خدیجه زمانیان / طاهره ایبد از معدود نویسندگانی است که برای همه گروههای سنی کودکان، خردسالان، نونهالان، نوجوانان و بزرگسالان کتاب نوشته و آثارش در همه ردههای سنی موفق بوده و جایزههای مختلف ادبی را از آن خود کردهاند. او از نویسندگانی است که برای نخستین بار برای نوزادان 6 ماه تا سه سال کتاب نوشت و آثارش با استقبال روبهرو شد. آثار کودک و نوجوانش به چاپهای متعدد میرسند و رمان بزرگسالش با نام «دور گردون» وقتی منتشر شد، توانست جایزه کتاب سال پایداری را از آن خود کند و رضا سیدحسینی (نویسنده کتاب مکتبهای ادبی) در میزگردی این اثر را نقد و تحلیل کرد. طاهره ایبد چندان علاقهای به نوشتن برای بزرگسالان ندارد. میگوید: همین قدر که بین بزرگسالان زندگی میکند برای او کافی است و خلق اثر برای این رده سنی چندان خوشایند او نیست. این بانوی نویسنده بیشتر دغدغه نوشتن برای مخاطب خردسال، کودک و نوجوان را دارد. مجموعه دو جلدی طنز «داستانهای یک قل دو قل» از کتابهای موفق و پرطرفدار اوست که بارها تجدید چاپ شدهاند. این مجموعه توسط به نشر منتشر شده است. از طاهره ایبد همچنین کتابهای «لولوی نخور نخوره» توسط نشر هوپا، « چه کسی نامه را به شیشه چسباند؟» و مجموعه «غولستان» توسط نشر داستان جمعه بزودی به بازار کتاب خواهد آمد. گفت وگوی ما را با این بانوی داستان نویس بخوانید.
شما از نویسندگانی هستید که بر خلاف سایر نویسندگان کودک و نوجوان کمتر سراغ بازنویسی رفتهاید؛ در حالی که بسیاری از نویسندگان به این سمت رفتهاند و دستکم یک یا دو اثر بازنویسی در کارنامه نویسندگی آنها وجود دارد. نظر شما درباره بازنویسیها چیست؟
جامعه کودک و نوجوان ما نیاز به پرورش تخیل دارد و یکی از کارهایی که ادبیات میتواند انجام بدهد، پرورش تخیل بچههاست. داستان فهم عمیق و گسترده تری از زندگی به بچهها منتقل میکند؛ یعنی به کمک ادبیات، بچهها برای زندگی در دنیای واقعی و دنیای پیچیده بزرگسالی آماده میشوند.
نکته دوم، منابع بازنویسی، یعنی متون ادبی کهن، ادبیات فولکلور و افسانههاست؛ آثاری از زمان گذشته که با توجه به مضمون، ویژگیهای ساختاری، قدرت تخیل و اندیشه و... ماندگار شدهاند. بعضی از این آثار مانند بخشی از افسانهها چندان نیازمند بازنویسی نیستند و به همان شکل هم برای بچهها قابل درک هستند و خواندنشان لذتبخش است، اما برخی دیگر به دلیل ویژگیهای زبانی خاص، برای مخاطب کودک و نوجوان چندان قابل درک و دریافت نیست و لازم است که این دست از ادبیات کهن بازنویسی شوند، به شرطی که ادبیاتشان از دست نرود. در واقع باید با زبان ادبی خاص، روایت و بازآفرینی شوند. یعنی باید چیزی به آثار اضافه کرد نه اینکه ادبیات آن را کم کرد یا از بین برد؛ چیزی که در آثار بازنویسی، زیاد شاهدش هستیم. من چند اثر بازآفرینی داشتهام؛ اما ترجیحم این است که وقتم را روی کارهای تألیفی و خلاق بگذارم.
همان طور که خودتان هم گفتید یکی از دغدغههای شما بازتاب مسائل روز بچهها در ادبیات است. چطور دغدغههای به روز کودک و نوجوان را میبینید و آن را در قالب ادبیات منعکس میکنید؟
ارتباط با کودکان و مشاهده رفتار و کنشهای آنها، فاکتور مهمی در دریافت اطلاعات درباره آنهاست. گروههای سنی مختلف ممکن است ویژگیهای مشترکی داشته باشند؛ اما هر جامعه انسانی خصوصیات خاص خود را هم داراست که برای پیدا کردن آنها باید سراغشان رفت و آنها را درک کرد و شناخت. نویسنده باید بتواند هم مخاطب را جذب کند و هم به علاقه و نیاز او پاسخ دهد و هم درک تازهای از زندگی به او منتقل کند. ضمن اینکه نویسنده باید با روان شناسی جامعه مخاطبش آشنا باشد. این مهم را به خوبی در آثاری که فراتر از زمان و مکان نویسندگانشان رفتهاند و ماندگار شدهاند، میتوان دید.
شما نخستین نویسندهای هستید که تجربه نوشتن برای نوزادان و کودکان زیر سه سال را دارید؛ از این تجربه بگویید.
من نخستین کسی نبودم که در ایران شروع به نوشتن برای بچههای شش ماه تا سه سال کردم؛ ما یک گروه بودیم؛ این گروه در کانون پرورش فکری تشکیل شد. ما جلسههای متعددی داشتیم و در هر جلسه بخشی از وقتمان را صرف طرح مطالبی که از تحقیق و پژوهش به دست آورده بودیم، میکردیم. در آن دوره جای خالی کتاب برای این گروه سنی کاملاً احساس میشد و البته هنوز هم چنین است. من سفرهای زیادی به شهرهای مختلف داشته و دارم، هر بار مادرانی را میبینم که سراغ این گونه کتابها را میگیرند و از من میخواهند که به آنها کتاب معرفی کنم. زمانهایی هم که به نمایشگاههای کتاب میرفتم، مادرانی را میدیدم که دنبال کتاب برای نوزادانشان بودند. تولد این کتابها در بخشی از خانوادهها ایجاد نیاز کرد و آنها جای خالی کتاب برای نوزادان را حس کردند و این، اتفاق خوبی بود.
آثار دیگری برای این گروه در دست چاپ دارید؟
چند کتاب با فرم و کتابسازی متفاوت برای چاپ طراحی کردهام و به ناشر دادهام.
مجموعه داستانهای «یک قل دو قل» جزو آثار موفق شماست. شخصیت پردازیهای زنده و ملموسی که در کتاب هست و روحیه معترض و منتقد بچهها در کتاب متناسب با بچههای امروز است. شخصیتهای این داستانها چگونه خلق شدند؟
سالها پیش در دوران دانشجوییام شنیدم که بیمارستانی در یکی از کشورهای اروپایی، کتابخانهای برای نوزادان راهاندازی کرده و به پدر و مادر هر نوزاد تازه متولدی، سه کتاب میدهد و از آنها میخواهد که تا سه ماهگی هر شب یکی از این کتابها را بالای سر نوزاد بگیرند و با صدای بلند برایش بخوانند و تصویرها را به او نشان بدهند و پس از سه ماه نوزاد را بیاورند تا از او تست بگیرند. نتیجه این آزمایش بسیار عجیب بود.پس از سه ماه، نوزادان را در اتاق میگذاشتند و سه نفر بالای سر نوزاد میایستادند و کتابها را به طرف او میگرفتند. همزمان از طریق یک بلندگو، یک نفر متن یکی از کتابها را میخواند. جالب بود که نوزاد سرش را به سمت کتابی میچرخاند که متن، متعلق به آن بود. این مسئله نشان میداد که سطح دریافت بچهها چندان با بزرگسالان تفاوت ندارد و آنها فقط توانایی بروز بازخورد و قدرت بیان ندارند. این ماجرا برای من بسیار جذاب بود و ذهنم را درگیر این مسئله کرد که احتمالاً جنین هم میتواند دریافت هایی از محیط بیرونی داشته باشد. این نکته در ذهنم بود تا اینکه یک روز شخصی به نام آقای «طاولی» از شبکه یک تلویزیون با من تماس گرفت و از من برای ویرایش انیمیشنهای خارجی دعوت کرد. وقتی به شبکه رفتم، ایشان برخورد بسیار گرمی با من داشت. قرار شد که من یک روز در میان به شبکه بروم و کارم را انجام دهم. روز بعد که رفتم، آقای طاولی در اتاق بود، اما فقط سلامی کرد و مشغول کارش شد. برخوردش برایم عجیب بود. دفعه بعد که باز به شبکه رفتم، آقای طاولی تا من را دید، جلو آمد و خیلی گرم احوالپرسی کرد و نظرم را درباره کار پرسید. رفتارش برایم
سؤال برانگیز شد. چندین بار دیگر این برخوردهای متناقض و عجیب و غریب پیش آمد تا این که یک روز وقتی وارد اتاق شدم، دو تا آقای طاولی در اتاق دیدم و متوجه شدم که آنها دوقلو هستند. این ماجرای خنده دار، جرقه مجموعه طنز «داستانهای یکقل دوقل» را در ذهنم زد.
این دو جلد شامل 100 داستان طنز است که به مدت دو سال در مجله دوست چاپ میشد و پس از آن، بهنشر کتاب را چاپ کرد.
اگر به دنبال آسیب شناسی ادبیات کودک و نوجوان باشیم، این ادبیات چه خلأهایی دارد؛ در چه بخشهایی نویسندگان ما پیشرفت کردهاند و در عرصههای جهانی حرفی برای گفتن دارند؟
ما در کشورمان آثار ادبی قابل توجه داریم؛ اما نه به آن اندازه که انتظار میرود و نه به آن اندازه که تبلیغ میشود. اینکه آثار ادبی ما با بودجههای داخلی و حتی دولتی ترجمه شود، کمک خوبی به معرفی ادبیات ایران است؛ اما نباید ترجمههای داخلی را به حساب این گذاشت که تمام این آثار، حرفی برای گفتن در عرصه جهانی دارند. وقتی یک ناشر خارجی خود پیشقدم میشود که رایت کتابی را بخرد و آن را منتشر کند، نشان میدهد که اثر حرفی فراتر از سرزمین خودش داشته است. اما متأسفانه ابزارها و رسانههای تبلیغاتی داخلی به دلایل مختلف، خیلی وقتها، آثار نه چندان قوی را ویژه جلوه میدهند و برخی آثار درخور توجه را نادیده میگیرند و به مرور سطح ذوق و سلیقه کودک و نوجوان را پایین میآورند. مسئله دیگری که به ادبیات کودک و نوجوان ما آسیب زده، کپیکاری و گرتهبرداری برخی نویسندگان ما از آثار موفق خارجی است و البته حوزه تصویرگری هم از این اتفاق در امان نمانده است.
با وجود این، من معتقدم که تمام کتابها از غربال تاریخ عبور میکنند و آثار ادبی و خلاقانه ماندگار، خودشان را نشان میدهند؛ اگر چه سهم آسیبهای امروزی را هم نمیتوان نادیده گرفت.
نظر شما