به گزارش گروه سیاسی قدسآنلاین، هر انتخابات، معرکه و چرخ و فلکی است که گروهی را معطوف و مبهوت یک موضوع دورهای میکند؛ یک دوره «سازندگی» شعار انتخاباتی میشود و دورهای دیگر، «مردمسالاری کثرت گرا و رقابتآمیز»، و زمانه دیگر «عدالت»، و دوره اخیر، «دیپلماسی». هر یک از این هدفها و منظورها اهمیت دارند، ولی در قیاس با منظور بلندتری که این انقلاب برای آن برآمد، کهتر هستند. ما برای تحقق «مکتب توحیدی سیاست» که تا حجت شهید «محسن حججی» همچنان مورد اجماع ملی بوده است، قیام کردیم. انتخاباتها، امواجی در حوض دموکراسیهای مدرن هستند، و بالقوه، میتوانند این تأثیر را داشته باشند که با ضعف و زوال شعار هر دوره انتخابات، هواداران معطوف و مبهوت هر دوره، به وادی سرگشتگی و سرخوردگی کشیده شوند، طوری که غایت مسیر بلندمدت سیاست را گم کنند؛ چنان که در تاریخ انقلاب ما، عمده ریزشها به همین سبب رخ دادهاند.
پس از دفاع مقدس که رقابتهای انتخاباتی از حالت برادرانه دوران جنگ خارج شد، عدهای ضمن ایمان به هدف متعالی حفظ امالقرای اسلامی، از شجاعت مدیران و کارگزاران سازندگی حمایت کردند، ولی پس از مدتی، نفس کارگزاری و سازندگی به هدف فینفسه تبدیل شد، و آنها آماده شدند تا اصول «مکتب توحیدی سیاست» را برای منظور توسعه، موقتاً یا دائماً، از باب «مصلحت» تعطیل کنند.
سپس، در واکنش به این دسته، کسانی که در آغاز، مسیرشان از اهل «مصلحت» سازندگی با اصرار بر «حقیقت» انقلاب و استکبارستیزی و حمایت از صدام در نبرد علیه کویت و آمریکا و اسرائیل جدا شده بود، برای رویارویی با اقتدار مرحوم هاشمی، «دموکراسی کثرتگرا و رقابتآمیز» را ساز کردند. باز هم در ابتدا، هدف اصلی حفظ اصول انقلاب از گزند «مصلحت» با واسطه «مردمسالاری کثرتگرا و رقابتآمیز» مطرح بود، ولی کم کم، همین منظور واسطهای به اصل تبدیل شد و بهانهای برای عبور از اصول انقلاب را فراهم آورد. کسانی که زمانی، برای دفاع از انقلاب، پرهیزی از درگیر شدن در جنگ اول خلیج فارس و دفاع از اشغال کویت نداشتند، کارشان به جایی رسید که انقلاب را با «فتنه» تهدید کردند.
در گام بعد، کسانی، علیه دو گفتمان کارگزاران و اصلاحات که رفته رفته نماینده طبقه متوسط مرفه یا یقه سفید تهرانی شده بودند، شوریدند، تا با تحقق «عدالت» به نفع فقرای تهرانی و خارج از مرکز، میراث حمایت انقلابی از کوخنشینی و حکومت علوی را زنده کنند؛ باز هم در ابتدا، حمایت از «عدالت»، تمسک به یک مفهوم متعالی برای دستیابی به منظوری متعالیتر، یعنی حکمرانی توحیدی و علوی و ولایی بود؛ ولی در این مورد، البته با شدت و حدتی کمتر، شماری پیدا شدند که مقصود اصلی به سمت ولایت را فراموش کردند، و مرام فردی را بر خط ولایت علوی برتری بخشیدند.
و سرانجام، در مرحله اخیر، کسانی برای حفظ موجودیت انقلاب در میان مضایق فلجکنندهترین تحریمهای تاریخ، موضوع «مذاکره» گرگ و میش را طرح و پیگیری کردند؛ فعلاً به نظر میرسد که گرگ قرارداد را دریده است و چند روباه، پارههای قرارداد را مزه میکنند. معالوصف، «حقوقدانها و دیپلماتها» همچنان اصرار دارند تا نه تنها روند تسلیم در JCPOA استمرار یابد، بلکه روند دیپلماسی تا نقطه پایانی «FATF» که بازگشتی از آن نیست ادامه داشته باشد. باز هم منظور غایی، حفظ موجودیت کشور اعلام شده بود و «دیپلماسی» ابزاری برای این منظور معرفی گردید. ولی امروز، به نظر میرسد که در جریان انتقال داوطلبانه اطلاعات 400 صرافی که عامل دور زدن تحریمها بودند به کارگروه «FATF»، مذاکره کننده ارشد ایران در کارگروه ویژه اقدام مالی «FATF» و رئیس مرکز اطلاعات مالی و مبارزه با پولشویی (FIU)، مستقر در وزارت امور اقتصادی و دارایی، در حالی که برای تقاضای تابعیت خود و خانوادهاش از آمریکا تلاش میکرد، ممنوعالخروج شده است. دوباره و برای چهارمین بار، موسم امتحان است؛ آیا شیفتگان به تبادلات حقوقی و دیپلماتیک، به یاد میآورند که اساساً این نحو ابزارهای حقوقی و دیپلماتیک را برای کدام علت غایی پیگیری میکردند؟ آیا اصالت ابزارهای حقوقی و دیپلماتیک، علت اصلی کوششهای ما برای تحقق حکمرانی مستقل توحیدی را تحت الشعاع قرار میدهد؟ آیا این دید وسیعتر گوشزد میشود که علت غایی همه تلاشهای ما، حکومت توحیدی است که به وضوح «توسعهیافته»، «مردمسالار»، «عادلانه» و «دیپلماتیک» و صاحب هزار و یک خصلت نیک دیگر هم هست؟
سر اصلی مطلب این است؛ اینکه، در میانه مسیر انقلاب، طریقتهایی از خط اصلی جدا شدند، و در این معرکه، فریادرس اصلی، توجه به «علت غایی» انقلاب است، که همانا به عنوان «مکتب توحیدی سیاست» تصریح شده بود؛ به این توجه و التفات، میگویند «بصیرت». «بصیرت» یا به قول متفکران باستان، «حکمت»، به مثابه توجه به «علت غایی»، و مشغول نشدن به «شبه علتهای دورهای»، که لازمه آن «بلندنظری» است. تنها با این سنخ از «بصیرت بلندنظر» است که حال و هوای دورههای هشت ساله، چشم ما را پر نمیکند و مقصود اصلی فراموش نمیشود.
انتهای پیام/
نظر شما