به گزارش قدس آنلاین، هر چند که توجه به اصل گزینش مدیران بومی نافی توانمندی و قابلیت های شخصیتی و مدیریتی شهبازی استاندار کنونی البرز نیست اما عدم توجه دولت به داشته های بومی و آشناتر به امورات استان نکته ای است که در جای خود می بایست بدان پرداخته شود.
اگر چه راقم این سطور با انتخاب مقام عالی دولت در استان با اولویت بومی گرایی مخالف بوده و بنا بر تجربیات گذشته، معتقد است انتخاب این دست از مدیران (در سطح استاندار و نه در سطوح میانی)، چالش های عدیده ای را ایجاد می کند اما نگاه قاطبه فعالان سیاسی و اجتماعی ناظر بر بومی گزینی بوده و تعالی استان را منوط به این مهم می دانند.
به هر روی، شهبازی ششمین استاندار البرز و چهارمین انتخاب دولت اعتدال گرای روحانی برای این استان لقب گرفته و در شرایطی مدیریت استان را برعهده گرفته که تلاش های نجفی (استاندار سابق) در حوزه های اقتصادی و سیاسی، البرز را از تلاطمات سیاسی دور کرد و بطور شکلی و نسبی میان تصمیم سازان اصلی استان وفاق ایجاد کرد که این مهم شهبازی را در بدو فعالیت خود چندین گام به جلو هدایت کرد و در مسیر حرکتی وی تسهیل گری نمود.
اما اینکه شهبازی در گام اول چگونه قادر به حفظ شرایط موجود و در گام های بعدی، تعالی استان در حوزه های محتلف خواهد بود مستلزم شناسایی آسیب ها و فرصت هایی است که توجه به آن ها می تواند افق پیش روی مدیریت وی را ترسیم کرده و اسباب سیر به آن سو را تجهیز نماید
در حوزه سیاسی با توجه به ساختار تشکیلاتی استان، قرابت با پایتخت و برخی زمینه های تاریخی، چارچوب رفتارهای سیاسی چه در بخش های مدیریتی و چه در زمینه رفتارهای جریانی و سیاسی، قدری پیچیده تر از سایر استان ها بوده و به عبارتی قابلیت قرار گرفتن در یک قالب و یک تعریف مشخص از رفتارهای سیاسی را شاهد نیستیم، چه اینکه در هم تنیدگی های جریانی سنتی همواره بر تعاریف جریان شناسی سیاسی ارجح بوده و شناخت کنش ها و واکنش ها در این خصوص و تطبیق آنها با قواعد سیاسی مرسوم با چالش ها و مشکلاتی همراه بوده و از این رو تحرکات سیاسی در استان همواره با رویه ای ناموزون توامان بوده است.
در این بخش، احزاب بواسطه ی ناکارآمدی مکانیزم موصوف توفیق خاصی نداشته و نتوانسته اند نقش جریان سازی، هدایت و ترغیب مردم به فعالیت های سیاسی و حزبی را ایفا کنند و به تبع آن جایگاه مطالبه گرانه آنان نیز از کمترین اثر لازم نیز برخوردار نبوده و همین امر موجب شده تا به احزاب و گروه های سیاسی، صرفا بعنوان کلونی های انتخاباتی نگریسته شود.
بی شک حضور شهبازی بعنوان معاون سیاسی استانداری البرز طی ماه های پیش از سرپرستی وی بر این مجموعه، شناخت کافی از شرایط موجود را برای وی حاصل کرده و آنچه از ویژگی های سیاسی استان نگاشته شد مورد وقوف استاندار البرز بوده که برای ترمیم، بهبود و اثر بخشی اتمسفر حاکم بر فضای سیاسی، می بایست چاره اندیشی شود تا از نقش مشورتی، نظارتی و اجرایی احزاب، گروه ها و جریانات سیاسی در راستای بهبود امور از طریق ترغیب به مشارکت هر چه بیشتر مردم در امور مختلف بهره گیری گردد.
در این مسیر، نقش نخبگان، روحانیت، رسانه ها و... تعیین کننده بوده و تحکیم و تقویت روابط سیاسی سه ضلع دولت، احزاب و مردم را رقم خواهد زد و در چنین شرایطی می توان به توسعه سیاسی و خروج از انفعال سیاسی احزاب و گروه ها در استان امیدوار بود.
مدیریت اقتصاد استان را شاید بتوان مهمترین ماموریت شهبازی دانست، ماموریتی که پیش از این، نجفی بطور نسبی توفیقات خوبی را نصیب استان کرد اما کوتاهی عمر مدیریتی وی، ثمر نشینی بخشی از اقدامات را موکول به مدیریت و پیگیری های شهبازی کرده است.
استان البرز که بواسطه شرایط جغرافیای سیاسی و همچنین بهره گیری از برخی مزایای ذاتی، فرصت های بسیاری را در حوزه فعالیت های اقتصادی در اختیار دارد، متاسفانه بنا بر دلایلی که پرداختن به آن در این مقال نمی گنجد، بعنوان استانی کم برخوردار در زمینه های اقتصادی لقب گرفته و از ظرفیت های موجود آن همچون وجود ۹ شهرک صنعتی و ۳۵۰۰ واحد صنعتی، وجود مراکز تحقیقاتی و پژوهشی فراوان در استان البرز در زمینه بایوتکنولوژی و نانو، واقع شدن در شاهراههای ارتباطی کشور و... بهره لازم برده نشده است که نرخ بیکاری حدود ۱۶ درصدی و یا تعطیلی برخی مراکز تولیدی و صنعتی برازنده استانی با چنین قابلیت های منحصر بفرد نیست.
اگر چه نقصان موجود معلول علل متعددی می باشد که برخی از این علل طی چند دهه ایجاد شده و منحصر به سالهای اخیر نیست اما شناسایی نقاط آسیب پذیر، مطالبه گری از مسئولان دولتی و حاکمیتی، بهره گیری از توان بخش خصوصی، جلوگیری از هدر رفت منابع و... از جمله راهکارهایی است که می تواند یاری گر شهبازی در مدیریت خطیر اقتصادی استان باشد، چه اینکه نجفی (استاندار سابق) با اولویت قرار دادن حوزه اقتصاد در مدیریت خود، گام های موثری برداشت و برگزاری جلسات متعدد با فعالان اقتصادی، مسئولان کشوری و به تبع آن پیگیری های اثربخش میدانی، وی را در شناسایی چالش ها و اتخاذ راهکارها کمک شایانی نمود تا جایی که اخذ اعتبارات ملی در برخی پروژه ها همچون ادامه بزگراه شهید همت، آزاد راه تهران - شمال و... مرهون تکاپوی کارشناسانه استاندار سابق بود.
همچنین، توجه به اقتصاد مقاومتی و بهره گیری از توان بخش خصوصی بعنوان رویکرد کلان اقتصادی نجفی موجب شده بود تا چرخه اقتصاد استان با شتاب بهری به کار خود ادامه دهد که شایسته است استاندار جدید نیز با تقویت روند ایجاد شده توسط استاندار سابق، این چرخه را با قدرت بیشتری به حرکت وا دارد تا ثمرات این روند موجب شود البرز به سوی رسیدن به جایگاه واقعی خود در زمینه اقتصاد حرکت کند.
شرایط اجتماعی و فرهنگی استان، اما حکایت دیگری دارد که اگر چندین جلد کتاب نیز در باب فرصت ها و تهدید های آن نگاشته شود، باز هم مستعد بررسی های بیشتر خواهد بود.
استانی که ۳۵ نقطه آن در مناطق حاشیه نشین واقع شده و چند صد هزار حاشیه نشین دارد، ۴ زندان آن را در محاصره خود درآورده، حجم بسیار بالای جمعیت مهاجر را در خود جای داده و... نیازمند جراحی اجتماعی و ریل گذاری جدید در این حوزه است که این مهم جز با عزم جدی و دخیل نمودن تمامی دستگاه های استان و جذب حمایت های ملی میسر نخواهد شد و مادامی که شرایط اجتماعی استان ترمیم نگردد نمی توان انتظار توسعه کمی و کیفی البرز را داشت ولو اینکه مفتخر به حضور ۱۲۰ هزار دانشجو در این استان باشیم.
از سوی دیگر بسترهای فرهنگی استان نیز با وجود استعداد های فراوان، پاسخگوی نیاز های فرهنگی البرز نیست و بسیاری از نیروهای مستعد استان، فعالیت های فرهنگی و هنری خود را به ناچار در تهران دنبال می کنند که بنا بر بررسی های صورت گرفته مهمترین عوامل آن، نبود اعتبارات لازم، ناهماهنگی متولیان فرهنگی و عملکرد جزیره ای برخی دستگاه ها، عدم بکارگیری افراد و مدیران متخصص در مدیریت های مرتبط و... می باشد.
خوشبختانه حضور نماینده محترم ولی فقیه در استان البرز بعنوان شخصیتی فرهنگی در راس شورای فرهگ عمومی البرز، اتفاقات مناسبی را در این استان طی سالهای اخیر رقم زده که متاسفانه عدم همراهی و همکاری برخی متولیان فرهنگی استان با آیت ا... حسینی همدانی موجب شده برنامه های کلان فرهنگی مد نظر ایشان در برخی حوزه ها اجرایی نگردد که نقش استاندار البرز در پیشبرد امور فرهنگی با ایجاد هماهنگی میان متولیان امر و همچنین اخذ اعتبارات لازم در این حوزه می تواند حلقه مفقوده در فعالیت های فرهنگی استان را کامل نماید.
به هر روی آنچه در این نوشتار مورد بررسی قرار گرفت بررسی اندکی از فرصت ها و چالش ها و همچنین راهکارهای پیشبرد امور بود که می تواند شهبازی را بعنوان "استاندار"ی که از سربازی تا سرداری در وزارت کشور طی مسیر نموده یاری نماید.
یقینا فردی که به تعبیر وزیر کشور، به درجه سرداری در این وزارت خانه رسیده و گمان می رود با برنامه از محل خدمت قبلی خود (آبادان) به استانداری البرز رسیده، برای تعالی مجموعه تحت مدیریت و همینطور پیشرفت و تعالی خود، دارای برنامه و استراتژی مدون بوده و براین مبنا گام برخواهد داشت، اما شهبازی می بایست بیش از پیش به این نکته توجه داشته باشد که برخی رفتارهای تعیین کننده در استان البرز، الزاما از چارچوب های سیاسی مرسوم تبعیت نمی کند و تابع شرایط حاکم بر جریانات سیاسی نیستند چه اینکه در برخی مناصب از چپ رسیده، به سوی راست می غلطند و در برخی مسیر های حرکت به راست، به چپ گردش می کنند. به عبارتی ساده تر، در اجزاء تشکیل دهنده جسم سیاسی استان، از روح مرسوم سیاسی مورد تعریف جریانات و احزاب ندمیده اند.
سردار وزارت کشور، امروز سرباز خدمت به مردم استانی است که برخی چالش های آن که در این مقال بدان اشاره شد، گاها مسیر خدمت را با دشواری هایی مواجه می کند که طعم شیرین خدمت به مردم می تواند سربازی برای سردار را در شرایط خاص هم دلچسب کند منوط به آنکه با شناخت شرایط حاکم بر فضاهای سیاسی و اجتماعی و... پتانسیل تمامی حوزه ها را به سوی ارائه خدمات به مردم گسیل نماید.
انتهای پیام/
نظر شما