به گزارش گروه بین الملل قدس آنلاین، فرید زکریا، مشاورسابق کاخ سفید در امور مسلمانان و سردبیر هفته نامه «نیوزویک» چند ماه پس از حمله جورج بوش به عراق با شعار «دموکراسی سازی در خاورمیانه» کتابی را با عنوان «آینده آزادی؛ تقدم لیبرالیسم بر دموکراسی» روانه بازار کرد.
مهم ترین استدلال زکریا در این کتاب که یک توصیه جدی به صاحب منصبان وقت آمریکا نیز محسوب می شــد، این بود که دموکراسی در خاورمیانه به معنی قدرت گرفتن گروه های اسلامی در این منطقه خواهد بود.
وی با اشاره به موفقیت حماس در انتخابات پارلمانی فلسطین تأکید می کند: نتیجه دموکراسی سازی در خاورمیانه یعنی پذیرش حماس در فلسطین، حزب االله در لبنان و اخوان المسلمین در مصر، جریان های شیعی در بحرین، همپیمانان ایران در افغانســتان و عراق و مخالفان آمریکا درعربســتان امری که به طور قطع مورد پسند کاخ سفید نخواهد بود.
زکریا در ادامه با بیان تئوری تقدم لیبرالیسم بر دموکراسی توصیه می کند، مردم خاورمیانه را باید لیبرال ساخت حتی به زور اسلحه، آن وقت برونداد دموکراسی برای خاورمیانه لیبرال، «لیبرال دموکراسی» مورد قبول غرب خواهد بود.
همین انگاره بود که غربی ها را بر آن داشــت تا با آموزش نسل آینده رهبران منطقه در دانشــگاه های آمریکا و انگلیس زمینه را برای لیبرال ساختن خاورمیانه آماده سازند. در راستای همین طرح جمال مبارک، فرزند دیکتاتور مصر به دانشگاه آمریکایی قاهره رفت، سیف الاســلام قذافی فرزند دیکتاتور لیبی به خواندن قدرت نرم در دانشگاه انگلیسی LSE پرداخت، شــیخ سلمان آل خلیفه فرزند دیکتاتور بحرین به آمریکا رفت و ملک عبداالله اردن از انگلیس برای جانشینی پدر به این کشور بازگشت.
قرار بود طرح ملت سازی نیز در عراق و افغانستان در همین راستا دنبال شود. کشورهای عربی حاشــیه خلیج فارس نیز زیر فشــار آمریکا به لیبرالیزه کردن سیاسی اجتماعی ساختارهای خود روی آوردند.
اما ابتدای انقلاب های عربی و خیزش عظیم مردمی در خاورمیانه و شمال آفریقا در آغاز سال ۲۰۱۱ طرح آمریکاییان را با مشکل جدی مواجه ساخت. سرعت گسترش انقلاب ها در منطقه چنان بود که غربی ها تنها نظاره گر اتفاقات بودند.
با این حال پلان بی و یا برنامه جایگزین برای موج نخست اعتراضات خیلی زود در دستورکار قرار گرفت. بر اساس این طرح حفظ ساختارهای امنیتی و نظامی کشورهای دستخوش بحران در شمال آفریقا و خاورمیانه به یکی از اصلی ترین راهبردهای آمریکا برای اطمینان از تداوم مداخلات خود در این منطقه تبدیل شد. بنابراین شــاهد بودیم که بــه دنبال فرار «بن علی» از تونــس هرچند چندین دهه دیکتاتوری در این کشــور پایان یافت، اما دست نخورده باقی ماندن ارتش و سرویس امنیتی مورد وثوق اروپا و آمریکا سبب شد تا رژیم های سلطه طلب غربی الگوی مناسبی برای مدیریت منافع خود در کشورهای انقلابی منطقه بیابند.
ژنرال های ارتش مصر نیز که سال ها پیش از به قدرت رسیدن حسنی مبارک با مقامات پنتاگون روابط نزدیکی داشتند و بسیاری از هزینه های مالی ایشان توسط آمریکا تأمین می شد، در یک طرح گام به گام برای مهار انقلاب مصر وارد صحنه شــدند.
هرچند برخی از کارشناســان در ماه های نخســت این تحولات بر این بــاور بودند که ارتش مصر به لحاظ رفتارهای حکیمانه در پروسه کوتاه مدت انقلاب مردم از الگوی ارتش پرتغال در دهه ۷۰ میلادی قرن پیشــین پیروی کرده و نهاد نظامی مصر، ضامن اصلی انتقال آرام کشور به سوی مردمسالاری خواهد بود، اما رفتار نهاد نظامی مصر بویژه کودتای خونین آن ها بر علیه رئیس جمهور منتخب، محمد مرسی، نشان داد که نظامیان حاکم بر مصر در لایه های مختلف مأموریتی مشخص را از جانب اربابان آمریکایی خود دنبال می کنند.
این روزها کشورهای سودان، الجزایر و لیبی در منطقه و در چارچوب موج دوم انقلاب های عربی دستخوش بحران شده اند. حالا بازهم غربی ها تلاش دارند تا با بهره گیری از نظامیان و در برخی موارد نیروهای امنیتی، همان سناریو را بار دیگر تکرار کنند.
بنابراین شاهد هستیم که نه تنها در لیبی و الجزایر، بلکه در ســودان نیز این نظامیان هســتند که به میدان آمده اند تا با تغییر مهره های دست نشــانده، مانع از گسترش انقلاب های عربی شوند. تاکتیک مهار جنبش های عربی که این روزها شاهد آن هستیم، تاکتیکی تکراری است که به دیکتاتوری سرهنگ ها در منطقه می انجامد. داستان تلخی که به چرخه معیوب عدم توسعه سیاسی در شمال آفریقا منتهی شده است
منبع: روزنامه قدس
انتهای پیام
نظر شما