تحولات لبنان و فلسطین

«بن‌گوریون» در ظاهر ژست معتدل و صلح دوستانه‌ای دارد که حتی با اقدام‌های تروریستی برخی گروه‌های تندروتر یهودی مخالف است اما در پشت پرده خودش یکی از پایه‌گذاران «هاگانا»ست که تروریستی‌ترین عملیات ممکن را در سرزمین‌های اشغالی انجام می‌دهد.

به گزارش گروه فرهنگی قدس‌آنلاین، سخت است باور کنیم پیرمرد اغلب اتوکشیده‌ای که بیشتر عکس‌های قدیمی، او را در محاصره کتاب و کاغذ نشان می‌دهد و تریپ اندیشمندان را دارد، دستش آلوده به خون مردم فلسطین باشد! البته با معیارها و موازینی که سازمان‌ها و نهادهای پُرکار اما بی خاصیت بین‌المللی وضع کرده‌اند و به استناد زندگینامه هایی که اینجا و آنجا برای «بن‌گوریون» نوشته‌اند، شما نمی‌توانید در هیچ دادگاه رسمی و بین المللی او را به قتل، کشتار و یا حتی اشغال سرزمین فلسطینی‌ها متهم کنید! زندگی و فعالیت‌های پایه گذار نخستین حکومت و دولت صهیونیستی، در نگاه اول آن‌قدر علمی و حتی غیر سیاسی به نظر می‌رسد که اگر خیلی اهل خواندن تاریخ و تحلیل‌های تاریخی نباشید، هیچ ارتباطی میان او و مثلاً کشتار «دیر یاسین» و یا قتل‌های وحشیانه‌ای که یگان تروریستی «هاگانا» انجام می‌داد، پیدا نمی‌کنید!

■ نخبه صهیونیست

اگر «بن گوریون» را سوژه گزارش امروز کرده‌ایم، خدای ناکرده شیفته تیپ روشنفکرانه و مدل موهای عجیب و غریب‌اش نیستیم. اما مهم است که برای شناخت چهره واقعی رژیم صهیونیستی، گذشته آدم‌ها و افکاری که چنین تشکیلاتی را سرپا کرده‌اند، بشناسیم. تنها جنایتکاران چکمه پوش نیستند که سال‌های سال از روی خون فلسطینی‌ها گذشته‌اند و اسرائیل را به امروز رسانده‌اند. «صهیونیسم» بیشتر از این‌ها، هست و نیستش را مدیون نخبه‌ها و متفکرانی است که اندیشه‌های نژادپرستانه شان را در بستر سیاست تکثیر کرده و پر و بال داده‌اند.

بنابراین، بگذارید به حساب دشمن شناسی اگر در ادامه می‌نویسیم که: «دیوید گرین» سال 1866 میلادی وقتی هنوز لهستان بخشی از امپراتوری روسیه بود، در شهر کوچک «پولنسک» به دنیا آمد. این شهر برای محقق کردن آرزوهای پسری که از همان نوجوانی شیفته کتاب «دولت یهودی» هرتسل شده و به جمعیت عبری زبان «ازرا» پیوسته و عهد کرده بود در محاورات و مکاتبات میان خودشان جز به زبان عبری نگوید و ننویسد، کوچک به نظر می‌رسید.

بنابراین در 18 سالگی همراه خانواده‌اش به ورشو رفت تا ادامه تحصیل بدهد. از جوانی به حزب کارگران صهیون پیوست تا فعالیت‌های فرهنگی‌اش کم کم رنگ و بوی سیاسی هم به خود بگیرد و نامش را هم به «بن گوریون» به معنی «بچه شیر» تغییر بدهد. در «ورشو» هم دو سال بیشتر دوام نیاورد و این بار راهی فلسطین امروز شد تا خودش را به سرزمین موعود رسانده باشد! «بن گوریون» در فلسطین کشاورزی می‌کند، درس می‌خواند، فعالیت حزبی دارد و وقتی به 24 سالگی می‌رسد با کمک یکی از همفکرانش، حزب جدید «هاشدوت» یا همان «وحدت» را راه می‌اندازد تا علاقه‌مندان به تشکیل حکومت یهود را گرد خودش جمع کند.

■ زندگی صلح‌آمیزی داشتیم!

با وجود اینکه خیلی‌ها مدعی شده‌اند شکنجه‌هایی که از دیر باز علیه یهودیان در اروپا و دیگر نقاط جهان وجود داشت و روحیه یهودستیزی حکومت‌های مختلف آن روزگار، یهودیان را وادار کرد به فکر تشکیل کشور مستقل بیفتند، «بن گوریون» اما در این زمینه صداقت مخصوص به خودش را دارد و در زندگینامه‌اش می‌نویسد: «احساسات ضد یهودی و افکار یهودستیزانه در مقابل علاقه و تعهدی که بسیاری از ما در آن روزگار به «صهیونیسم» داشتیم، چیز قابل توجهی به حساب نمی‌آمد... من به شخصه از مزاحمت‌ها و آزارهای یهودستیزان رنج نمی‌بردم... با وجود سه گروه روس‌ها، یهودیان و لهستانی‌ها، زندگی در شهر «پولنسک» به اندازه کافی صلح آمیز بود... اما این شهر در آن دوره بیشترین مهاجران یهود را به فلسطین می‌فرستاد... ما به خاطر نارضایتی و با دلایل منفی مهاجرت نمی‌کردیم... هدف مان بازسازی وطن یهودی بود»!

البته حواسمان باشد «بن گوریون» در این خاطرات صداقت به خرج نمی‌دهد بلکه دارد برای هدف و ایده «تشکیل دولت یهود در سرزمین موعود» تبلیغ می‌کند و آن را منطقی و موجه جلوه می‌دهد. آموزه «هرتسل» که می‌گوید: وقتی تو چیزی را می‌خواهی، آن دیگر یک آرزو نیست، از همان نوجوانی آویزه گوشش شده و بنابراین وعده تشکیل دولت یهود را نقد کرده و در جیبش می‌گذارد! از این دیدگاه، مهاجرت سریع به فلسطین، تشکیل حزب در آنجا، جمع کردن دوستداران افکار صهیونیستی، نویسندگی و فعالیت در روزنامه‌ها و... بدیهی‌ترین و ساده‌ترین کارهایی است که «بن گوریون» باید انجام بدهد.

■ بلبشوی جنگ جهانی

اینکه درباره‌اش نوشته‌اند علاوه بر زبان روسی و عبری، آلمانی، انگلیسی، فرانسوی و کمی هم ایتالیایی را می‌دانست و می‌توانست متون اسپانیولی، عربی و... را براحتی بخواند نشان می‌دهد «بن گوریون» واقعاً در کنار فعالیت‌های سیاسی و تبلیغاتی‌اش آدم اهل مطالعه و درس هم بوده است. به همین دلیل هم تصمیم می‌گیرد تحصیلاتش را در رشته حقوق ادامه بدهد. بار و بندیلش را جمع می‌کند و راهی ترکیه امروز می‌شود که به اتفاق فلسطین و سایر کشورهای اطراف، در قلمرو امپراتوری عثمانی بودند. ظاهراً در این دوره فعالیت هایش برای ترویج افکار صهیونیستی و تشویق و تهییج یهودیان به مهاجرت اوج می‌گیرد و بشدت برای تشکیل کشور یهود در قلب سرزمین‌های اسلامی تبلیغ می‌کند، طوری که در نهایت وقتی در «سالونیک» یونان به تحصیل و تبلیغ مشغول است، حکومت عثمانی احضارش کرده و حکم اخراج او و همفکرش «بن زوی» را کف دستش می‌گذارد.

«بن گوریون» ابتدا به اسکندریه مصر می‌رود اما آنجا هم انگلیسی‌ها دستگیرش می‌کنند و این بار آمریکا را انتخاب می‌کند تا بدون دردسر به ترویج و تحکیم آموزه‌های «هرتسل» بپردازد و در ضمن رابطه‌ای محکم میان جنبش‌های یهودی - کارگری فلسطین و آمریکا ایجاد کند. جنگ جهانی اول که در گرفت «بن گوریون» نخست گردان ویژه یهود را در ارتش انگلیس برای جنگ با عثمانی‌ها به راه انداخت و مدتی بعد خودش نیز داوطلبانه به لژیون یهودی حاضر در جنگ پیوست. البته همه همّ و غمّش در این دوره، انتقال تدریجی یهودیان از گوشه و کنار جهان به فلسطین بود. در واقع از بلبشوی جنگ جهانی و غفلت و فروپاشی امپراتوری عثمانی نهایت استفاده را برد تا جمعیت یهودیان مهاجر در فلسطین را افزایش دهد.

■ سیلیِ نقد

از آغاز جنگ جهانی اول به بعد، به قول قدیمی‌ها، دور، دورِ «بن گوریون» و بلندپروازی هایش است. جنگ که تمام می‌شود به فلسطین بر می‌گردد، حزب کارگری‌اش را دوباره راه می‌اندازد، اتحادیه کارگران یهودی (هستدروت) را سر و سامان می‌دهد و خودش دبیرکل آن می‌شود و از سال 1935 ریاست «آژانس جهانی یهود» را عهده‌دار می‌شود تا تشکیل نخستین دولت یهود را کلید بزند. «بن گوریون» حالا به سیاستمداری ماهر تبدیل شده که خوب می‌داند باید در چه زمینی و چگونه بازی کند تا تهِ ماجرا به تشکیل یک دولت صهیونیستی منجر شود.

انگلیسی‌ها که پس از جنگ جهانی اول و اعلامیه «بالفور» به مرور قیمومیت فلسطین را بر عهده گرفته‌اند، به صهیونیست‌ها قول تشکیل دولت در این سرزمین را داده‌اند. برگزاری کنفرانس‌ها و جلسات مختلف در نهایت به سال 1937 و کمیسیون «پیل» می‌رسد که پیشنهاد و تصویب می‌کند دولت یهود در بخش کوچکی از فلسطینِ تحت قیمومیت انگلیس شکل بگیرد.

یهودیان متعصب قیمومیت انگلیس و این تقسیم بندی را نمی‌پذیرند و به کمتر از نیل تا فرات راضی نیستند! «بن گوریون» اما به عنوان رئیس آژانس یهود این تقسیم بندی را می‌پذیرد چون می‌داند سیلی نقد و سرزمینی کوچک ولو در قیمومیت انگلیسی‌ها بهتر از حلوایِ آوارگی یهودیان مهاجر است. او برای خروج از قیمومیت و گسترش دولت و حکومت یهود برنامه درست و حسابی دارد و می‌داند نمی‌توان یک شبه این راه را طی کرد.

■ ژست اعتدال

از سال 1937 او به اقدامات و هماهنگی‌های پشت پرده‌ای می‌پیوندد که تشکیل دولت قدرتمند صهیونیستی و نه یهودی را در فلسطین دنبال می‌کنند. جنگ دوم جهانی که در می‌گیرد بهترین فرصت برای او فراهم می‌شود که با حمایت آمریکایی‌ها و همچنین به عنوان یک دولت مخفی که در قیمومیت انگلیس قرار دارد، زمینه مهاجرت بیشتر یهودیان به فلسطین را فراهم کند. قراردادها، کنوانسیون‌ها و کمیسیون نهایی که پیش از این تشکیل شده، یکی از شروط اصلی تشکیل دولت یهود را وجود جمعیت بالای یهودیان ذکر کرده است و «بن گوریون» دارد در همین راستا تلاش می‌کند. سرانجام هم در سال 1948 طی سخنانی در تل آویو با استناد به قطعنامه 181 که در مجمع عمومی سازمان ملل آن را پخته و پرداخته بودند، موجودیت رژیم اشغالگر قدس را اعلام می‌کند و خودش نخستین نخست وزیر این تشکیلات می‌شود.

چه پیش از این دوره و چه پس از آن «بن‌گوریون» در ظاهر ژست معتدل و صلح دوستانه‌ای دارد که حتی با اقدام‌های تروریستی برخی گروه‌های تندروتر یهودی مخالف است اما در پشت پرده خودش یکی از پایه‌گذاران «هاگانا»ست که تروریستی‌ترین عملیات ممکن را در سرزمین‌های اشغالی انجام می‌دهد و جنایتی چون «دیر یاسین» را رقم می‌زند.

از یک سو دائم مشغول ایجاد سازوکارهای آموزشی و علمی و تأسیس دانشگاه است، انیشتین را برای افتتاح دانشگاه «اورشلیم» دعوت می‌کند، به او پیشنهاد ریاست جمهوری اسرائیل را می‌دهد و... اما از سوی دیگر پایه‌های تشکیل «موساد» را می‌ریزد و سعی دارد میان سازمان‌های ریز و درشت تروریستی صهیونیست‌ها که به کشتار فلسطینیان مشغولند، هماهنگی برقرار کند و در دعواهای سیاسی درون گروهی و داخلی قدرت بیشتر را به ارتش صهیونیستی بدهد. او سال 1973 در چنین روزی مُرد در حالی که مدت‌ها بود از سیاست کنار رفته و میدان را به دیگران واگذار کرده بود تا بر اساس افکار و نظریه‌های او، نسخه‌های جدیدتر کشتار و اشغالگری را به اجرا بگذارند.  

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.