. در آن شبی که تصمیم بر حرکت بود در منزل معظم له بودم و قرار شد صبح آن، تجهیز جهاز گشته به سمت ایران حرکت نمایند. تا آخر شب خدمتشان بودم و در ایشان هیچ عارضهای مشهود نبود. صبح بعد از نماز هنگامی که از حرم بیرون آمدم شنیدم که مرحوم آخوند به رحمت خدا رفتهاند... لذا مرحوم پدر اعتقادشان بر این بود که آخوند را مسموم کرده و یا به شهادت رساندهاند». همان زمان هم میان خواص و عوام، حرف و حدیثها در باره اینکه عوامل و جاسوسان روسیه و انگلیس، نگذاشتند پای آخوند خراسانی به ایران برسد بالا گرفت. پای مجتهدی که از روز نخست، تمام قد، پای نهضت مشروطه ایستاده و خون دلها خورده بود به ایران نرسید تا سرانجام مشروطه و مشروطه خواهی آنچنان بشود و به راهی بیفتد که میدانید!
■ فرزند تاجر ابریشم
«محمد کاظم» آخرین پسر «ملاحسین هراتی» بود که سال 1218 خورشیدی در مشهد به دنیا آمد. پدرش هم روحانی بود و هم تاجر ابریشم که برای تجارت یکسره میان هرات و مشهد در رفت و آمد بود. پسر آخر که کمی بزرگتر شد، ملاحسین ترجیح داد در مشهد ماندگار شود. «محمد کاظم» در 12 سالگی به حوزه علمیه مشهد وارد شد و پا به راهی گذاشت که سالها بعد به مرجعیت ختم شد. 18 ساله بود که ازدواج کرد و در 22 سالگی هم تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به عراق برود. سرپرستی زن و فرزند را به پدر سپرد و با کاروان زائران عتبات عالیات راهی عراق شد. کاروان به سبزوار که رسید و برای استراحت بار انداخت، «محمد کاظم» به یاد «ملا هادی سبزواری» افتاد که آوازه علم و دانشاش آن روزها همه جا پیچیده بود. انگار عراق و حوزه نجف را فراموش کرد و بیشتر از سه ماه در سبزوار ماندگار شد تا در قدم اول هجرت علمیاش، شاگردی ملا هادی سبزواری را کرده باشد. پس از آن هم به تهران رفت و 13 ماه پای درس عالمان آن روزگار حوزه علمیه تهران نشست. بعد از تهران هم نوبت به نجف و «ملا محمد کاظم» شدن رسید.
■ بیشتر از این نمیرسد
برای اینکه فکر نکنید از جمله بچه پولدارهایی بود که به کمک ثروت و اندوخته پدری، بیغم و غصه و بدون هیچ دغدغهای، شاگرد «شیخ انصاری» و «میرزای شیرازی» شده و پلههای ترقی را تا اجتهاد و مرجعیت، دو تا یکی طی کرده بود، مجبوریم زندگینامه و سبک زندگیاش را بیشتر زیر و رو کنیم: «... همراه سه فرزند که همگی آنها متأهل بودند، در یک خانه زندگی میکرد... یعنی چهار خانواده، چهار اتاق داشتند... وقتی یکی از پسرها از تنگی جا به او شکایت کرد، پدر گفت: اگر قرار باشد که خانههای این شهر را به نیازمندان بدهند، به ما بیش از این نمیرسد... 40 سال است نه گوشت خوردهام و نه آرزوی خوردن گوشت داشتم، تنها خوراک من، فکر بود و به این زندگی راضی و قانع بودم، هیچگاه نشد سخنی بگویم که گمان کنند از زندگی خود ناراضی هستم... 30 سال تمام، تنها خورشت من، داغی و گرمی نان بود».
■ حق با آخوند بود
به جای ردیف کردن فهرست شاگردانی که هر کدام برای خودشان عالم، مجتهد و مرجعی سرشناس هستند و یا گفتن از تألیفاتش، از جمله «کفایه الاصول» که در سطوح عالی حوزههای علمیه تدریس میشود و به جای شمردن سالهایی که پای درس استادن بنام نشست، به حکایت زیر بسنده میکنیم: «مدتی بود که در کنار تحصیل و شرکت در درس میرزای شیرازی به تدریس هم مشغول بود... روزی به سامرا رفت و پس از زیارت، در درس استاد پیشین خود شرکت کرد. آخوند اشکالی به نظریه میرزای شیرازی وارد ساخت... استاد پاسخ گفت. آخوند اشکال را با بیانی دیگر تکرار کرد و استاد دوباره پاسخ داد.... پرسش و پاسخ ادامه یافت تا سرانجام آخوند به احترام استاد لب فرو بست... روز بعد میرزای شیرازی پیش از آغاز درس گفت: در بحث دیروز، حق با آخوند بود...».
■ نامه به دادگاه لاهه
آخوند خراسانی، تنها به پشتکارعلمی، قناعت و ساده زیستی و جایگاه بالای علمی، مشهور نیست. اندیشههای اقتصادی و اجتماعی او نیز در زمان خودش قابل توجه است، دربارهاش نوشتهاند: «از نظر پرداختن به اندیشههای نوین و افکار جدید، دانشمندی پیشرو در میان روحانیون به شمار میرود... او تأکید داشت که برای جبران عقبماندگی کشورهای اسلامی باید علوم نوین و فنون جدید رواج یابد و نهادهای لازم تمدنی ایجاد شود... شیوههای آموزش کودکان را باید در مکاتب و مدارس اصلاح کرد و انواع مورد نیاز زبان خارجه را به آنها آموزش داد... در زمینه اقتصاد نیز برتقویت اقتصاد داخلی اهمیت میداد... معتقد بود باید در قبال مراودات متقابل سیاسی اجتماعی بین کشورهای مختلف روابط دوستانه برقرار شود... او برای دفع مشکلات ایران با امپراتور روس نامهنگاری داشته و حتی زمانی برای دفاع از حق مظلومان استبدادزده ایران شکایتی به دادگاه لاهه هلند ارسال میفرستد... در بحث اتحاد مسلمانان و تقریب مذاهب برخیها او را حتی برتر از سید جمالالدین اسدآبادی میدانند... آخوند با وجود همه مشغلههای ناشی از مرجعیت دینی و علمی از ارتباط با مشاهیر علمی و سیاسی زمان غافل نیست و نامه نگاریهای متعددش با شیخ الاسلام امپراتوری عثمانی، اوژن اوبن سفیر فرانسه در ایران، امپراتور روسیه، جرجی زیدان، ادوارد براون و... بسیار قابل توجه است».
■ باور میکنید؟
حالا و با وجود پیشینهای که از او میدانیم، آیا میشود ادعای مخالفت او با تشکیل حکومت اسلامی و ولایت فقیه را با آن شدت و حِدّتی که «اکبر ثبوت» در کتاب چاپ نشده اما منتشر شدهاش در فضای مجازی مطرح میکند، باور کرد؟ «ثبوت» که از بستگان آقا بزرگ تهرانی، شاگرد آخوند خراسانی است، در کتابی مفصل با نام «دیدگاههای آخوند خراسانی و شاگردانش» مدعی شد که وی در دیدارهایی که با آقابزرگ تهرانی داشته، نظراتی از آخوند خراسانی و نگرانی هایی را در ارتباط با ولایت فقیه و حاکمیت فقیهان بر جامعه، از او نوشته و ثبت کرده است. این نظرات برگرفته از نامه آخوند خراسانی به میرزای نائینی است. حجتالاسلام دکتر حسین ناصری مقدم، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد مینویسد: «... این نامه در کتابهایی که تاریخ مشروطیت و مکتوبات آن را منتشر کردهاند، وجود ندارد و خیلی بعید است که وقایع نگاران دوره مشروطه و پس از آن، با همه دقت و توجهی که به نگاشتن داشتهاند، از این موضوع بسادگی بگذرند... وانگهی معلوم نیست چرا خود آقا بزرگ تهرانی آن را در جایی ثبت نکرده است؟ از این مهمتر، ادبیات این نوشتار است که به هیچ وجه با ادبیات عصر آخوند و نیز نثر خود ایشان در نوشتههای دیگر، هماهنگی ندارد...». البته بدون گفتن یک کارشناس، شما هم وقتی متن « اکبر ثبوت» را میخوانید حیرت میکنید که چطور 110 سال پیش، آخوند خراسانی واژههایی چون « تشیع سیاسی» و اصطلاحاتی را به کار میگیرد که در سالهای اخیر در ادبیات سیاسی جامعه ساخته و به کار گرفته شده است؟ آیا اینها ادبیات «آخوند خراسانی» است یا «اکبر ثبوت» که در قرن 21 دارد انتقادهایش را از ولایت فقیه و تشکیل حکومت اسلامی، از زبان مرجع تقلید صد سال پیش بیان میکند؟
■ تمام ایران از دست رفت
نامه «آخوند خراسانی» به محمدعلی شاه قاجار را بخوانید، هم با لحن و ادبیات او آشنا شوید و هم خودتان قضاوت کنید، مرجعی که خیلی جدی و محکم وارد ماجرای مشروطه خواهی شده و در صحنه همه مسائل سیاسی و اجتماعی روز حاضر است، آیا امکان دارد به ادعای «ثبوت» از بیخ و بن، مخالف تشکیل حکومت اسلامی باشد؟ « از بدو سلطنت قاجار چه صدمات فوقالطاقه به مسلمانان وارد آمده و چقدر از ممالک شیعه از حُسن کفایت آنان به دست کفّار افتاده... دو ثلث تمام از ایران رفت و این یک ثلث باقیمانده را هم به انحاء مختلف، زمامش را به دست اجانب دادند... گاهی مبالغ هنگفت قرض کرده و در ممالک کفر خرج نمودند و مملکت شیعه را به رهن کفّار دادند. گاهی به دادن امتیازات منحوسه، ثروت شیعیان را به مشرکین سپردند... گاهی خزاین مدفونه ایران را به ثَمَن بَخس (مبلغ ناچیز) به دشمنان دین سپردند... از روزی که تو به سلطنت نشستی همه وعدههای مشروطه را زیر پا نهادی... تو دشمن دین و خائن به این مملکت هستی. من بزودی به ایران میآیم و اعلان جهاد میکنم...».
انتهای پیام/
نظر شما