تحولات لبنان و فلسطین

نماز صبح را ختم قرآن می‌کنند، اما چون ظهر گرمشان هست بعد از حمد می‌گویند «مدهآمتان» (کوتاه‌ترین آیه قرآن) و می‌روند رکوع!

ختم قرآن در نماز صبح!

به گزارش گروه فرهنگی قدس آنلاین،  یکی از اشتباهاتی که در این سفر کردم، تعلل در برقراری ارتباط با حجاج فلسطین بود. قبل از اَعمال، بارها و بارها آدم‌هایی را در مسجدالحرام دیدم که پشت حوله‌های احرامشان نوشته شده بود: حجاج دولت فلسطین. نمی‌دانم چرا سراغشان نرفتم. فکر می‌کردم بعد از اعمال، وقت زیاد هست، اما حالا در این یک هفته ـ ده روز بعد از منا نمی‌توانم ببینمشان. شاید لباس‌های عادیشان آرم و نشانی از فلسطین ندارد و شاید هم زودتر برگشته‌اند. قبل از اعمال، همان شبی که گم شده بودم، بعثه حجاج فلسطینی را هم دیدم، اما حالا دقیق یادم نیست کجا بود و هوا در این یکی ـ دو روز آن‌قدر گرم و شرجی شده که وقت مناسبی برای پیدا کردن دوباره‌شان نیست.

* * *

پریشب با حاج آقا احتشام رفتیم حرم. از همان لحظه‌های اول در فرودگاه امام (ره) هم‌صحبت شده بودیم. عاقله مردی است که با تمام توان و در کل سفر به کاروان کمک می‌کند. هم به حجاج و هم به خدمه. هم کار یدی و پرزحمت می‌کند، هم خیلی اختلاف‌ها را با زبان خوش و اخلاق خوشش حل و فصل. هوای پیرها را دارد و با جوان‌ها هم همراه است. نکته اینجاست که روزهای اول خیلی‌ها شوق کمک و خدمت دارند، اما اعمال که تمام می‌شود هرکس می‌رود سراغ کارهای خودش. از آن‌طرف اما هنوز حجاج پیر کمک می‌خواهند و عوامل کاروان خسته‌تر از قبلند. توی حرم گفتم که واقعا از شما یاد گرفتم در این سفر. زیادی افتاده حال است و بحث را عوض می‌کرد.

* * *

عمره‌های قبلی که می‌آمدیم، وقتی در زیارت دوره مکه به قبرستان ابوطالب می‌رسیدیم، روحانی‌های کاروان آنجا را قبر حضرت خدیجه (س) و محل شعب ابی‌طالب معرفی می‌کردند. در این سفر اما و در نشست نخبگان حج، آقای قاضی عسگر گفت، سال‌ها چنین غلط رایجی را داشتیم تا اینکه یکی از جغرافیدانان مکه به من گفت: شما در این زمینه دچار اشکالید. بعد با ادله تاریخی، استدلال کرد که محل فعلی قبرستان، نامش «شعب ابی دب» است و شعب ابی‌طالب در نزدیکی باب مروه فعلی است. جالب اما اینکه همین امسال هم یکی از کاروان‌های هتل ما، قبرستان را شعب ابی طالب معرفی می‌کرد. مانده‌ام مطلب به این مهمی چرا هنوز به گوش روحانیون نزدیک به بعثه نرسیده است.

* * *

روبروی هتل ما هتل اندونزیایی‌هاست. هرچقدر در ارتباط با دیگر حجاج بی‌نظمند، اما بین خودشان نظم خیلی خوبی دارند. در مدینه هم این صحنه را دیدم که در اوقات شلوغ، پشت در آسانسور صف می‌بندند و بعضی اوقات و در گرما، این صف از هتل هم بیرون می‌زند. در هتل ما اما عده‌ای کمین می‌کنند و همین که در آسانسور باز شد، ظاهر می‌شوند. خیلی از کاروان‌های اندونزی هم مثل هندی‌ها هتل‌هایشان شیفتی است. اندونزی ۲۴۰ هزار و هند ۱۸۰ هزار حاجی در حج دارند و اغلب این جمعیت فقط روزی هشت ساعت جای خواب دارند و بعد باید اتاق را برای گروه بعدی تخلیه کنند. جدای از آن مثل ایران، آشپزخانه مرکزی ندارند و عده‌ای دستفروش جلوی هتل‌هایشان غذا می‌فروشند. فکر می‌کنم اما با این انضباطی که دارند به مشکل خاصی نمی‌خورند. ما هم اگر منظم شویم، خیلی از مشکلاتمان برطرف می‌شود. در این چند روز خیلی از هتل‌ها کم کم دارند تعطیل می‌شوند. بیشتر از نیمی از ظرفیت هتل ما تخلیه شده. شب‌ها که پیاده سمت قبرستان ابوطالب می‌روم، هر شب خیابان ناریک‌تر می‌شود؛ چون هر شب یکی ـ دو تا هتل ۱۰ طبقه چراغ‌هایش را کلا خاموش می‌کنند و درش را می‌بندند تا سال بعد و موسم حج.

* * *

حج امسال برای من یک حس خوب هم داشت. از روز اولی که آمدیم، می‌خواستم این را بنویسم، اما مرتب عقب انداختم تا مطمئن شوم. خانم‌های ایرانی در حج به لحاظ حجاب خیلی بهتر از حجاج دیگر کشورها بودند. این در حالی است که در عمره‌هایی که آمدم، به خصوص سفر آخر خیلی از حجاب‌ها بیشتر مایه خجالت بود تا پوشش. جدای از اهمیت حج نسبت به عمره برای خود زائر، به نظرم تاکیدات و توضیحات مکرر کاروان‌ها قبل از سفر و در جلسات خیلی در این وضع موثر بوده. دلیلش هرچه که می‌خواهد باشد، نفس این اتفاق و این هماهنگی، دل آدم را خوش می‌کند که اگر قرار باشد برای کاری وقت بگذاریم، می‌توانیم به نتیجه‌اش ـ ولو موقت ـ دل ببندیم.

* * *

امشب قرار است برویم غار حرا و من از دیروز دارم با آدم‌ها هماهنگ می‌کنم. کاروان ترجیح داده در این روزهای آخر مسئولیت قبول نکند. حق هم دارد. می‌خواستند مسئولیت گردن یکی از حجاج بیفتد که قاعدتا حاضر نیستم چنین مسئولیتی قبول کنم. من هم حق دارم اما با چند نفر جمع شدیم و قرار است شب با یک ون برویم غار حرا. در سفرهای قبلی هیچ وقت نشد که غار بروم و حالا هم که چند سالی است با این ساخت و سازها، از آن بالا جز گلدسته‌ها را نمی‌شود دید. حقیقتا دوست دارم غار حرا را ببینم؛ نه به خاطر خود غار. دوست دارم مسیری را بروم که خدیجه (س) شب‌ها تنها به سراغ محمد مصطفی (ص) می‌رفته. هزار و چهارصد سال پیش. در تاریکی، آن زمانی که ثروتمند قریش این کوه را بالا می‌رفته توی دلش چه فکری می‌کرده؟ دلم می‌سوزد برای خدیجه که تمام روزهای سخت رسول‌الله (ص) را کنارش بود، اما عمرش به دنیا نبود که شکوه فتح مکه را ببیند. حتما پیامبر خدا هم در ساحت انسانی‌اش دوست داشت، روزی که پشت دروازه مکه، همسر ابوذر، شتر ابوسفیان را برایش قربانی کرد، آن روز که با جلال و جبروت و احترام به شهر خدیجه وارد شد، همسرش هم کنارش بود. پیامبر نگاهش می‌کرد و با همان نگاه بی‌کلام به خدیجه (س) می‌گفت که این نتیجه زحمات و حمایت‌های تو بود. محمد (ص) قطعا دلش می‌خواست زنی که شاهد سنگ خوردن و خاکروبه ریختن به سرش بوده، روز فتح مکه را هم ببیند. پیامبر خدا هم که باشی، غرور داری و رسول‌الله بارها به خاطر مشرکین غرورش جلوی خدیجه شکسته شد.

فکرهای بیهوده می‌کنم. خدیجه آن‌قدر مرد بود و مردانگی داشت که حضرت مصطفی را تصدیق کرد؛ آن روز که سنگ می‌زدند و توهینش می‌کردند. خدیجه (س) غرور رسول‌الله را ارضا کرد. صاحب شهر مکه پناه محمد (ص) بود؛ روزی که هیچ کس روی زمین تصدیقش نمی‌کرد.

* * *

نماز صبح امروز، صدایی آشنا داشت. امام جماعت آیه اول سوره حمد را که خواند دیگر لازم نبود ادامه دهد. شناختم. «شیخ شُرَیم» یکی از کسانی است که قرائت خیلی زیبایی دارد و از ائمه جماعت مسجدالحرام است. صبح هم نماز بسیار بلند بالایی خواند. نمی‌دانم تا امروز کجا بود که صدایش را نشنیده بودم. لابد دوره پیک کار را مرخصی گرفته بود و حالا برگشته. چون «سدیس» هم نیست و بیشتر کسانی که در این ۲۰ روز در مکه نماز خواندند، صدای خوبی نداشتند. ساخت و سازهای مسجدالحرام و نیمه‌کاره بودن آن هم باعث شده بالانس صوتی مسجد به هم بخورد و خیلی اوقات صدا واضح نباشد. برعکس صبح، نماز ظهر را خیلی خیلی کوتاه می‌خوانند. یاد حرف پدربزرگم افتادم که چهل ـ پنجاه سال پیش حج آمده بود. با همان لحن خودش می‌گفت: نخیر آقاجان! نماز صبح را ختم قرآن می‌کنند، اما چون ظهر گرمشان هست بعد از حمد می‌گویند «مدهآمتان» (کوتاه‌ترین آیه قرآن) و می‌روند رکوع! حالا همان داستان است. معنی این افراط و تفریط را نمی‌فهمم. به خصوص اینکه هرچه از مسجدالحرام و مسجدالنبی دورتر می‌شویم نمازها کوتاه‌تر می‌شود. ما آدم‌ها قربانی همین افراط و تفریط‌ها هستیم.

سجاد محقق

منبع: فارس

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.