او که از توان فراگیری کودکان محله شگفتزده بود با خودش میاندیشید: آیا کودکان امروز با این روند آموزشی افرادی داناتر و تواناتر خواهند بود؟
چالش والدین
بنا بر باور کارشناسان حوزه تعلیم و تربیت فعالیتهای فوق برنامه مدارس جهت حفظ انگیزه و ایجاد چالش در یادگیرنده و به منظور تقویت استعدادها و خلاقیت طراحی شدهاند. این در حالیست که بنا بر شواهد در مدارس استان بخصوص در مدارس غیرانتفاعی در اهداف و برنامهریزیها همه جوانب مورد توجه قرار میگیرد جز نیازهای دانشآموزان؛ این در حالیست که از اصول اجرای فعالیتهای فوق برنامه در جوامع توسعه یافته، آزادی انتخاب و کنترل این موارد از سوی محصلان است.
فریدون علی یاری که فرزند ۸ سالهاش در مدرسه غیرانتفاعی تحصیل میکند در تأیید این قضیه میگوید: هدف ما از ثبتنام در این نوع مدارس فراهم شدن زمینه رشد فرزندمان بود، اما به دلیل تراکم و دشواری تکالیف دچار چالش شدهایم. پسر من موظف شده وقت بیشتری از درسهای خودش را صرف انجام تکالیف فوق برنامهاش کند.
مهدیه نیکو، مادر سه فرزند نیز اظهار میکند: شاید به نظرتان غلوآمیز باشد اما تکالیف فرزندم که در مقطع ابتدایی تحصیل میکند به لحاظ کمی و کیفی چالشبرانگیزتر از درسهای دیگر پسرم است که در مقطع دبیرستان درس میخواند. باور نمیکنید خانواده من تا دیروقت باید مشغول حل تمرینها و تکالیف فوق برنامه فرزندم باشند.
تجاری شدن دانایی
بنا بر گفته اندیشمندان حوزه تعلیم و تربیت «کالایی شدن آموزش» امروزه جدیترین آفت نظام آموزشی ما محسوب میشود.
دکتر علی سلیمی، مشاور تحصیلی و استاد دانشگاه با اشاره به همین قضیه، اظهار میکند: امروزه مدارس بسیاری بخصوص در عرصه مؤسسههای غیرانتفاعی با عناوین متعددی ایجاد شدهاند که برای ایجاد رغبت والدین به ثبتنام در این مراکز، فعالیتهای افزونتری از چارچوب برنامههای رسمی را برای دانشآموزان تعریف میکنند که فراتر از توان و نیاز محصل است. به این ترتیب با تداوم این رویه حتی والدین نیز از این قضیه گلایه کرده و با مراجعه به مراکز مشاوره چارهاندیشی میکنند. به هر روی چنین وضعیتی تحصیل و زندگی دانشآموزان را تحت تأثیر قرار میدهد. مسئله دیگر اینکه والدین امروزه در مواجهه با خواستهها و نیازهای فرزندان نگاهی رقابتی دارند از این رو به مدارسی که خدمات خاصتری نسبت به مدارس دولتی ارائه میکنند، بیشتر رغبت نشان میدهند. در حالی که ضوابط آموزشی مدارس یاد شده از لحاظ زیستی و روانی نمیتواند نیازهای دانشآموزان را برطرف ساخته و بر بهره هوشی و توانایی آنها بیفزاید.
وی همچنین تأکید میکند: متولیان آموزش و پرورش میتوانند با این وضعیت مقابله کنند اما از آنجا که این افراد خود وابسته به منافع مدارس یاد شده هستند و متولی صدور مجوز فعالیت مدارس غیرانتفاعی محسوب میشوند از این رو چندان با چنین عملکردهایی مخالفت نشان نمیدهند درحالی که نظام بازرسی دارند و میتوانند نسبت به عملکرد مدارس مطلع شوند. دکتر سلیمی با اشاره به وجود نظام ارزشی واحد در جامعه میافزاید: تنوع و تعددی که در نظام آموزشی میبینیم حاصل نگرشها و سلیقههای خودساخته است. در حالی که در بررسی بیماریهای روانی اغلب اختلالات خلقی در افرادی دیده میشود که فراتر از توانشان از آنها انتظار داشتند و آنها نتوانستهاند به این توقعات پاسخ مناسبی دهند.
آموزشهایی که زندگی نمیآموزد
بر اساس گفتههای متولیان نظام آموزشی باید تکالیف مدارس مهارتمحور باشند اما در عمل چنین نیست.
عضو کمیته آموزش و پرورش کمیسیون آموزش مجلس با انتقاد از این وضعیت میگوید: در حال حاضر یک آموزش رسمی در کشور داریم که بر اساس آن کتابهای درسی، محتوای آموزشی و مدت زمان تدریس و حتی برخی برنامههای فوقالعاده مجاز، تعریف شده است. چنانکه در تمام مدارس موجود کشور اعم از دولتی، غیرانتفاعی و استعدادهای درخشان این رویه آموزشی مشترک بوده و هیچ تفاوتی وجود ندارد. فرهاد فلاحتی میافزاید: به این ترتیب شاید شیوه تدریس متفاوت باشد اما منابع آزمون مشترک است. بنابراین اگر برخی مدارس دانشآموزان را به آموختن کتابها و سرفصلهای آموزشی فراتر از موارد تعریف شده از سوی آموزش و پرورش مکلف میکنند این رویه خلاف قانون میباشد. چراکه براساس آموزهها و تجربیات متخصصان تعلیم و تربیت؛ سن آموزش کودکان تعریف شده و سن ۷ سالگی تأیید شده است. به این ترتیب در مقطع ابتدایی بخصوص در سالهای نخست باید تمرکز بر روی زبانآموزی و املای فارسی دانشآموز صورت بگیرد. هرچند ممکن است با ذکاوت و خلاقیت کودکان و همچنین توانمندی معلم؛ دانشآموزان بتوانند دیگر موضوعاتی همانند زبان خارجی را نیز فرابگیرند اما این یعنی اختلال در آموزش زبان نخست.
اختلال شخصیت با تدریس رایانه
وی تأکید میکند: همچنین شاید بنا بر فشارها و سختگیریها، دانشآموزان در پایههای نخست مقطع ابتدایی با موضوعات فناوری رایانه آشنا شده و یاد بگیرند، اما این موجب اختلال شخصیت شده و بر دیگر جنبههای زندگی آنها اثرگذار خواهد بود. از همین رو در دنیا نظامهای آموزشی به سمتی میروند که تکالیف درسی در خارج از مدرسه را به حداقل برسانند تا رشد و شکوفایی و بالندگی شخصیت دانشآموزان محقق شود. این در حالی است که شاهدیم در جامعه ما به دانشآموز فشار وارد شده و او را مکلف به حضور در کلاسهای فشرده و فوق برنامه میکنیم. به واقع این دانشآموز چه فرصتی برای گذران اوقات فراغت دارد؟ چه فرصتی برای استراحت و آرامش دارد؟ چه فرصتی برای رشد شخصیت و بروز خلاقیت دارد؟
وی تأکید میکند: با شیوه مرسوم آموزشی و برنامهریزیهای متعارف، ما دانشآموزان را به ماشینهایی تبدیل کردهایم. به این ترتیب با سپری شدن سالها و زمانی که جوانانی را به جامعه تحویل میدهیم فرزندان ما مفاهیمی را فراگرفتهاند که هیچ سودی برای زندگی نداشته است. البته فراتر از مسائل تربیتی این رویه به لحاظ قانونی نیز تخلف محسوب شده و والدین باید چنین مسائلی را به معاونتهای مرتبط در وزارت آموزش و پرورش گزارش دهند.
منبع: روزنامه قدس
انتهای پیام/
نظر شما