میثم مهرپور کارشناس اقتصاد /
بیانیه اخیر رهبر معظم انقلاب به مناسبت چهلمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی و ورود جمهوری اسلامی به فصل جدیدی از زندگی را باید چیزی فراتر از یک بیانیه و تحت عنوان مانیفست جمهوری اسلامی برای دهههای آینده دانست. مانیفستی با محوریت تداوم اصول و چارچوبهای دهههای گذشته، ایجاد تحول و اصلاح ایرادات با محوریت استفاده از متفکران، کارگزاران و مدیران جوان و ترسیم خط روشنی برای 40 ساله دوم انقلاب اسلامی. در این میان اگر جوانان را کلیدواژه اصلی این بیانیه بدانیم این سؤال مطرح است که چرا جوانان قرار است و باید محور و مرکز اصلی گام دوم انقلاب باشند؟ سپردن کار چه در بعد تصمیمسازی و تصمیمگیری و چه در بعد اجرا و عمل به جوانان چه برایندی برای انقلاب و موفقیت انقلاب اسلامی در گام دوم خواهد داشت؟
شکی نیست که گام دوم انقلاب علاوه بر حفظ اصول رعایت شده از ابتدای انقلاب تا کنون نیازمند ایجاد تغییرات و اصلاحاتی است. تغییراتی که البته ساختارهای مورد نیاز آن درگام اول فراهم شده و در گام جدید برای تحقق و عملیاتی شدن اصلاحات مورد نیاز و اتمام کارهای نیمه تمام و آغاز اقدامات جدید و اصیل، انقلاب اسلامی نیازمند عالمانی جسور است.
کسانی که هم دانش ایجاد تغییر و تحول در ساختارها را داشته و هم علاوه برعلم و فهم و به روز بودن از جسارت و شجاعت کافی برای تحقق این امور برخوردار باشند. جسارت در کنار به روز بودن دو ویژگی عمدهای است که جوانان به واسطه شرایط سنی و حالات روحی خود بیش از سایر افراد از آن برخوردارند. در بخش دیگری از این بیانیه آمده است: «برای همه چیز میتوان
طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد، امّا شعارهای جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنا است؛ آنها هرگز بیمصرف و بیفایده نخواهند شد، زیرا فطرت بشر در همه عصرها با آن سرشته است. آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری، هیچ یک به یک نسل و یک جامعه مربوط نیست تا در دورهای بدرخشد و در دورهای دیگر افول کند.» واقعیت این است که هر مدل، نظام و مکتبی در سراسر تاریخ به واسطه ایرادات و تناقضاتش با نیازهای بشر و صد البته به واسطه تدریجی بودن علم بشر، تاریخ مصرف داشته و پس از مدتی تداوم وضع موجود غیر ممکن مینماید و آن مکتب فکری با اضمحلال تدریجی مواجه شده و کنار گذاشته میشود. حرکت جهان از اقتصاد دوران باستان به مکاتبی چون مرکانتالیسم و جایگزینی فیزیوکراتها به جای مرکانتالیستها و سپس تولد اقتصاد متعارف تحت عنوان اقتصاد کلاسیک با نگارش کتاب ثروت ملل و دهها مکتب اقتصادی از مارکسیسم تا.... یکی پس از دیگری نشانگر به بن بست رسیدن مکاتب فکری از جمله مکاتب اقتصادی مرسوم در دنیاست. موضوعی که دلیل اصلی آن الهی نبودن این مکاتب است، چرا که یگانه نظامی که پس از میلیاردها سال همچنان به کار خود ادامه میدهد نظام هستی است و هر نظامی که قصد مانایی داشته باشد باید بر پایه نظام الهی حرکت کند.
سقوط مکتب کمونیسم به واسطه نادیده گرفتن شاخص مهم انگیزه در امر تولید و تعریف ناصواب از عدالت و... سبب شد خیلی زود و با گسترش مشاغل و فعالیتهای اقتصادی و گسترش نارضایتیهای اجتماعی کنار گذاشته شده و رسماً پایان کار خود را اعلام کند. از سوی دیگر مکتب لیبرالیسم اقتصادی که در قریب به بیش از ۸۰ سال اخیر با دهها بحران عظیم و پیچیده مواجه بوده است با تزریق مُسکنها و درمانهای مقطعی و گاهاً عدول و خروج از چارچوبهای تعیین شده تاکنون با وجود مشکلات ساختاری در حال دست وپازدن است و شواهد و قرائن نشان میدهد این مدل اقتصادی (سرمایهداری) نیز مانند سایر مکاتب اقتصادی آزمایش شده طی چند صد سال اخیر به تاریخ خواهد پیوست.
گام دوم انقلاب اسلامی را باید موعد حضور جوانان عالم و متدین در عرصههای تصمیمسازی، تصمیمگیری و اجرا دانست؛ گامی که با استفاده از تجربیات و ماحصل راه طی شده در 40 سال گذشته آغاز تحقق دولت اسلامی در مقام عمل باشد.
نظر شما