مسعود نبی دوست /
همه چیز از بسیج شروع شد
تا وانت سرعت بگیرد و یکی یکی دندهها را جا بزند، از روزهایی میگوید که تازه با همسایههای نیازمندش آشنا شده بود: «ما نسلی هستیم که انقلاب را دیدهایم و روزهای جنگ را لمس کردهایم. برای من آن روزها بیش از آنکه روزهای مقاومت باشد، روزهای همبستگی بود. ما در تحریم بودیم. جنگ بود. بیشتر همسایههایمان وضع مالی مناسبی نداشتند، اما با همه این حرفها مثل کوه پشت هم بودند. روزی چند بار به هم سر میزدند. همه از دار و ندار هم باخبر بودند و بیشتر به هم کمک میکردند. دم عید که میشد مراسم گلریزان برای خانوادههای نیازمند پا میگرفت. همان روحیه موجب شد من و دوستانم برای سرکشی به خانوادههای نیازمند به خودمان مسئولیت بدهیم». محبوبه سادات میگوید ساماندهی رسیدگی به خانوادههای نیازمند از بسیج محلهاش آغاز شده است: «فعالیتهای اجتماعیام را از بسیج شروع کردم. اصلاً معنای بسیج برای من در همین امور اجتماعی خلاصه میشد. خیلیها الآن نسبت به این واژه حساسیت دارند، اما ما که محضر امام خمینی(ره) و کلام ایشان را درک کردهایم، این واژه را مقدس میدانیم. بسیجی برای ما کسی است که با از خود گذشتگی به دیگران کمک رسانی میکند و معنای حیاتش در جهاد خلاصه میشود. در بسیج مساجد و سراهای محله، گروهی برای رسیدگی به کارهای نیازمندان تشکیل دادیم».
مادرهایی که بار پدر
را هم بر دوش میکشند
محبوبه سادات با همان آرامشی که لحظهای از رفتار بیعجلهاش جدا نمیشود، راه را میگیرد و جلوی یک نانوایی پارک میکند. او میگوید ساکن منطقه یک تهران است، اما بیشتر وقتش را در محلههای جنوب شهر میگذراند: «ما علاوه بر اینکه فعالیتهای اجتماعی و شغلی خارج از خانه داریم، در وهله اول مادر خانهدار هستیم. برای همین برایمان سخت بود دیدن مادرهایی که بنا به دلایل مختلف در این شرایط سخت و نابسامان اقتصادی تبدیل به زن سرپرست خانوار شدهاند؛ یعنی هم باید خانهدار باشند، هم مادری کنند، هم جای پدر بچهها باشند و بار مسئولیتهای معیشتی و آموزشی فرزندانشان را هم به عهده بگیرند. این بانوان به حمایت نیاز دارند. آنها ستون خانوادههایشان هستند و اگر نباشند خانوادهای باقی نمیماند. من آشنایی با این بانوان سختکوش را برکت زندگیام میدانم. برای همین هم تا جایی که امکان داشته باشد، برای این دسته از بانوان وقت و انرژی میگذارم».
خانوادههایی که به نان شب محتاجند
محبوبه سادات یکی از ژتونهای نان را به ما نشان میدهد و از همسایههایی میگوید که بیاغراق به نان شب محتاجند: «در بررسیها و سرکشیهایمان به نانوایی محله متوجه شدیم تعدادی از خانوادهها نان قسطی تهیه میکنند. ابتدا باور این مسئله برای ما دشوار بود، اما تحقیقهای محلی نشان داد این دسته از خانوادهها به معنای واقعی کلمه به نان شب محتاجند. وقتی این موضوع را با خیّرها در میان گذاشتیم، بنا شد در طول ماه سهمیه نانی برای نیازمندان در نظر بگیریم. ژتونهایی تهیه کردیم و سراغ سه نانوایی در محلهمان رفتیم. خوشبختانه شاطرها هم استقبال کردند. قرار شد هر وقت نیازمندی به نانوایی آمد بیسروصدا این کارتها را به نانوا بدهد. نانوا به تعداد عددی که روی کارت درج شده نان میدهد و آخر هر ماه بر اساس این کارتها ما هزینه این نانها را به او میپردازیم».
شریک کار خیر
«علی دوری» تند و فرز چانههای خمیر را ورز میدهد و روی خمیرگیر پهن میکند. وقتی با محبوبه سادات و ساغر جلوی پیشخوان میرویم دست به پیشبندش میبرد و باقی کار را رها میکند. دوری میگوید این دو دوست حسابی خوشقدم هستند و از شریک شدن با آنها برکت به نانواییاش قدم گذاشته است: «خدا این خانمهای نیکوکار محله ما را خیر بدهد. پیش از این هم من هیچ وقت نیازمندان را دستخالی روانه نمیکردم. بیشتر از ۲۰ سال است در نانوایی مشغولم. از وقتی این خانمها مرا شریک کار خیرشان کردهاند نیازمندان بیشتری به ما سر میزنند.
آبروی آنها آبروی ماست و سعی میکنیم بدون اینکه کسی بفهمد به آنها نان رایگان بدهیم». دوری میگوید به محض اینکه ژتونهای نان را دست کسی میبیند خودش جلو میرود و کار آن نیازمند را راه میاندازد: «حالا دیگر خانوادههای نیازمند محلهمان دغدغه خرید نان ندارند. شاید کمک سادهای به نظر برسد، اما اگر پای حساب و کتاب بنشینیم در ماه هزینه قابل توجهی صرف خرید نان میشود. من با هر نانی که به دست نیازمندان میدهم برای این دو خواهر و همه اعضای گروه خیریهشان دعا میکنم. اینجا هم شاهد این هستم که نیازمندان با گرفتن نان رایگان تا چه اندازه خوشحال میشوند. یقین دارم همین دعاهای خیر به زندگی و کسب و کار همه ما برکت میدهد».
تهیه دارو با تخفیف ویژه
مقصد بعدی ما معروفترین داروخانه شرق تهران است. داروخانه بنژامین در چهارراه ایستگاه پل نیروی هوایی جا خوش کرده است. اینجا بیش از ۶ دهه قدمت دارد و هر روز پاخور نیازمندانی میشود که با معرفی هاشمی و میرترابی در آن داروهایشان را تهیه میکنند. هاشمی میگوید بسیاری از کودکانی که او و اعضای گروه خیریه پروانهها تحت پوشش قرار دادهاند، بیمار هستند و با خارج شدن تعداد بسیار زیادی از داروها از پوشش بیمه، خرید آنها برای خانوادههایشان دشوار شده است: «خوشبختانه متولیان داروخانه بنژامین همکاری مثال زدنی با ما دارند. مؤسس این داروخانه آقای کلانتری راد بودند که بتازگی به رحمت خدا رفتند. یاد ایشان همیشه بین ما زنده است. با همکاری او نیازمندانی که به داروخانه معرفی میشدند داروهای مورد نیازشان را با کمترین هزینه ممکن دریافت میکردند».
راه و رسمی که ماندگار شد
محبی از متصدیان داروخانه، محبوبه سادات را بهخوبی میشناسد و با او گرم گفت وگو شده است. یک بسته مچ بند طبی به محبوبه سادات میدهد تا از آن عکس بگیرد و در گروه مجازی به اشتراک بگذارد. محبی میگوید بین او و این خیران اعتماد حرف اول را میزند: «مدتهاست با این دوستان آشنا شدهایم. متولی اینجا آقای راد هم از جرگه خیران بودند و همیشه سفارش نیازمندان را به ما میکردند. هفته گذشته خانم میرترابی برای خانم نیازمندی که خیاطی میکند یک مچبند طبی تهیه کرد و حالا خرید آن را به اطلاع خیران گروهش میرساند. متأسفیم که داروهای زیادی به صورت آزاد به فروش میرسند و بیمهها دیگر کارایی برای قشر ضعیف و کم برخوردار جامعهمان ندارند. اینجا هر روز شاهد این هستیم که مردم با چه مشقتی از نیازهای درجه اولشان میزنند تا بتوانند داروهایشان را تهیه کنند. با کمک این خانمها، نیازمندان واقعی را شناسایی میکنیم و داروها را با تخفیفهای قابل توجه به آنها تحویل میدهیم. آقای کلانتری راد دیگر در بین ما نیستند اما این کار خیرشان ماندگار شده و ما حالا بهجای ایشان به این همکاری ادامه میدهیم».
راننده وانت شدم تا هزینهها کمتر شود
محبوبه سادات دوباره پشت فرمان مینشیند و میگوید برای کاهش هزینههای حمل ونقل بستههای ارزاق، سر آخر مجاب شده خودش راننده وانت بار شود: «با کمک خیران محله و گروه خیریه پروانهها هر ماه به 80 خانواده سبد ارزاق تحویل میدهیم. در این سبد مواد غذایی اقلام سنگینی مثل گونیهای ۱۰ کیلویی برنج قرار دارد. توزیع بستههای ماکارونی، گوشت سفید و قرمز، رب گوجه فرنگی و حبوبات از دیگر کمکهایی است که به این خانوادهها داریم. هر ماه باید به در منزل این نیازمندان برویم و این توزیع را انجام دهیم. هزینه حمل ونقل این اقلام که پخش آنها یک روز کامل زمان میبرد سرسامآور میشد. به همین دلیل با مشورت همسر و فرزندانم تصمیم گرفتم راننده وانتبار شوم.حالا با کمک خانمها این بستهها را پشت وانت میگذاریم و برای توزیع به خانه نیازمندان میرویم. تا جایی که امکان دارد باید به شیوه جهادی هزینههای جانبی را کم کنیم تا خانوادههای بیشتری از کمک خیران بهرهمند شوند». محبوبه سادات به سوپرمارکتی اشاره میزند و میگوید رسیدیم.
با مشارکت آنها کمکهای ما به اهلش میرسد
سر آقای شاهمحمدی مثل همیشه شلوغ است. مغازهاش یک آن از مشتریهایی که در آمد و شد هستند خالی نمیشود. محبوبهسادات میگوید با کمک آقای شاه محمدی اقلام غذایی برای نیازمندان تهیه میشود. شاه محمدی به ما خوشامد میگوید و از تجربه مشارکت در کار خیر میگوید: «همیشه دعاگوی این خواهران خیر هستم. مثل چشمهایمان به آنها اطمینان داریم و میدانیم هر کمک کوچکی که میکنیم با مشارکت آنها به دست اهلش میرسد. واقعیت این است که ما کار بزرگی انجام نمیدهیم و زحمت همه کارها از جمله شناسایی نیازمندان واقعی و کار سخت توزیع مواد غذایی و دیگر کمکها به عهده این دو خواهر بزرگوار ماست». محبوبه سادات میگوید آقای شاه محمدی در هر بار مراجعه تخفیفهای زیادی به آنها میدهد و موقع حساب و کتاب، تعداد زیادی بسته اقلام غذایی را به رایگان داخل کیسههای خرید ما میاندازد تا به دست نیازمندان برسانیم .
از پرداخت اجاره خانه تا تهیه سیسمونی
این روزها بیشتر وقت گروه محبوبه سادات به هماهنگ کردن و رساندن کمکها به نیازمندان میگذرد با این حال میگوید هنوز خیلی از کارها روی زمین مانده است: «کمکهای خیران گروه پروانهها ابعاد مختلفی پیدا کرده است، البته هدف اصلی ما رسیدگی به وضعیت کودکان نیازمند است. ما به جز تهیه ارزاق ماهیانه، هزینههایی برای اجاره خانه، زایمان، عمل جراحی، تهیه پوشاک، سیسمونی نوزاد و تهیه دارو به نیازمندان پرداخت کردهایم. گاهی از مازاد کمکهای نقدی به تعدادی از نیازمندان وامهایی داده شده است؛ اما با وجود این کمکها نیاز این خانوادهها که بیشتر آنها را زنان سرپرست خانوار سر پا نگاه داشتهاند، تمامی ندارد. امید داریم با افزایش تعداد خیران بتوانیم از نیازمندان بیشتری دستگیری کنیم». محبوبه سادات میگوید این روزها در حال جمعآوری سیسمونی برای نوزادان نیازمندانی هستند که همزمان با سال جدید به دنیا میآیند و از همه خیرانی که در این کار خیر شرکت داشتهاند تشکر میکند.
همه ما نیروی ایشان هستیم
متولیان خیریه پروانهها چشم و چراغ سراهای محله، مساجد و اعضای بسیج هستند. اهالی آن قدر به آنها اطمینان دارند که حالا اتاقی در سرای محله به آنها اختصاص داده شده است. کریمی، مدیر سرای محله تسلیحات میگوید این خیران به مرکز آنها رونق دادهاند و همکاری با آنها را مایه مباهات میداند: «همه ما مدیون کارهای خیر این عزیزان هستیم. برای اینکه کمکها در جای مناسبی ذخیره و سپس توزیع شود یکی از اتاقهای اینجا را در اختیارشان قرار دادهایم. همه همکاران من حکم کارمندان ایشان را دارند و در کار خیر با افتخار کمک حال آنها میشویم».
با «سایه» کار خیر سرعت میگیرد
محبوبه سادات و دوستانش روی تیره و تار خستگیها را سپید کردهاند. در روزهای پایانی سال که همه به فکر رتق و فتق کارهای عقبافتادهشان هستند آنها بی وقفه با دستهای پُر، میهمان خانه نیازمندان میشوند. میرترابی، یکی از بچههای تیم محبوبه سادات، میگوید این روزها با استفاده از فضای مجازی میتوان به کارهای خیر سرعت داد: «من هر روز به سایتی به نام «سایه» سر میزنم. این سایت توسط جوانان خوش فکری راهاندازی شده تا خیران در کمترین زمان کمکهایشان را به دست نیازمندان واقعی برسانند . نشانی این سایت www.sayeh.ir است و با ورود و ثبتنام در آن میتوانیم لوازمی که دیگر نیازی به آنها نداریم را به دست کسی برسانیم که به آنها نیاز فوری دارد. خوشبختانه این امکانات سرعت زیادی به کارهای خیریه بخشیده و امیدواریم خیران بیشتری با ورود به آن کمک حال ما برای رفع نیازهای فوری نیازمندان شوند».از محبوبه سادات که جدا میشویم چند لحظهای با نگاه بدرقه شان میکنیم. دوشادوش هم راه میروند و در شلوغیهای پیاده روی خیابان دماوند پیدا و پنهان میشوند. گرم گفت وگو شدهاند و پیش میروند. شک نداریم موضوع گفت وگو، بچههایی هستند که هر چه زودتر باید سهم لباس عیدشان را از خیریه پروانهها تحویل بگیرند.
نظر شما