به گزارش گروه اقتصادی قدس آنلاین، ریش گرد گرفته و جو گندمیاش او را پر سن و سالدارتر از یک آدم ۴۵ساله نشان میدهد؛ آدمی که دست روزگار او را از همان کودکی با یکی از عجایب خلقت عجین کرده و به جایی برده که حالا خواسته یا ناخواسته یکی از خاصترین شتردارهای کشور باشد.
اکبر ناهید اصالتا اهل بشرویه است؛ شهری که جادههایش پر است از تابلوی «خطر عبور شتر». برای همین هم این شانس را داشته که میراثدار خانوادهای باشد که بیشتر از هر چیز، فوت و فن شترداری را میدانند.
او اما پا را از آموختههایش فراتر گذاشته و شده یکی از اولین آدمهایی که با تکیه بر همان گونه بومی این حیوان، شتر شیری پرورش میدهند؛ کاری که هر چند کارستان است و میتواند اقتصاد یک منطقه را متحول کند، اما گویا چنان که باید و شاید تکانی به مسئولان نداده؛ چنان که خودش میگوید: «این شترها خشک بودند، آویست (آبستن) شدند، زاییدند، الان هم که بچههایشان یک سالهاند، ولی هنوز که هنوز است ما منتظر چند تا امضاییم که پای برگههایمان بزنند...»
■ آشنایی شما با شتر گویا از همان کودکی شروع شده. اگر موافقید از همان موقع شروع کنیم.
پدر من از همان اول شتردار بودند. یعنی تا جایی که ما خبر داریم نسل در نسلمان در کار شتر بودهاند. خب ما هم از همان کودکی میآمدیم پیش شترهای پدرمان. حتی یادم هست وقتی که مدرسه میرفتیم، برمیگشتیم جای شترها. گاهی هم که اصلا شترهای کوچک را میآوردند خانهمان. من اینطوری با شتر آشنا شدم.
■ پدرتان چه نوع شتری داشتند؟
پدرم شتر «داشتی» داشت. ما به شتر مولد میگوییم «داشتی». داشتیها مولدند. یعنی زایمان دارند و باعث میشوند که نسل حیوان باقی بماند. حالا البته اگر میخواستیم از بین آنها هر کدام که گوشتی بود، پروار میکردیم و میفروختیم به این طرف و آن طرف.
■ خودتان از چند سالگی کار شترداری را شروع کردید؟
من وقتی که سیکلم را گرفتم، درس را ول کردم و آمدم دنبال شترها. البته راستش را بخواهید علاقه داشتم درسم را ادامه بدهم، ولی چون موقع جنگ بود و دوتا از برادرهایم جبهه بودند، باید میآمدم کمک پدرم. همین هم باعث شد که من هم شترداری را به طور جدی شروع کنم. اوایل، یعنی تا سال ۷۷ که ازدواج نکرده بودم، با پدرم کار میکردم. بعد از ازدواج بود که مستقل شدم که شترهای خودم را نگه میداشتم.
■ شما طبعا سختیهای این کار را دیده بودید. هیچ وقت فکر نکردید که بیخیال این کار شوید و بروید سراغ یک کارتر و تمیزتر؟
راستش به این کار علاقهمند شده بودم. با خودم فکر میکردم که اگر هوای این حیوان را نداشته باشیم، نسلش ورمیافتد. این حیوان نعمت خداست و مرتعش را هم که خدا داده. خب ما هم خانوادگی تجربه این کار را داشتیم. همه اینها باعث شد که من این کار را ول نکنم. حتی الان هم که دنبال گسترش کارم هستم، فکرم این است که حیف این تجربه که همین جا تمام شود. دنبال این هستم که چند تا جوان بیایند و این کار را یاد بگیرند.
■ یعنی هیچوقت شغل دیگری را به این کار ترجیح ندادید؟
خب توی خانواده تعمیرکار داشتیم. خود من هم کاشیکاری و بنایی بلدم، ولی سراغ هیچکدام نرفتم. حتی جوانتر که بودم، طراحی و نقاشیام خیلی خوب بود. زمان خدمت هم خیلی کار طراحی و نقاشی انجام دادم، ولی هیچوقت به عنوان شغل نگاه نکردم به این کارها.
ولی شترداری هم طبعا شغل خیلی سختی است.
برای من نه. من دیگر عادت کردهام. الان ولی دیگر کسی سراغ این کار نمیآید. یعنی اگر بخواهم تا همین مشهد بروم زیارت، کسی نیست همین زبان بستهها را نگه دارد و بدوشد.
■ پس اگر به جوانها باشد، باید این کار را هم منقرض شده بدانیم.
حق هم دارند. چون مسئولین حمایتی نمیکنند که جوانها رغبتی به این کار پیدا کنند. خب خود من از فروردین ۹۶ دنبال همین زمین بودهام که شترداری سنتی را تبدیل به صنعتی کنم، ولی هنوز کارهای اداریاش تمام نشده. حالا من باید اینجا کار کنم یا بروم دنبال کارهای اداری؟ الان روزهایی که دنبال کارهای اداری هستم، تولید همین شیر نصف میشود. چون اول صبح که ادارهها تعطیل است. موقع باز شدن ادارهها هم اگر برویم، شیر خراب میشود و خون میزند توی آن. خیلی وقتها به خاطر یک قطره خون، ۲۰، ۳۰کیلو شیر را دور میریزیم. چرا؟ چون یک اداره که باید کار ما را یک ساعته انجام دهد، دو ساعت طول میدهد.
■ شما را به عنوان پرورش دهنده متفاوت شترهای شیری میشناسند. یعنی قبل از شما کسی از شتر شیر نمیدوشید؟
این شترهای شیری تا امروز گنج پنهانی بودهاند که کسی حواسش بهشان نبوده. همیشه هم همینطور است که ما از داشته خودمان غافلیم. مثلا در همین بشرویه دنبال این بودند که از آفریقا و پاکستان شتر شیری وارد کنند. در حالی که کسی به همین شتر ایرانی توجه نکرده و فقط میگویند در پاکستان شتری هست که روزی ۱۰ کیلو شیر میدهد. خب خود من همین شترها را پرورش دادم و الان ۱۰ کیلو شیر میدهند.
■ الان اینهایی که میروند پاکستان برای شتر آوردن، به هوای چند کیلو شیر هستند؟
به هوای ۱۰کیلو، درست اندازه شیر همین شتر بومی منطقه. البته از ما هم حمایتی نمیشود. یعنی اگر حمایت کنند، ما باید بچه شتری را که برای شیردهی پرورش دادهایم، نگه داریم، ولی الان که واممان سر رسیده، مجبور شدهایم بچههای همین شترهای شیری را بفروشیم. در حالی که همین بچهها وقتی که بزرگ شوند، روزی ۱۰کیلو شیر میدهند.
■ تمام شترهای شما نژاد بومی همین منطقه است؟
شتر تک کوهان همین منطقه است که خیلی مقاوم هم هست و در دمای بالای ۵۰ درجه در ریگ بشرویه استقامت میآورند. این شترها از چاه اینجا که آب میخورند، تا هفت روز بعد آبی نمیخورند. یعنی بدون آب تا مرتعشان میروند.
■ و شما همین شتر را به شیر آوردهاید، در حالی که توی این منطقه تا قبل از شما شتر شیری مرسوم نبود.
اینطور نبود که تولید شیر شتر را به عنوان یک شغل ببینند. فقط شاید ساربانها برای خودشان روزی نیم لیتر شیر میگرفتند. البته زمان پدرم که از همین جا میرفتند تربت یا مشهد یا حتی تا حج پیاده میرفتند، یک شتر جلوی خودشان میبردند. این شتر به هیچ چیز احتیاجی نداشت. نه پمپ بنزینی میخواست، نه کافه و رستورانی. هر جایی هم که غذا لازم داشتند، شیر شتر را میدوشیدند. خب این شیر را که داخل مشک میریختند، هر چه بیشتر میماند، دوغش بهتر میشد. دوغ و شیرش هم این خاصیت را دارد که باعث میشود آدم تشنه نشود. حتی ماه رمضان که با کشک شتر غذا درست میکنیم، در طول روز اصلا احساس تشنگی نداریم. خب همه اینها باعث شد که من به شیر شتر به عنوان یک محصول توجه کنم.
■ و بعد از آن فقط روی پرورش شتر شیری تمرکز کردید؟
راستش اول شتر داشتی پرورش میدادیم، ولی مرتعمان را گرفتند. بعد هم رفتیم سراغ پروار شتر، ولی مجوز نمیدادند که شترها را بفرستیم شهرهای دیگر. بعد هم که رفتیم دنبال شترهای شیری، ولی باز بهداشت گیر داد. خلاصه الان جوری شده که هر سه را داریم. هر کدام که صرف کند، همان را انجام میدهیم.
■ و این صنعت شترداری در بشرویه رو به رشد است؟
سال ۷۷ که شروع کردیم ۴هزار شتر در منطقه بود، ولی الان خیلی کم شده و شاید ۵۰۰تا بیشتر نباشد. علتش هم این است که مرتعشان کم شده. خب خیلی از مراتع را تبدیل به زمین کشاورزی کردهاند. یعنی دقیقا همان جایی که خارشتری داشته، کشاورزی کردهاند، ولی زمینهایی را که مرتع شتر و گوسفند نیست، کاری ندارند!
■ چه شد که دوشیدن شترها را شروع کردید؟
فکرش که به سرم زد، به رئیس منابع طبیعی منطقه گفتم: «شما چرا نمیگویید که شیر شترها را بدوشند؟» آنها که البته کاری نکردند، ولی من دوشیدن شیر را شروع کردم. حتی گفته بودند که بازار شیر شتر را برایمان پیدا میکنند، ولی کاری نکردند. خدا را شکر اول در همین شهر خودمان مشتری داشتیم، ولی کمکم مشتری بیشتر شد.
■ اول که شترها را میدوشیدید، هر شتر روزانه چقدر شیر میداد؟
اول که روزی نیم کیلو شیر میدادند، ولی کمکم شیرش بیشتر شد. چون طبع این حیوان طوری است که کمکم عادت میکند و پستانش هم بزرگتر میشود. برای همین قبلا به اندازه شیر خوردن بچهاش شیر میداد، ولی الان هر کدام روزی ۱۰ لیتر شیر میدهد.
■ و این آسیبی به بچه شترها نمیزند؟
نه. ما زمانی که شیر را میدوشیم، آخر کار برای بچهاش هم به اندازه کافی شیر میگذاریم. بعد هم بچه را رها میکنیم تا شیرش را بخورد. موقعی که بچه شتر کوچک باشد، هشت کیلو میدوشیم و دو کیلو برای بچهاش میگذاریم، ولی الان که بچه شترها بزرگترند، بیشتر میدوشیم. چون بچه شترها غذاخور شدهاند.
■ اول کار که شترها نیمکیلو شیر میدادند، ناامید نشدید از کار کردن روی این نژاد؟
نه. یعنی کمکم امیدوار شدم و فهمیدم این گنج پنهان را باید پیدا کرد. خب میدیدم که خیلیها دنبال نژاد کشورهای دیگرند. الان همین همسایهها شتر شیری از پاکستان آوردهاند، ولی شیرشان مشتری ندارند. خب ما وقتی مشتری نداشته باشیم، شتر را ول میکنیم که برود صحرا. آنها ولی باید کل سال به حیوان خوراک بدهند.
ولی اگر کارخانهای باز شود و شیر شما را پیشخرید کنند، دیگر نیازی نیست شترها بروند صحرا.
آن موقع دیگر باید شترها همیشه اینجا بمانند. حتی اگر کارخانهای هم نباشد یا راه بیندازند و تعطیل شود، باز هم ما ضرری نمیکنیم، ولی شترهای کشورهای دیگر را چون مناسب بوم اینجا نیستند، نمیشود رها کرد.
■ شما هر وقت که مشتری نداشته باشید، شترها را میفرستید بیابان. مگر بودنشان در محوطه چقدر خرج دارد؟
شتر شیری هر روز تا ۶ کیلو خوراک میخورد. بچه شتر هم دو کیلو خوراک میخواهد. خوراک هم کیلویی هزار و ۵۰۰ تومان است. یعنی در کل خرج خوراک و کاه و آبشان میشود ۱۱، ۱۲هزار تومان در روز. حساب کنید که من الان نزدیک ۴۰تا شتر دارم که ۱۱ تایشان شیری است. بقیه هم یا بچهشترند یا آبستن.
■ و درآمدشان خوب هست؟
خب شیر شتر را کیلویی ۱۵ هزار تومان میفروشیم. هر کدام هم تا ۱۰ کیلو شیر میدهند که میشود روزی ۱۵۰ هزار تومان. البته شترها یک سال شیر میدهند و یک سال که کره ندارند، شیر نمیدهند. خب ما در آن یک سال دیگر خرجشان نمیکنیم و میفرستیمشان مرتع.
■ پس کاملاً کار پرسودی است؟
اگر بازار داشته باشد، بله. البته باید شیر و دوغش بین مردم بیشتر جا بیفتد. اینجوری هر شتر خودش امورات یک خانواده را میگرداند. مثلا فرض کنید روزی ۱۵۰هزار تومان درآمد داشته باشد و ۱۵هزار تومان خرجش کنید. خب همین میشود ماهی چهار میلیون تومان. فقط به شرطی که مشتری داشته باشد.
■ شتر حیوان عجیبی است که حتی در قرآن هم به خلقتش اشاره شده. شما هیچوقت درباره عجایب این حیوان فکر کردهاید؟
راستش من به شتر که نگاه میکنم، عظمت خداوند را میبینم. یعنی فکر میکنم هر چقدر که انسان از این شتر کشف کرده، هنوز هیچ چیز نیست. واقعا کسی که این حیوان، استقامت و خلقیاتش را میبیند، پی به عظمت خلقت خداوند میبرد. همین شترهای من تا دیروز توی گرمای سخت و بیآبی ریگ بیابان بودهاند. عجیب نیست؟
■ ولی همین حیوان آرام وقتی کینه کسی را به دل میگیرد، کینهاش ضربالمثل میشود.
بله. البته این مربوط به قدیم است که خیلی حیوان را اذیت میکردهاند. مثلا میگفتند: در همین بشرویه یک نفر خیلی شتر را بار کرده و بعد هم شلاقش زده. شتر هم کینه طرف را به دل گرفته و وقتی بار را خالی کرده، دنبال او کرده و او را کشته است. خب این کینه شتری است. ولی فقط که این نیست. شتر، محبتش هم محبت شتری است!
■ یعنی الان که شما هوای شترها را دارید، آنها هم شما را دوست دارند؟
بله. خود من ماجرایی از محبت شتر را شاهد بودم که شاید برایتان جالب باشد. پیرمردی در همین منطقه داشتیم که کارش برداشت نمک بود. این پیرمرد هر روز با ۱۵۰من نمک میآمد و من همیشه برایم سوال بود که این پیرمرد چطور این نمکها را بار حیوان میکند. تا اینکه یک روز دنبالش رفتم و ماجرا را دیدم.
این پیرمرد وقتی نمکها را روی زمین چید، شتر را صدا زد. شتر هم آمد و نشست روبهرویش. بعد پیرمرد به شتر گفت که به یک طرف خم شود. شتر هم خم شد و پیرمرد طنابهای یک لنگه نمک را بست. بعد هم گفت به طرف دیگر خم شود تا لنگه دیگر را ببندد و شتر هم همین کار را کرد.
■ یعنی علاوه بر محبت، کاملا قابل تربیت هم هست؟
بله. حتی پدرم تعریف میکردند که یک بار شتری جان خودشان را نجات داد. ایشان میگفت: «قدیم که هیزم بار میکردیم، یک روز برف زیادی آمد که گرفتارمان کرد. من هم روی پشت شتر نشستم و در حالی که از سرما بیحرکت شده بودم، متوجه نشدم که اطرافش چه اتفاقی میافتد، ولی همان شتر از شش فرسخ راه وسط برفها خودش را رسانده بود دم در خانهمان و صبح که خانواده آمده بودند متوجه ماجرا شده بودند.» یعنی شتر این قدر فهمیده است. حتی ما اینجا مرغی داشتیم که شبها میرفت بین شترها میخوابید که سرما نخورد. من خودم شاهد بودم که این شترها تا صبح حواسشان به این مرغ هست و او را از سرما و هم از روباه و شغال محافظت میکردند.
یک بار دیگر هم شاهد بودم که بوته خربزهای توی آغل شترها سبز شده و یکی از شترها کنار این بوته نگهبانی میدهد. این شتر نمیگذاشت کسی سراغ بوته برود. این بوته بزرگ شد و میوه داد، ولی شتر نمیگذاشت کسی به بوته نزدیک شود. حتی خودم هم وقتی نزدیک بوته میشدم، زود سر میرسید که دست به بوته نزنم.
انتهای پیام/
نظر شما