تحولات لبنان و فلسطین

۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۰۸:۳۵
کد خبر: 653745

گزارش از شخص

حکایت رینگ و منبر

حجت‌الاسلام «بی‌آزار تهرانی» هنوز هم ورزشکار است؟

هنوز از عذرخواهی‌اش 10 روز نمی‌گذرد. حجت‌الاسلام «بی‌آزار تهرانی» که روزهای پایانی فروردین، وزیر ارتباطات را بابت سخنانش در اجلاس سران جامعه اطلاعاتی و پیگیری و اجرای سند 2030 به باد انتقاد گرفته بود.

مجید تربت زاده/

هنوز از عذرخواهی‌اش 10 روز نمی‌گذرد. حجت‌الاسلام «بی‌آزار تهرانی» که روزهای پایانی فروردین، وزیر ارتباطات را بابت سخنانش در اجلاس سران جامعه اطلاعاتی و پیگیری و اجرای سند 2030 به باد انتقاد گرفته بود، چند روز بعد، پس از صحبت تلفنی با وزیر، در اینستاگرام، بابت انتقادش عذرخواهی کرده و نوشته بود: «افتخار می‌کنم که خدای منان توان جبران را به این کمترین عنایت فرموده است.اگر همه یاد بگیریم به وقت اشتباه عذرخواهی کنیم، خیلی از مشکلات مرتفع خواهد شد... علیه وزیر شیطنت رسانه‌ای کرده‌اند. از ایشان عذر می‌خواهم».

با وجود این عذرخواهی، واعظ مشهور شهر تهران اما چند روز پیش و پس از برگزاری همایش «دختران در ICT» توسط وزارت ارتباطات، دوباره زبان به انتقاد از «آذری جهرمی» باز کرد و این بار در توییتر نوشت:... برخی مؤلفه‌های مطرح شده در همایش «روز جهانی دختران » دارای رنگ‌وبوی فمنیستی و به ادبیات۲۰۳۰ نزدیک است... آقای آذری جهرمی... باید در این خصوص توضیح بدهند و بدانند که ما نسبت به 2030 بسیار حساسیم...».

فیس تو فیس

اگرچه بخش اصلی شهرتش را مدیون فضای مجازی است، ولی از آن دسته طلبه‌هایی نیست که منبر حقیقی را به کل رها کرده و بساط وعظ و خطابه‌اش را در تلگرام، اینستاگرام و توییتر پهن کرده باشد. حجت الاسلام «احسان بی آزار تهرانی» با وجود 123 هزار دنبال کننده در اینستاگرامش از جمله منبری‌هایی است که می‌گوید: «عصر ارتباطات نباید روی ما اثر بگذارد؛ بلکه این ما هستیم که باید روی آن اثر بگذاریم... به گفته همه حتی اندیشمندان اروپایی، بالاترین اثر تبلیغی و ترویجی بر مبنای ارتباط چهره به چهره و به تعبیر خودشان «فیس تو فیس» است... ممکن است از فضای مجازی بتوانیم به نفع اهل بیت(ع) بارقه‌ای را ایجاد کنیم و دلی جذب شود... شکی در این نیست، ولی این روش سنتی جلسات... چیز دیگری است». این را هم بگوییم که «بی‌آزار تهرانی» همه شهرت امروزش را هم مدیون منبرهای حقیقی و مجازی‌اش نیست. خیلی از علاقه مندان و دنبال‌کنندگان، بهانه آشنایی یا علاقه‌مندیشان به روحانی و منبری تهرانی را نه در مسجد و پای منبر که مثلاً توی فلان باشگاه و سالن ورزشی پیدا کرده‌اند!

از این پارچه‌هایی که...

بیست و چند سال پیش، نه روحانی‌زاده بود و نه چیزی از طلبگی می‌دانست. روحانی‌ها را دیده بود اما حتی یک بار هم سری به مدارس علوم دینی نزده بود. نوجوان تهرانی با قد و قامتی که ورزیده‌تر و درشت‌تر از سنش نشان می‌داد، همه عشقش ورزش بوکس بود و اینکه روی رینگ مثل پروانه بپرد و بچرخد و در فرصت مناسب مثل زنبور به حریفش نیش بزند. پای ثابت مسابقات بوکس، بارها جایزه گرفته بود و داشت آماده می‌شد به مسابقاتی در ترکیه برود. مسابقاتی که گویا حکم انتخابی تیم ملی نوجوانان را هم داشت و می‌توانست پایش را به دنیای قهرمانی و حرفه‌ای گری هم باز کند. مادرش اما انگار ناراضی بود. نه بوکس را دوست داشت و نه می‌توانست سرو صورت ترکیده و له شده فرزندش را تحمل کند. «احسان» یکی دو شب قبل از مسابقات خوابید و صبح که بیدار شد، قید ترکیه، مسابقات انتخابی و تیم ملی را زده بود! لباس پوشید، تیپ هر روزه‌اش را زد و وقتی می‌خواست از خانه بیرون بزند، پدرش پرسید: کجا؟ یک کلمه گفت: حوزه! پدر که از خواب فرزند و تغییر تصمیمش خبری نداشت دوباره پرسید: یعنی می‌خوای برای حوزه بسیج ثبت‌نام کنی؟ «احسان» با لبخند و آرامش، بدون کمترین هیجان گفت: «...نه بابا... می‌رم حوزه...همون‌ جا که از این پارچه‌ها می‌بندن دور سرشون»! به قول خودش در 17 سالگی هنوز کلمه «عمامه» را آن قدر نشنیده بود که فوری به ذهنش بیاید.

مدل موی تایسون

میان اعضای خانواده و فامیل، برای دلگرمی هم شده، یک نفر پیدا نشد که تصمیم ناگهانی‌اش را تأیید کند. البته حق هم داشتند. «احسان» خیلی اهل حرف زدن، راز دل گفتن و بیان احساسات درونی‌اش نبود. کسی هم نتوانست از زیر زبانش بکشد که شب آخر، پیش از مسابقات چه خوابی دیده که از این رو به آن رو شده است؟ نصیحت‌های پدر و مادر و فامیل که: «تو آدم پُرشر و شور به درد حوزه نمی‌خوری... اونجا به درد آدمای آروم و اهل سکون می‌خوره...» اثر نکرد. «احسان» 17 ساله، آن طور که خودش گفته است، شلوار چسب و پیراهن آستین کوتاهش را پوشید، دوچرخه کورسی‌اش را برداشت، با سر وصورتی که از مسابقات و تمرینات قبلی هنوز کبود بود و موهایی که بتازگی آن‌ها را مدل «تایسون» کوتاه کرده بود، از این و آن آدرس پرسید و خودش را رساند به حوزه علمیه آیت‌الله حق شناس: «... یک آقایی آنجا بود وقتی که به حجره‌اش رسیدم و گفتم که می‌خواهم اینجا ثبت‌نام کنم؛ آن بنده خدا، ظاهر من را دید با یک حالت اشمئزازی گفت بفرمایید بیرون ما اصلاً جا نداریم... اولش خیلی از این برخورد ناراحت شدم ولی بعد به من نشانی حوزه مجیدالدوله را دادند. وقتی به آنجا رسیدم از قضا فردی که مسئول ثبت‌نام آنجا بود خودش تکواندو کار بود و ورزش می‌کرد. همین اتفاق من را جذب خودش کرد و...».

باور نکردنی تر

پریدن ناگهانی از دنیای مشت زنی و هیاهو و قیل و قالش، به عرصه‌ای که هیچ چیزش شباهتی با قبل نداشت به جز خودش برای همه باور نکردنی بود. باور نکردنی‌تر اما این بود که «احسانِ» کم حرف و تو دار، مشت زن خشن سابق، اولاً در آزمون حوزوی جزو هفت نفر اول باشد و بعد هم منبری و سخنران بشود! درسش را مثل طلبه‌های دیگر خواند، کلاس‌های اخلاقش را رفت، حوزه‌های تهران و قم را تجربه کرد و بزودی نشان داد می‌تواند منبری قابلی هم بشود و بیشتر از زمانی که تماشاگران را روی رینگ مسابقه به حرکات و جنگیدنش جذب می‌کرد، جذب منبر و موعظه‌هایش کند. هنوز سال سوم طلبگی‌اش بود که هم خودش هم دیگران، استعداد منبر رفتن و خوب حرف زدنش را کشف کردند. نوجوانی که همه درباره‌اش گفته بودند: «... دوام نمیاره توی حجره‌نشینی... اونم توی مدرسه مجد که مال زمان قاجاره... پدرش کاسبه... وضعشون خوبه... محال است احسان این زندگی و این تشریفات رو ول کنه، بره توی حجره روی یه لا موکت بشینه...» یکی دو سال بعد نخستین منبر رسمی‌اش را در حضور آدم‌های سرشناس رفت. خودش در این باره گفته است: «شاید سال چهارم ـ پنجم بود که من اولین منبرها ر ا از مجالس علما شروع کردم؛ منزل آیت‌الله امجد. بعد محضر حضرت آیت‌الله مهدوی کنی و سپس در محضر حضرت آیت‌الله بهجت... چهار ـ پنج مرتبه‌ای منبر مشرف شدم... بارهای اول آن هم در محضر بزرگان کار خیلی سختی بود...».

بیل بزن...بعد حرف بزن!

البته این‌ها، همه زندگی و مشغولیاتش نیست. بوکس، ورزش‌های دیگر، منبر و زندگی طلبگی بخشی از زندگی و دلایل شهرت امروزش است. نوجوان دهه 70 حالا 40 سالگی را هم رد کرده و در حالی که هنوز خودش را ذاکر اهل بیت(ع) می‌داند، اما به جز روی منبر، در عرصه فعالیت‌های اجتماعی هم حضور پررنگ و گاه پر سرو صدایی دارد. حضور در مناطق زلزله زده، مشارکت در آبرسانی به خوزستان، حضور در مناطق محروم سیستان و بلوچستان، تهیه جهیزیه برای نوعروسان، کمک به سیل‌زدگان و... از جمله فعالیت‌هایی است که اگر به اینستاگرامش هم سر بزنید می‌توانید استوری‌های مربوط به هر کدام از آن‌ها را جداگانه پیدا کنید و ببینید که «بی‌آزار تهرانی» چگونه با استفاده از شهرت خودش و ظرفیت فضای مجازی کارهای عام المنفعه‌اش را به کمک دنبال کننده‌ها و علاقه‌مندانش پیش می‌برد و فقط اهل حرف زدن روی منبر نیست. در این زمینه البته گاهی هم با سلبریتی‌ها سرشاخ می‌شود. مدتی پیش در پاسخ به یکی از پست‌های پرویز پرستویی نوشته بود: «استاد پرستویی عزیز...سلام، بله مولای ما کار خیر را به رخ مظلوم نمی‌کشید. اما...در امور عام المنفعه علناً کار خیر را انتشار می‌دادند و تبلیغ و سند می‌کردند. مثل وقف چاه‌ها و قنات‌ها برای ازدواج جوانان... شما زحمت بکشید و قدم رنجه بفرمایید در مناطق، تا ببینید مردم مشعوف و پر امید از حضور اینچنینی روحانیت هستند یا متأذی و ناراحت؟! کسر شأن است بیل زدن برای چهره ها؟ سید ما گفتن #بیل_بزن_بعد_حرف_بزن... دوستتان دارم....اما آنفالو هم کردم».

بازگشت به رینگ

چند سالی، گرفتاری‌های درس و بحث و شاید وعظ و منبر، نگذاشته بود ورزش را آن طور که باید و شاید پی بگیرد. درست یک سال پیش در چنین روزهایی عکس خودش را در کنار «امیر علی اکبری» و با لباس‌هایی خیس عرق در اینستاگرام گذاشت و نوشت: «اولین روز تمرین جدی در کنار برادر عزیزم امیر علی اکبری... با مدد از ذات کبریا بنا دارم به رینگ برگردم... جانم به این جوان رعنا که هر تنفس و نفسش در تمرین با ذکر یا حیدر سلام الله علیه است...». خیلی از خبرگزاری‌ها هم با تیتر: «بازگشت بوکسور روحانی به رینگ» خبر را جوری انتشار دادند که مخاطبان فکر کردند «بی‌آزار» واقعاً قرار است به روزهای نوجوانی و مسابقه برگردد. واقعیت این بود که منبری سرشناس، در 40 سالگی آن قدر سرش شلوغ و در فضای مجازی و حقیقی با این و آن درگیر بود که فرصتی برای ورزش کردن درست و حسابی نداشت چه برسد به بازگشت به رینگ و مشت زدن به رقیبانش. او فقط تصمیم گرفته بود دوباره خیلی سفت و سخت و جدی ورزش کند و گاهی هم حریف تمرینی «علی اکبری» باشد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.