خدیجه زمانیان/
یکی از تأثیرگذارترین حوادث دوران هشت سال دفاع مقدس، مصاحبه یک خبرنگار هندی با نوجوانان اسیر ایرانی در عراق بود. در آن مصاحبه، «مهدی طحانیان» نوجوانی که در عملیات بیتالمقدس به اسارت دشمن بعثی درآمده بود، یک سال پس از اسارت، در برابر درخواست خانم خبرنگار بیحجاب برای مصاحبه، شرط گفتوگو را محجبه شدن آن خبرنگار قرار داد و خانم خبرنگار را مجبور کرد برای انجام مصاحبه، حجابش را رعایت کند.
***
پس از سالها کتاب «سرباز کوچک امام» با محوریت خاطرات مهدی طحانیان نوشته و منتشر شد. البته این کتاب در سال ۹۱ منتشر شد و در همان سالها هم مورد توجه قرار گرفت.
«سرباز کوچک امام» روایتی است از خاطرات آزاده مهدی طحانیان از کودکی تا امروز. این کتاب در پویش «کتاب قهرمان» دوباره مورد توجه قرار گرفت که با همین انگیزه به سراغ فاطمه دوست کامی، نویسنده کتاب «سرباز کوچک امام» رفتیم و در خصوص اثر و فراز و فرودهای تولید و تألیف آن با او صحبت کردیم.
***
فاطمه دوست کامی برای نوشتن کتاب «سرباز کوچک امام» ۱۶۳جلسه مصاحبه با مهدی طحانیان انجام داده و ۳۵۰ ساعت فایل صوتی ذخیره کرده است.
این نویسنده علاوه بر این حجم صوتی، حدود ۲۰ ساعت مصاحبه تکمیلی نیز با افراد مربوط با آقای طحانیان انجام داده است. نتیجه چهار سال تلاش جهت نگارش این اثر، کتابی با ۹۲۵ صفحه و در هشت بخش میباشد. در بخش پیش گفتارِ مؤلف کتاب، روند تلاشهای مؤلف جهت ایجاد این اثر به تفصیل توضیح داده شده است.
* از خاطرات مهدی طحانیان دو کتاب در بازار کتاب موجود است، چه شد که کتاب «سرباز کوچک امام» مورد توجه رهبر معظم قرار گرفت؟
** چون در این اثر کاملتر و جامعتر به زندگی و خاطرات ایشان پرداخته شده است. هنگامی که من در خدمت ایشان بودم چند جلسهای از شروع گفتوگو با حوزه هنری میگذشت، اما هنوز کاری تولید نشده بود؛ به هر حال اهمیت سوژه آن قدر بالا بود که نمیشد از کنار آن گذشت. با آنکه جلسات مصاحبه ایشان با حوزه هنری زودتر شروع شده بود، اما کار ما زودتر ارائه و منتشر شد.
یعنی سرعت کار سبب توجه به این اثر شد؟
نه؛ مطمئناً نوع پرداخت سوژه اهمیت زیادی دارد. در مستندنگاری صحت و سقم گفتهها حائز اهمیت است. برای آنکه مستندات درست ثبت و ضبط شوند هم راوی و هم مصاحبه کننده باید صبور باشند. گاهی برای اینکه از مسئلهای مطمئن شوم باید از راوی سؤالهایی بکنیم و آنها شاکی میشوند چرا فلان پرسش را داشتم. این ناآگاهی سبب میشود گاهی مصاحبهگر نتواند به اطلاعات درستی دسترسی پیدا کند. گردآوری اطلاعات و نوشتن کتاب «سرباز کوچک امام» چهار سال زمان برد و این زمان، کمترین زمان ممکن برای تولید یک اثر موثق است. اگر همین اثر بخواهد با فراغت بیشتری تولید شود بیشک زمان بیشتری میطلبد، برای همین دو طرف باید صبور باشند. من در جریان این کتاب ۳۸ هزار پرسش از آقای طحانیان کردم تا بتوانم همه جزئیات زندگی پیش از اسارت و زمان اسارت را ترسیم کنم.
تاریخ شفاهی یعنی مستندنگاری و باید به استنادات اثر وفادار باشیم؛ چون ما برای انقلاب اسلامی سند تولید میکنیم و نمیتوانیم هر حرفی را بزنیم و وارد هر فضایی بشویم؛ این مسئله آفت تاریخ شفاهی است. وقتی رهبر معظم انقلاب بر کتاب سرباز کوچک امام تقریظ نوشتند، قید کردند این سندی با ارزش از انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است که باید قدر دانسته شود. این گفته ایشان خستگی را از تن ما به در کرد و متوجه شدیم ایشان به جریان تاریخ شفاهی نگاه عمیقی دارند و ما هم توانستهایم در این اثر حق مطلب را ادا کنیم.
چطور علاقهمند شدید خاطرات مهدی طحانیان را ثبت و ضبط کنید؟
من در مؤسسه فرهنگی هنری پیام آزادگان کار میکردم. این مؤسسه تنها متولی فرهنگی گروه آزادگان کشور است و بزرگواران آزاده هر کار فرهنگی داشته باشند به این مؤسسه مراجعه میکنند. مهدی طحانیان هم جزو آزادههایی بود که مرتب به این مؤسسه رفت و آمد داشت. معاونت پژوهش وقت از ایشان خواست خاطراتشان را بگویند و من نخستین گزینه مصاحبه بودم؛ به این صورت ما روبهروی هم قرار گرفتیم و من مسئول ثبت و ضبط خاطرات ایشان شدم.
شما در این اثر به زندگی پیش از اسارت مهدی طحانیان هم پرداختهاید و کتاب تنها به حماسهای که این رزمنده در زندان بعث خلق کرد منحصر نشده است.
بله؛ برای شروع کار سیر تاریخی در نظر گرفتیم و کار را از کودکی آغاز کردیم، چون حماسهای که این آزاده در ۱۳ سالگی و در اسارت رقم زد (مصاحبه با خبرنگار هندی) نشان میداد او کودکی معمولی نداشته و اگر ما هم روایتی از کودکی نمیآوردیم شاید برای مخاطب باورپذیر نبود بچهای در آن سن و سال چطور میتواند چنین کاری بکند. برای همین برای بیان خاطرات روایت خطی انتخاب شد.
پس از گذشت این همه سال از زمان اسارت، چطور همه خاطرات با جزئیات بیان شده است؟
حافظه آقای طحانیان خیلی خوب است و ایشان به لطف خدا همه خاطرات زمان بسیج و جبهه و اسارت را به یاد داشتند. با این حال نمیتوانم بگویم همه وقایع را با جزئیات در ذهن داشتند. در حین تعریف خاطرات، مواردی بود که ایشان فراموش کرده بود و یا واقعه به شکل کامل در ذهنشان نبود. تحقیقات میدانی که من انجام دادم و یا کتابهای خاطره آزادگان و گفتوگو با افراد آزاده این ابهامات را برطرف میکرد.
تحقیقات میدانی در تاریخ شفاهی شامل چه تحقیقاتی است؟ غیر از گفتوگو با افراد شما چه کاری انجام دادید؟
در تاریخ شفاهی نباید همه صحبتها و گفتههای راوی را پذیرفت. باید از صحت و سقم همه آنها مطلع شد، مثلاً مهدی طحانیان در مرحله سوم عملیات بیتالمقدس اسیر شد، همین موضوع سبب شد بروم و همه کتابهای مربوط به این عملیات را مطالعه کنم تا محورهای مختلف را بشناسم، از نوع خاک و آب و هوای آن برهه از زمان و هر آنچه به تکمیل اطلاعات کمک میکرد تا اگر راوی دچار اشتباه و خطا شد من متوجه خطای او باشم و بتوانم پرسشهای خوبی هم طرح کنم. همانطور که گفتم من ۳۸ هزار پرسش در جریان این گفتوگو از راوی کردم و از راوی خواستم به همه آنها با دقت پاسخ دهد که خوشبختانه ایشان نهایت همکاری را داشت.
در تاریخ شفاهی پرسشهای مصاحبهگر چقدر اهمیت دارد؟
به اندازه خاطرات راوی اهمیت دارد. مصاحبهگر تا از اطمینان گفتههای راوی مطمئن نشده، نباید آنها را ثبت کند. همه گفتهها باید راستی آزمایی شود، بخصوص اطلاعاتی که برای نخستین بار مطرح میشود. مثلاً آقای طحانیان هفت سال در اردوگاهی به نام بین القفسین بوده که تا به حال هیچ اطلاعاتی در هیچ کتابی درباره این اردوگاه منتشر نشده است، در حالی که در گفتههای او این اردوگاه پر از حوادث مهم است. وقتی این اتفاقات برای نخستین بار مطرح میشود، من به عنوان کسی که تاریخ را ثبت میکنم باید مراقب باشم تا در بیان این روایات غلو و یا زیاده گویی انجام نشود و در عین حال حق مطلب هم ادا شود؛ همه اینها باری بر دوش مستندنگار است.
کدام بخش خاطرات مهدی طحانیان برای شما جذابتر بود و شما را به ادامه کار امیدوارتر میکرد؟
من در محیطی کار میکردم که با آزادههای زیادی سروکار داشتم و خاطرات بسیاری از آنها شنیده بودم و فضای خفقان اسارتگاههای حزب بعث را میشناختم. مهدی طحانیان با گفتن آن حرفها مقابل آن خبرنگار، جانش را با خدا معامله میکند و مقابل فرمانده وحشی اردوگاه که قصد جانش را کرده است، میایستد. او در حالی پاسخهای دندانشکنی به خبرنگار میدهد که میدانسته این فیلم از اردوگاه بیرون نمیرود، چون بارها و بارها خبرنگار میآمده و فیلم میگرفته، اما موقع خروج، فرمانده عراقی و بعثی فیلم را میگرفته و طحانیان با علم به اینکه این فیلم از اردوگاه بیرون نمیرود، عقیدهاش را بیان کرده است؛ چون به اعتقاد این نوجوان ۱۳ ساله، روشن کردن ذهن همان خبرنگار و تیم تصویربردار کافی بوده است. وقتی روبهروی ایشان نشستم و خاطرات را ضبط میکردم متوجه عظمت کار او و دیگر اسرای نوجوان شدم، اما اتفاق جالبی پیش از عید برای من افتاد که موجب شد بیشتر متوجه خلق حماسه او شوم.
به مناسبت روز جهانی زن در ۸ مارس فیلمی در فضای مجازی منتشر شد، در این فیلم چند بانو که حجاب خود را برداشته بودند به زنان با حجاب گل میدهند و آرزو میکنند حجاب اختیاری باشد و همه زنان ایران بتوانند آزادانه حجاب داشته باشند و نه اجباری. آنچه در این فیلم به نظر من سؤال برانگیز بود که البته من را متأسف هم کرد، اعتراض نکردن بانوان باحجاب به این حرکت بود که از حجابی که بر سر دارند حتی به عنوان یک مسئله قانونی فرای شرع و دین دفاعی نمیکنند. وقتی این ویدئو را دیدم متوجه عظمت کار طحانیان شدم که در آن خفقان چه روحیه معترضی داشته و در آن شرایط سخت، آمر به معروف و ناهی منکر بوده و علیه ظلم صحبت کرده است. او در آن سن و سال اندک، حرفش را میزند و اعتراضش را بیان میکند و کاری میکند تا خبرنگار هندی را مجاب به حفظ حجاب کند.
نظر شما