تحولات منطقه

۲۶ فروردین ۱۳۹۸ - ۱۰:۰۹
کد خبر: ۶۵۲۱۱۳

گزارش از شخص

وزیر 55 روزه

چرا «کریم سنجابی» از وزارت امورخارجه استعفا داد؟

درست 40 سال پیش، مثل امروز، وزیر خارجه دولت موقت انقلاب، از سمتش استعفا داد. دکتر«کریم سنجابی» که یک سالی می‌شد رهبری «جبهه ملی» را به عهده گرفته بود، چیزی بیشتر از 55 روز در پست وزارت خارجه دولت بازرگان باقی نماند

زمان مطالعه: ۸ دقیقه

مجید تربت‌زاده/

درست 40 سال پیش، مثل امروز، وزیر خارجه دولت موقت انقلاب، از سمتش استعفا داد. دکتر«کریم سنجابی» که یک سالی می‌شد رهبری «جبهه ملی» را به عهده گرفته بود، چیزی بیشتر از 55 روز در پست وزارت خارجه دولت بازرگان باقی نماند و در نامه‌ای به نخست وزیر نوشت: «جناب آقای مهندس بازرگان... نظر به اینکه در اوضاع و احوال کنونی پیشرفت امور میسر نیست و با توجه به مسئولیت مشترک وزیران در کلیه امور کشور ادامه خدمت برای اینجانب غیرمقدور است، لذا بدین وسیله استعفای خود را اعلام می‌دارم».

استعفای غیرمنتظره و بیشتر از آن، نامه کوتاه و کنایه‌آمیز و مبهم وزیرخارجه که در آن از «مسئولیت مشترک وزیران در کلیه امور کشور» حرف زده بود، تنها مردم و آن‌هایی که آن روزها پیگیر اخبار سیاسی بودند را حیرت زده نکرد. حتی برخی وزیران هم جبهه‌ای و هم‌رأی او نیز شگفت زده شده و گفتند: «او هیچ‌گونه رایزنی با همراهان سیاسی خود از جمله شورای مرکزی جبهه ملی ایران نکرده بود... ».

ایل سنجابی

ایل «سنجابی» از جمله طوایف نواحی غربی ایران است که سرگذشت و سرنوشتش از سال‌ها پیش به سیاست و عوالم سیاسی گره خورده است. آن‌ها از زمانی که امپراتوری عثمانی، روسیه تزاری و انگلیس بر سرنفوذ و حضور در مناطق مختلف آسیا از جمله ایران و عراق با هم مسابقه گذاشته بودند، درگیر معادلات و نامعادلات سیاسی و نظامی شده و می‌توان حضورشان را در بسیاری از تحولات دوره قاجار در ایران دید. گویا افراد این ایل در جنگ برای آزادسازی «هرات» بالاپوشی از پوست سنجاب به تن داشته و به همین دلیل به «سنجابی»‌ها مشهور شده‌اند. «کریم سنجابی» فرزند یکی از رئیسان این ایل به نام «قاسم خان سردار ناصر» است. البته به نظر می‌رسد «ریاست» و سرداری پدر به «فرزند» منتقل نشده و «کریم» خیلی در فضای ایلاتی و طایفه‌ای زندگی و سیر و سیاحت نکرده باشد. او که سال 1283 در کرمانشاه به دنیا آمده بود، کودکی‌اش با جنگ جهانی اول همزمان شد. «کریم» در همین دوران بحرانی تحصیلات ابتدایی را در مدرسه «صمصام الملک» گذراند و مدتی بعد هم با خانواده به تهران کوچید و دنبال درس و مدرسه افتاد. ایل «سنجابی» مدتی بعد مورد حمله انگلیسی‌ها قرار گرفت، «قاسم خان سردار ناصر» دستگیر و به بغداد تبعید شد و بسیاری از «سنجابی»‌ها هر کجا که بودند به کرمانشاه کوچ اجباری کردند.

کرمانشاه - کاربوندیل

«کریم » در 17 سالگی بازهم به تهران آمد و در مدرسه عالی علوم سیاسی ثبت‌نام کرد. پس از گرفتن دیپلم عالی، به مدرسه عالی حقوق رفت و 24 ساله بود که با نخستین گروه محصلان اعزامی به اروپا، راهی پاریس شد و توانست دکترای دولتی حقوق عمومی را از دانشگاه این شهر بگیرد. در بازگشت به ایران مدتی دانشیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی دانشگاه تهران شد و حقوق اداری را درس می‌داد. پس از پنج سال که استاد تمام شد به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و در سال‌های ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۵ رئیس دانشکده حقوق شد. او پیش از انقلاب نیز سابقه وزارت فرهنگ را در دولت مصدق داشت که البته آن زمان هم دوره وزارتش چندان طولانی نشد و ترجیح داد به جای وزارت، نماینده مردم کرمانشاه در مجلس شود...اگر با همین فرمان جلو برویم، به جای گزارش از شخص، فقط زندگینامه‌اش پیش روی شما قرار می‌گیرد و در انتهای مطلب هم باید بنویسیم: وی ۱۳ تیرماه ۱۳۷۴ در سن ۹۱سالگی در خانه خود در شهر «کاربوندیل» آمریکا درگذشت و همانجا هم به خاک سپرده شد.

قاضی لاهه

ورود جدی‌اش به عالم سیاست برمی‌گردد به دورانی که پهلوی اول به تازگی از سیاست کنار گذاشته شده و پهلوی دوم روی کار آمده بود. یعنی در سال1322 «سنجابی»، حزبی به نام «میهن پرستان» را راه انداخته و رهبری می‌کرد. عمر این حزب هم بیشتر از یک سال نپایید و در سال 1323، سنجابی آن را با دو حزب «پیکار» و «استقلال» ادغام کرده و حزب جدید «میهن» را پایه‌گذاری کرد و خودش هم رهبری آن را به عهده گرفت. حزب جدید هم یک سال بعد با «حزب» ایران ائتلاف کرد تا زمینه شکل گیری «جبهه ملی ایران» فراهم شود. البته می‌گویند حزب «ایران» در سال بعد با حزب «توده» ائتلاف کرد که به موضوع این گزارش مربوط نمی‌شود! «سنجابی» از دوره‌ای به بعد با «مصدق» همراه می‌شود و مدتی هم در کابینه او حضور دارد. البته چه در دوران فعالیت‌های حزبی، چه وزارت و چه دوران نمایندگی مجلس اگرچه «سنجابی» فعال است و در بیشتر صحنه‌ها و رویدادهای سیاسی حضور دارد اما هیچ کدام از این حضورها در تاریخ سیاسی ایران چندان پررنگ و یا معروف نشده است. یعنی ماجرای معرفی او به عنوان قاضی ایرانی در پرونده اختلاف میان شرکت نفت انگلیس و ایران، بیشتر از وزارت و وکالتش در پرونده سیاسی او اهمیت دارد. در واقع این نخستین بار بود که یک ایرانی به عنوان قاضی در دیوان بین‌المللی لاهه حضور پیدا می‌کرد. البته این حضور بعدها برای او دردسرساز هم شد، چون گویا پس از کودتای 28 مرداد مجبور شد مدت 19 ماه مخفیانه زندگی کند و حتی به زندان بیفتد، از دانشگاه دور بماند و بعد از آزادی تا سال 1338 دور سیاست را خط بکشد.

اعتراض به پیشگاه همایونی!

فعالیت سیاسی و دانشگاهی‌اش در ایران، پس از آزادی از زندان ادامه نیافت. درخواست بازنشستگی کرد و پس از آن هم به آمریکا رفت و تا سال 1350 به ایران برنگشت. از این سال به بعد هم فعالیت‌های سیاسی او در ایران محدود و جزئی بود. پنج سال بعد اما با تغییر نسبی فضای سیاسی در ایران «سنجابی» دوباره فعالیت‌هایش را از سر گرفت تا یک سال بعد نامه معروف اعتراض‌آمیزی را همراه «داریوش فروهر» و «شاپور بختیار» به شاه بنویسد. این نامه اعتراض‌آمیز این گونه آغاز می‌شد: «پیشگاه اعلی‌حضرت همایونی، شاهنشاه... افزایندگی تنگناها و نابسامانی‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور چنان دورنمای خطرناکی را در برابر دیدگان هر ایرانی قرار داده... این مشروحه را با وجود خطرات سنگین تقدیم حضور می‌نماییم... بنابراین تنها راه بازگشت و رشد ایمان و شخصیت فردی و همکاری ملی و خلاصی از تنگناها و دشواری‌هایی که آینده ایران را تهدید می‌کند ترک حکومت استبدادی، تمکین مطلق به اصول مشروطیت، احیای حقوق ملت، احترام واقعی به قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر، انصراف از حزب واحد، آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان و تبعید شدگان سیاسی و استقرار حکومتی است که متکی بر اکثریت نمایندگان منتخب از طرف ملت باشد و خود را بر طبق قانون اساسی مسئول اداره مملکت بداند».

شاه اگر می‌خواهد برگردد...

اگرچه نمی‌شود گفت سیاستمدار ایرانی در 73 سالگی، مثل همراه و هم‌رأیش یعنی «بختیار» شیفته نخست وزیری و ریاست بر دولت بود، اما به آن بی‌توجه هم نبود. در دورانی که رژیم پهلوی برای آرام کردن اوضاع به فکر چهره‌های ملی و استفاده از آن‌ها بود، «سنجابی» یکی از گزینه‌هایی بود که شانس نخست وزیر شدن را داشت و گویا از سوی رژیم به او پیشنهاد هم شده بود. رایزن سیاسی سفارت آمریکا در تهران روز ۲۱ دی ۱۳۵۷ (پنج روز قبل از خروج شاه از ایران) با کریم سنجابی دیدار می‌کند و سنجابی از شروط خود برای پذیرش سمت نخست‌وزیری و مخالفت شاه با آن و... می‌گوید. گزارش این دیدار را ویلیام سالیوان، سفیر ایالات متحده در تهران به وزارت خارجه آمریکا ارسال کرده است: «این دیدار به درخواست او صورت گرفت و به آرامی و بی‌سروصدا برگزار شد تا نخست‌وزیر بختیار آزرده نشود... سنجابی از آخرین گفت‌وگویش با شاه سخن گفت، در این گفت‌وگو به شاه اطلاع داده که حاضر است مقام نخست‌وزیری را بپذیرد در صورتی که شاه کشور را ترک کند و (آیت‌الله) خمینی هم با نخست‌وزیری او موافق باشد... سنجابی توضیح داد که به شاه گفته اگر جبهه ملی ایران بخواهد به هر ترتیبی قدرت را در دست بگیرد، این عمل باید به نحوی انجام شود که مردم حاضر در خیابان‌ها آن را یک پیروزی برای خود تلقی کنند. به این ترتیب شور و شوقی به دست می‌آید که به دولت جدید کمک خواهد کرد تا نظم را بازگرداند...».

ائتلاف نداریم

«سنجابی» البته پیش از این، در پاریس دیداری هم با امام(ره) دارد. در حالی که پیش از دیدار امام(ره) شرط گذاشته بود که «سنجابی» باید همراهی‌اش با نظر ملت ایران و همچنین برچیده شدن سلطنت را اعلام کند. یعنی نکته‌ای که تا پیش از این «سنجابی» با آن موافقت نکرده بود. در هر حال او پذیرفت، به دیدار امام(ره) رفت و بر خلاف افکار سابق خودش و همفکرانش به لزوم برچیده شدن نظام سلطنتی تأکید کرد. خبرگزاری‌های مختلف با توجه به اخباری که درباره احتمال نخست وزیر شدن «سنجابی» به گوش می‌رسید، پس از این دیدار از امام(ره) پرسیدند آیا این دیدار به معنای ائتلاف شما با جبهه ملی و تأیید آنان برای تشکیل یک دولت ائتلافی است که پاسخ شنیدند: «من مسائل و مطالبی که داشتم و امکان ندارد یک قدم از آنها برگردم به ایشان گفتم و ما با جبهه خاصی ائتلاف نداریم... هرکس با ما دیدار می‌کند، در حقیقت وارد جریان انقلاب مردمی می‌شود، نه اینکه ما با آنها پیمان بسته و قصد تشکیل مبارزات ائتلافی یا حکومت ائتلافی را داشته باشیم...».

میدان انقلابی‌گری را خالی کرد

«سنجابی» پس از بازگشت از پاریس دستگیر شد و مدتی بازداشت بود. سایت «مرکز بررسی اسناد تاریخی» چندی پیش اسنادی را از اظهارات «سنجابی» در زمان بازداشت منتشر کرد: «بازداشت ما دو نفر در ابتدای امر می‌توانست مقداری موجه باشد، اما هرچه زمان بگذرد میدان برای دیگران و به خصوص آخوندها خالی می‌ماند و ما از سازماندهی و ایجاد یک سازمان متشکل در مقابل آنان عقب خواهیم ماند. وقت آن فرا رسیده که جبهه‌ ملی تلاش‌های خود را شدت دهد تا بتواند در آینده در مقابل آخوندها ایستادگی نماید»!

بنابراین نمی‌شود توقع داشت، وقتی پس از انقلاب به سمت وزارت خارجه یا هر سمت دیگری می‌رسد، با انقلاب و انقلابی‌ها از سر سازگاری در آید و به قول خودش میدان را برای «دیگران به خصوص آخوندها» خالی بگذارد. «سنجابی» پس از استعفا به مرور به جبهه ضد انقلاب می‌پیوندد و تا آخر عمر در این جبهه باقی می‌ماند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.