به گزارش گروه سیاسی قدسآنلاین، سیاست واقعاً بیرحم است! بیرحمتر از آن اما انگار فضای مجازی است که با همه محاسن و تواناییهایش وقتی به جان کسی و چیزی میافتد، به کمتر از «با خاک یکسان کردن»اش راضی نمیشود. بیرحمی سیاسی و مجازی البته حرف نویی نیست. سیاست و ترکشهایش قرنهاست که از میان سیاستمداران و سیاستپیشگان قربانی میگیرد و فضای مجازی هم با وجود سن و سال کم و تازه به دوران رسیدگیاش در همین چند سال اخیر به اندازه چند قرنِ سیاست، آبرو و حیثیت سیاستمدار و غیر سیاستمداران را با خاک یکسان کرده است. البته، نه سیاست و نه فضای مجازی، سوژه گزارش امروز نیستند. این دو فقط بهانه نوشتن از «محسن رضایی»اند که هم غوغا و شور و حال میدانهای دفاع مقدس را درک کرده است و هم تیر و ترکشهای عالم سیاست و دوران پسا دفاع نصیبش شده است. سردار محسن رضایی، که چند روز پیش به نظر میرسید در فضای مجازی انگار پاتک خورده است، حالا به خود آمده و دارد مواضع و موقعیتش را در این فضا محکم میکند.
■ سبزوار
۱۰ روز از شهریور سال ۱۳۳۳ گذشته بود. عشایر بختیاری داشتند برای کوچ پاییزه آماده میشدند که «محسن» در روستای «بنهوار» به دنیا آمد. برخی منابع نام و مشخصات شناسنامهای آن زمانش را «سبزوار رضایی میرقائد» نوشتهاند. تا اینجای مطلب هنوز نمیدانیم «سبزوار» از چه زمانی به «محسن» تبدیل میشود، چون حتی اسناد سال ۱۳۵۲ ساواک که حکایت از دستگیریاش دارند، او را «سبزوار رضایی میرقائد» معرفی میکنند. یک حکایت هم هست که میگوید نخستین بار امام خمینی (ره) وقتی حکم فرماندهی سپاه پاسداران را به نامش زد، از نام «محسن رضایی» استفاده کرد و پس از آن رضایی، المثنی شناسنامهاش را با نام «محسن» گرفت. اولین باری هم که خبرنگاران به شناسنامه و نام او حساس و دقیق شدند، احتمالاً بر میگردد به سال ۸۸ که برای ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری رفته بود و مثل همه نامزدها بر اساس یک رسم قدیمی شناسنامهاش را در برابر دوربین عکاسان گرفت، لبخند زد و چند لحظه صبر کرد تا همه آنها بتوانند عکس مورد نظرشان را بگیرند. کلمه قرمز «المثنی» که در شناسنامه حک شده بود، همان روز توجه خیلیها را جلب کرد تا نام قدیم و جدیدش را تا مدتها سوژه کنند و بیفتند دنبال پیدا کردن دلیل.
■ اقدام علیه امنیت ملی
دوران کودکی و نوجوانی و تحصیلات مقدماتیاش را در «مسجدسلیمان» گذراند و در ۱۵ یا ۱۶ سالگی برای تحصیل در هنرستان صنعتی شرکت نفت به اهواز رفت. سال دوم حضور در اهواز بود که معلوم شد به قول قدیمیها، کلهاش بوی قرمه سبزی میدهد! نوجوان خوزستانی که پیش از این سابقه راه انداختن انجمن دینی دانشآموزی در مسجد سلیمان را داشت، در اهواز هم سر و سرّی با مبارزان سیاسی و فرهنگی ضد رژیم پیدا کرده بود. برای همین وقتی داشت برای شرکت در کنکور سراسری آماده میشد، ساواک او را به جرم فعالیتهای سیاسی دستگیر کرد. سه ماه و یک هفته را در سلول انفرادی و همراه شکنجههای گاه و بیگاه گذراند و پس از محاکمه در شعبه دوم دادگاه نظامی اهواز، به اتهام اقدام علیه امنیت کشور به زندان رفت. رژیم شاید به نوجوانیاش رحم کرد، چون دوران زندانش طولانی نشد و چند ماه بعد آزاد شد تا هم ادامه درسش را در هنرستان شرکت نفت بخواند و هم به فعالیتهای مخفیانه فرهنگی - سیاسیاش ادامه دهد! اگر فکر میکنید تناسب چندانی میان اتهام «اقدام علیه امنیت کشور شاهنشاهی»، زندانی و شکنجه و فعالیتهای فرهنگی و سیاسی وجود ندارد، ادامه مطلب را بخوانید.
■ راز محسن شدن
منظور از فعالیت فرهنگی – سیاسی، اقدام علیه امنیت کشور و... در واقع همان عضویت در گروه عقیدتی - پارتیزانی «منصورون» است که مبارزه مسلحانه علیه رژیم را در خوزستان کلید زد. «منصورون» در واقع متشکل از ۳ گروه از انقلابیونی بود که از سالهای ۴۹ و ۵۰ فعالیت خود را آغاز کرده و در نهایت در سالهای ۵۲ به بعد به هم پیوسته بودند. از جمله اعضای آن هم میتوان به: «حسن هرمزی، سبزوار رضایی، علی شمخانی، غلامعلی رشید، محمدباقر قاضیانی، محمد فلاح، اسماعیل دقایقی، جهان آرا و...» اشاره کرد. دستگیری «رضایی» هم برمی گردد به همان سال ۵۲ که رژیم تلاش کرد این گروه را متلاشی کند. «رضایی» از سال ۱۳۵۵ به بعد، فرصت سر خاراندن ندارد. اگر آنچه برخی زندگینامهها برایش نوشته باشند، درست باشد در این سالها هم دانشجوی دانشگاه علم و صنعت تهران است، هم مدتی در شرکت ایران تایر بوده، تکنسین برق بوده، مدتی کارمند بخش طراحی پایه شرکت لوازم خانگی ارج شده، همزمان مهندسی مکانیک میخواند و گویا با همه این مشغلهها و مبارزه مخفیانه علیه رژیم در همین سالها در تهران ازدواج هم میکند. سال ۵۵ که موج بعدی دستگیریهای مبارزان آغاز میشود، «غلامحسین صفاتی» که مسئول «سبزوار رضایی» در تشکیلات مخفی انقلابی است و با نام مستعار صادق و محسن فعالیت میکند، در درگیری با ساواک به شهادت میرسد و «رضایی» پس از آن به دلیل علاقه و رابطهای که با شهید دارد، نام «محسن» را برای خودش انتخاب میکند.
■ شهریور ۶۰
البته واقعیت این است که حضور در گروه «منصورون» و فعالیتهای مخفیانه گویا فرصتی برای ادامه تحصیل درست و حسابی به او نمیدهد. قید تحصیل در دانشگاه را میزند و به زندگی مخفیانه رو میآورد تا از دستگیری در امان بماند. گروه «منصورون» در آستانه پیروزی انقلاب و بازگشت امام (ره) به همراه یکی دو گروه انقلابی دیگر مسئولیت حفاظت از امام را به عهده میگیرند. سال ۱۳۵۸، دانشجوی سابق به پیشنهاد شهید مطهری و در جریان ادغام گروههای مبارز انقلابی، به «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» میپیوندد و ۳ ماه بعد به عضویت سپاه در میآید و واحد «اطلاعات و بررسیهای سیاسی» را در این نهاد پایه گذاری میکند و به عضویت شورای فرماندهی سپاه نیز در میآید... اجازه بدهید بقیه مطلب را از «پایگاه اطلاع رسانی دکتر محسن رضایی» کپی کنیم: « در شهریور ۱۳۶۰ از سوی حضرت امام خمینی(ره) به فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب شد... دوران پرافتخار هشت سال دفاع مقدس، فرماندهی سپاه اسلام را برعهده داشت... در دوره تصدی فرماندهی کل سپاه پاسداران، سازمان رزم سپاه را طرحریزی... سپاه را به ۳ نیروی زمینی، دریایی و هوایی مجهز کرد... اقدام به تأسیس ۲ دانشگاه امام حسین (علیه السلام) و بقیة الله (عجل الله تعالی فرجه) نمود و به منظور بهرهگیری از ظرفیت یگانهای مهندسی سپاه برای کمک به دولت در اجرای طرحهای عظیم سازندگی کشور، خود شخصاً فرماندهی قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا را برعهده گرفت...».
■ بازنشستگی موقت
جنگ که به پایان میرسد انگار فصل جدیدی در زندگی، تحصیلات و فعالیتهای او آغاز میشود. برای مردی که دست کم ۱۵ سال از عمرش را در فعالیتهای شبه نظامی و نظامیگری گذرانده و ۸ سال جنگ را فرماندهی کرده است، همه چیز عوض میشود و «رضایی» انگار در نظامیگری موقتاً بازنشسته میشود. رشته تحصیلی نیمه تمام مهندسی مکانیک به اقتصاد تبدیل میشود تا دوره کارشناسی ارشد اقتصاد را با پایان نامهای که بر سیاستهای پولی و مالی متمرکز است به پایان برساند. از سال ۱۳۷۶ هم به طور رسمی وارد عرصه سیاست و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام میشود. مطالعات اولیه برای تنظیم سند چشم انداز ۲۰ سالۀ ایران را آغاز میکند و پس از پایان دوره دکتری اقتصاد در دانشگاه تهران، مسئولیت اداره کمیسیون اقتصاد کلان مجمع تشخیص مصلحت را هم به عهده میگیرد. یک دوره نامزدی در انتخابات مجلس و ۳ دوره هم در انتخابات ریاست جمهوری از جمله دیگر فعالیتهای سیاسی «محسن رضایی» است.
■ شکستن کاسه و کوزه
البته میشد این گزارش را با حاشیهها و حرف و حدیث هایی که در باره «محسن رضایی» وجود دارد، خیلی جذابتر و حاشیه دارتر از این نوشت! در دوران سیاستمداری و اقتصاد دانیاش آن قدر حاشیه، مسئله و نکات جذاب وجود دارد که برای هرکدامشان میشود گزارش جداگانه نوشت. ماجرای فرار پسر بزرگش به آمریکا، حرف و حدیث هایی در باره بیماریاش، بازگشت او به ایران و سرانجام مرگ مشکوکش در یک هتل در امارات فقط یکی از این موارد است. ایدههای سیاسی و اقتصادی او در باره « دولت در سایه، بانک مردم، سرباز حرفهای، اقتصاد فدرالی، یارانه سبز و...» نیز از جمله مواردی است که میشود در باره هرکدامشان، گزارشهای جذاب و خواندنی تهیه کرد. حرف و حدیث هایی که در باره نقش «محسن رضایی» در پایان جنگ در همه این سالها گفته و نوشته شده است هم از دیگر نکات جذاب زندگی و فعالیتهای اوست. اشکال فقط اینجاست که شلوغ کاریهای برخی از سلبریتیهای فضای مجازی و هیاهویی که خبرگزاریها در باره آخرین توییت «رضایی» و عملیات «کربلای ۴» به راه انداختهاند، فضا را جوری غبار آلود کرده است که همه میخواهند برگردند و همه کاسه و کوزه جنگ تحمیلی و برخی شکستهایش را روی سر آقای فرمانده بشکنند.
■ منصفانه نیست
به تصویر کشیدن یا شرح و بسط واقعیت بزرگ و البته دردناکی مانند «کربلای ۴»، چیزی نیست که بتوان آن را در یک توییت چند سطری گنجاند. «برادر محسن» که مدتی است به عرصه نظامیگری برگشته و لباس مقدسش را دوباره به تن کرده است، اما اشتباه میکند و برای حرف زدن از این واقعیت بزرگ، توییت میگذارد. به جملاتی که میشود آن را هزار جور تعبیر و تفسیر کرد و بعد پای قربانی کردن چندین هزار جوان مملکت را پیش کشید و بعد هم همه را انداخت گردن آن هایی که جنگ را فرماندهی و مدیریت کردند. این گزارش را برای تبرئه «محسن رضایی» ننوشتیم. فقط خواستیم یادآور شویم همانقدر که محدود کردن روزها و واقعیتهای جنگ تحمیلی در پُستها و توییتهای فضای مجازی، عادلانه و عاقلانه نیست، شکستن کاسه و کوزه ناکامیهای جنگ تحمیلی بر سر فرماندهی که در بسیاری از پیروزیها و موفقیتهای جنگ سهیم است و نقش اساسی دارد، منصفانه نیست.اگر به این نوع نگاه ما به ماجرا انتقاد دارید، نگاهی به واکنشهای منصفانه افرادی چون سردار سلیمانی به ماجرای عملیات کربلای ۴ و توییت «محسن رضایی» بیندازید. این نگاه شاید کمک کند فارغ از هیاهوی برخی کاربران فضای مجازی بتوانیم در باره «رضایی» و گذشته و حالش واقع بینانهتر، حرف بزنیم.
انتهای پیام/
نظر شما