به گزارش گروه فرهنگی قدسآنلاین، نوشتن از مردی که شاید همه رؤیاهای دوران کودکی و نوجوانی مان را تسخیر کرده و شخصیتهای جذاب و عجیب و غریب کارتونهایش حتی هنوز و در بزرگسالی انگار رهایمان نکردهاند، آسان نیست. شهرت «والت دیزنی» و آثارش به مدد جادوی هالیوود و قدرت سحرآمیزش، چهار گوشه و کنار جهان را در نوردیده و با قصههای باور کردنی و نکردنی، توانسته کوچه پسکوچههای همه فرهنگها را فتح کند. نسخههای بیشمار «میکی ماوس» موش دوست داشتنیِ «دیزنی» به سوراخ سنبههای فرهنگ همه ملل در سرتاسر جهان نقب زده و سرک کشیده است و رگ خواب کودکان جهان را جویده و کماکان میجود. چه عاشقان سینهچاک سینما و انیمیشن جهان و چه منتقدان نکتهسنج و ریزبین، «دیزنی» و میراث باقی مانده از او را ستوده و میستایند. این گروه دوم اما به جز ستایش و تمجید، حرفهای دیگری را هم درباره پشت پردههای موفقیت و شهرت دیزنی، میکی ماوس، سفید برفی، سیندرلا و... زدهاند.
■ نقاشی
«والتر الیاس دیزنی» اگرچه زاده شهر شیکاگو در آمریکاست اما اصل و نسبش را که بکاوید رگه هایی از پدر ایرلندی - کانادایی و مادر آلمانی - انگلیسی را در آن پیدا میکنید و نشانه هایی هم از جد پدریاش که میگویند فرانسوی بوده است! نوزاد چند ملیتی گویا در خانوادهای یهودی به دنیا میآید و چون پدرش مقاطعه کار ساختمان است، پنج سال اول زندگی را در محیطی شهری میگذراند. کارهای ساختمانی گویا خیر و برکتی ندارد، بنابراین پدرش مزرعهای را در ایالت «میسوری» میخرد تا خانواده، چند سالی هم زندگی روستایی و در مزرعه را تجربه کنند. زندگینامهنویسهای حرفهای معتقدند چهار سال زندگی در مزرعه، به تقویت استعداد نقاشی «والتر» کمک زیادی کرد و الهام بخش خلق موش سرشناسی به نام «میکی موس» در آینده شد. پدرش گویا خیلی اهل ماندن در یک شغل و یک مکان نبود، چون مدتی بعد مزرعه را فروخت تا یک بنگاه پخش مطبوعات را در کانزاس بخرد. در این شهر «والتر» مدتی وردستِ پدر، روزنامه توزیع کرد، گاهی دستفروشی کرد، گاهی شاگرد شیرینیپزی شد و در کنار همه اینها با رفتن به یک مؤسسه هنری، قدرت نقاشی کشیدنش را هم بالا برد.
■ راننده آمبولانس
جنگ جهانی اول، کودکی و نوجوانیاش را یکجا بلعید تا در ۱۵ سالگی برای خودش مرد بشود. کار و کاسبی پدر باز هم از رونق افتاد و خانواده به نقطه آغازشان یعنی شیکاگو برگشتند. «والتر» از سرناچاری و برای امرار معاش مدتی در کارگاه مرباپزی کار کرد و در ۱۶ سالگی هوای شرکت در جنگ به سرش زد. بنابراین مدتی را به عنوان راننده آمبولانس در جبهههای نبرد در فرانسه حضور پیدا کرد. دو سال خدمت در ارتش و حضور در جنگ، او را از کار و فعالیت اقتصادی دور کرد اما از نقاشی نه. در غوغای جنگ جهانی، شاید بیشتر از رانندگی آمبولانس و حمل مجروحان، نقاشی کرد. خاطرات مرباپزی آنقدر برایش غیرقابل تحمل و مسخره بود که پس از جنگ نه به کارگاه بازگشت و نه به شیکاگو. از جبهه جنگ به کانزاس نزد برادر بزرگترش رفت و چون طراحی و نقاشی را خوب بلد بود، در یک شرکت تبلیغاتی شروع به کار کرد. آشنایی و شراکت با «آب ایورکس»، طراحی کارتون و کاریکاتور و بعد هم پیوستن به شرکتی که کارش تولید فیلمهای تبلیغاتی بود، قدمهای نخست «والتر» به سمت عالم سینما و بعد هم شهرت جهانی است.
■ یک گِرَم خنده
جوان هنرمند آمریکایی با کار در شرکت تبلیغاتی سرانجام به آرزویش میرسد و استودیوی اختصاصی خودش را برای ساخت انیمیشن به راه میاندازد. استودیوی «یک گِرَم خنده» که نخستین تجربه انیمیشنسازی مستقل او بود سرانجام خوشی ندارد و به ورشکستگی کامل منجر میشود. حالا حتی خود «والتر» هم نمیتواند تصور کند در آینده، روزی به مالک و صاحب امتیاز بزرگترین کمپانی فیلم و سرگرمی جهان تبدیل خواهد شد... داستان زندگی و سپس شهرتش، آنقدر جذاب و پرافت و خیز هست که بشود تا آخر این گزارش و چند گزارش دیگر شما را مشتاق به خواندن نگه دارد. در این صورت اما مجبوریم فقط به همان لایه اول زندگی، شخصیت و آثار «والت دیزنی» بسنده کرده و بعد هم فقط زبان به تحسین مردی باز کنیم که از اوج فلاکت و ورشکستگی، دری را به سوی موفقیت میگشاید. یعنی دیگر جایی برای پرداختن به حرف و حدیثهایی که بسیاری از منتقدان او مطرح کردهاند، باقی نمیماند. این در حالی است که زندگی و شهرت «دیزنی» به جز آنچه در زندگینامهها و آثارش دیدهایم، نکات جذاب و شنیدنی بسیار دیگری هم دارد؛ اینکه «والت دیزنی» در اوج دوران کاریاش رابطهای نزدیک با سیاستمداران و جریانهای سیاسی آمریکا دارد، اینکه حرفهای زیادی درباره ارتباط میان او و تشکیلات فراماسونری آمریکا زده شده، اینکه برخیها از اعتیادش به الکل و مواد مخدر گفتهاند... «فریتز اسپرینگ مِیِر» نویسنده آمریکایی حتی فراتر از همه اینها درباره انحراف جنسیاش سخن گفته است، نشانه هایی از شیطان پرستی که میگویند در لوگوی معروف کمپانی « والت دیزنی» وجود دارد و... همه و همه از جمله نکات جالب توجه زندگی اوست که البته حرف زدن درباره آنها با توجه به شهرت و قدرت کمپانی «دیزنی» و محصولاتش کمی سخت است.
■ چه کسی بدبین است؟
منبع و مرجع خیلی از ادعاهایی را که بالاتر مطرح کردیم و در ادامه هم ممکن است حرفش را بزنیم، اگرچه سایتها و پایگاههای اینترنتی فارسی است، اما واقعیت این است که آغازگر این موج بدبینی به سلطان انیمیشن جهان، ما ایرانیها نیستیم. سایتهای ایرانی هم در واقع بخشی از حرف و حدیثهایی را منتشر کردهاند که خودِ آمریکاییها درباره «والت دیزنی» گفتهاند. کتابهای «بُعد سیاه والت دیزنی»، «والت دیزنی، شاهزاده تاریکی» یا «شجره نامه ایلومیناتی» مطالب متنوعی در این باره دارند که برخی از آنها را به نقل از سایتهای مختلف میخوانیم: «در کارتون آلیس در سرزمین عجایب، شخصیت شبیه به هزارپا دائم در حال کشیدن مادهای مرموز است... به جز تعداد بیشمار فیلمهایی با موضوع سحر و جادو، تکرار بیش از اندازه کلمه «سکس» در خلال کارتونها و حتی پنهان نمودن آلت جنسی زنانه و مردانه در پس زمینه برخی از انیمیشنهای مورد علاقه کودکان چه معنایی میتواند داشته باشد... نام «سفید برفی» برگرفته از اسامی دیگر کوکائین یعنی «برف»، «بانوی سفید»، «چارلی»، «کوک»، «پودر» و حتی «سفید برفی» است و هفت کوتوله نیز نماد هفت حالتی است که برای شخص مصرفکننده به وجود میآید... آلیس به واسطه خوردن قارچهای سفید رنگ اسرارآمیز میتواند حشرهای آبیرنگ را در حال کشیدن مادهای ببیند که یکسره میگوید: مردم! بیدار شوید... به نظر میرسد دستی در پشت پرده در حال تربیت نسلی است که در آینده مصرفکنندگان بالقوه موادمخدر باشند»!
■ همجنسبازها
اگر باور آنچه بالاتر از قول «فریتز اسپرینگ میر» و دیگران گفتیم، سخت است، میتوانید به وضعیت کمپانی «والت دیزنی» پس از مرگ او و فعالیتهایی که هنوز هم ادامه دارد و بشدت در زمینه سرگرمی و ساخت پارکهای «دیزنی لند» توسعه یافته، توجه کنید: «بنا به اعتراف رؤسای «والت دیزنی»، این کمپانی بزرگترین سازمان موجود در صنعت سرگرمی در سطح جهان است که بیشترین آمار استخدامی همجنسبازان را به خود اختصاص داده است... «مایکل آیزنر» مدیرعامل کمپانی «والت دیزنی» و «مایکل اُویتز» رئیس این کمپانی هر دو از جمله هالیوودیهایی هستند که بارها به طور رسمی حمایت خود از گروههای همجنسباز را اعلام کردهاند... «تام شوماخر» معاون مدیر بخش انیمیشن کمپانی والت دیزنی یکی دیگر از کسانی است که همواره با شریک جنسی خود در برابر رسانهها و دید عموم ظاهر میشود. او در یکی از مصاحبههایش گفت: تعداد زیادی همجنسباز در سطوح مختلف در کمپانی والتدیزنی وجود دارد. فضای موجود در این کمپانی، محیط بسیار حمایتی است... این کمپانی هر ساله یک روز را تحت عنوان روز همجنسبازان و همجنسگراها در «دیزنی لند» کالیفرنیا جشن میگیرد و به سازمان و گروههای همجنسگرا اجازه میدهد تا شخصیتهای کارتونی معروف والت دیزنی را به صورت عشاقی همجنسباز دربیاورند...».
■ کلام آخر
کمی بالاتر از «ایلومیناتی» حرف زدیم؛ محفلی که از آن تحت عنوان «روشنضمیران» یاد میکنند و در واقع تشکیلاتی فراماسونری است که اعضای آن را افراد صاحب نفوذ در همه زمینهها تشکیل میدهند و البته جریانهای صهیونیستی پای ثابت چنین تشکیلاتی هستند. «ویکی پدیا» در تعریف آن مینویسد: «... به سازمانهای توطئهگر مخفی گفته میشود که در حکم دولت در سایه عمل میکنند و به نظر میرسد رخدادهای دنیا را از طریق دولتها و شرکتهای بزرگ امروزی کنترل میکنند». والت دیزنی از نگاه برخی از نویسندگان و جریانهای منتقد هالیوود در آمریکا، متهم به عضویت در چنین تشکیلاتی است و آنها معتقدند کمپانی والت دیزنی نیز هنوز در چارچوب اهداف «ایلومیناتی» فعالیت میکند. «اسوالی» نویسنده ۵۷ ساله آمریکایی و نیروی سابق اف.بی.آی که مدتی در این تشکیلات فعالیت کرده و بعد جدا شده است، در این باره میگوید: «در هالیوود پول حرف اول را میزند شما اگر پول داشته باشید هر کاری میتوانید بکنید. این نیست که یک ایلومیناتی که میخواهد در قالب یک فیلم عقاید خود را ترویج دهد، پیش یک تهیهکننده یا کارگردان برود و بگوید که من ایلومیناتی هستم و میخواهم یک فیلم ساخته شود تا از طریق آن عقاید من تبلیغ شود، یادتان باشد که آنها احمق نیستند، بلکه آنها یک سرمایهگذاری مشترک انجام میدهند، به اینصورت که روی فیلمهایی که مورد علاقهشان است و در چارچوب اعتقادی آنهاست، سرمایهگذاری میکنند. آنها در سکوت، بازیگران، تهیهکنندگان، کارگردانان و فیلمنامهها را اجاره میکنند، ولی هیچگاه از اعتقادات شخصیشان به صورت آشکار سخنی نمیگویند و یا درباره اینکه چرا به ساخت چنین فیلمی علاقهمندند، سخن نمیگویند... آنها صدها سال است که پشت صحنه کار میکنند و بخوبی میدانند که مردم عقاید جدید را بسیار آهسته میپذیرند...».
انتهای پیام/
نظر شما