قصه پر غصه حاشیه شهر مشهد پایانی ندارد که هیچ هر روز بر صفحات آن افزودهتر میشود و داستانش پرحاشیهتر از گذشته ادامه پیدا میکند.
اگر پتانسیل یک و نیم میلیون نفری نفوس را بنا بر اظهارات مسئولان شهری برای حاشیه مشهد در نظر بگیریم این آمار به جز پنج مرکز استان یعنی تهران، اصفهان، شیراز، البرز و تبریز از جمعیت بقیه مراکز استانها بیشتر است!
اختلاف جمعیت حاشیه شهر مشهد به جز با تهران با بقیه چهار مرکز دیگر اختلاف چندانی ندارد. در این شرایط شاخص نفوس را که در نظر بگیریم، میبایست برای هر آنچه که مسئولان برنامهریزی میکنند نیز ردیفی خاص مد نظر قرار گیرد. وقتی پتانسیل جمعیت حاشیه شهر مشهد اینچنین شرایط خاصی دارد، قطعاً میبایست برای ساماندهی آن نیز نگاه و فکری اساسی اندیشید.
از مشکلات و معضلات فرهنگی و اجتماعی حاشیه شهر که خود مثنوی هفتاد من کاغذ است بگذریم، مشکلات حاشیه شهر از همان دست از تهدیدهاست که میشود آن را به فرصت تبدیل کرد. چرا که بسیارند جوانانی که حتی با کمترین توجه به منبعی برای ترویج فرهنگ و اصالت ایرانی اسلامی تبدیل میشوند. سؤال این است که دولت تا چه اندازه برای این موضوع در سالیان گذشته هزینه کرده است؟
قطعاً برای انجام هر کاری نیاز اول بودجه است. اینکه ردیف بودجه حاشیه شهری با شرایط مشهد به مانند مراکز استانهایی که آمار جمعیتی آنها حتی به نفوس حاشیهای مشهد نمیرسد تقریباً به یک شکل در نظر گرفته شود، قطعاً نخواهد توانست مشکلی از مشکلات حاشیه را برطرف نماید. دولتیها اگر قرار است برای حاشیه شهر مشهد کاری انجام دهند بایستی نگاهی ملی به این جریان داشته باشند، چرا که مشهد هم اکنون هم تاوان مهاجرپذیر شدنش از همان شهرهایی را میدهد که مهاجرانشان به وفور ساکن حاشیه این شهر شدهاند.
منبع: روزنامه قدس
انتهای پیام/
نظر شما