خدیجه زمانیان/
فرهاد حسنزاده از جمله نویسندگانی است که آثار بیشماری از او روانه بازار کتاب شده است. نوشتن را با نگارش نمایشنامهای در نوجوانی آغاز کرد و نخستین کتابی هم که از او منتشر شد در سال 70 و با عنوان «ماجرای روباه و زنبور» بود. یکی از ویژگیهای جالب توجه درباره این نویسنده و روزنامهنگار این است که به داستانها و رمانهایش اجازه میدهد خودشان ژانر و گروه سنی مناسب را بیابند! برای انتشار بیش از 80 اثر که حدود 50 عنوان از آنها برگرفته از واقعیت هستند موفق به کسب جوایز متعددی شده که از جمله آنها میتوان به عنوان برگزیده جشنوارههای «سروش نوجوان»، «کتاب سال جمهوری اسلامی ایران»، «کتابهای آموزشی رشد»، «انجمن فرهنگی ناشران کتاب کودک»، «جشنواره مطبوعات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان»، «مهرگان» و« قلم زرین» اشاره کرد. آثار حسنزاده به زبانهای انگلیسی، مالایی، چینی و بتازگی هم به ترکی استانبولی ترجمه شدهاند. فرهاد حسنزاده در عرصه جهانی هم خوش درخشیده است، در عرصه جهانی میتوان به دریافت لوح سپاس جایزه هانس کریستین اندرسن در سال ۲۰۱۸ و همچنین دیپلم افتخار برای کتاب «زیبا صدایم کن» از سوی IBBY اشاره کرد.
بتازگی از این نویسنده کتابی به بازار آمده است با عنوان «برف و آفتاب». این کتاب بازآفرینی داستان بیژن و منیژه شاهنامه فردوسی به شمار میرود که روایت آن به شکل رمان درآمده و با فصلبندی و دیالوگ همراه است. نویسنده در بازنویسی، داستان را از آن خود میکند، یعنی یک اثر را با نگاه خود ارائه میدهد.
«برف وآفتاب» کتابی برگرفته از ادبیات کهن است که با تم عاشقانه برای نوجوانان و از سوی نشر فاطمی منتشر شده است.
با توجه به اینکه حسنزاده پیش از این هم چندین اثر داستانی از روی ادبیات کهن بازآفرینی کرده است، گفتوگوی ما را با او درباره اصول و قواعد بازآفرینی موفق بخوانید.
* ضرورت بازآفرینی برای مخاطب کودک و نوجوان امروز چیست؟
** دغدغه اولیه من همیشه تألیف و خلق یک اثر خلاقانه است، اما نباید از بازآفرینی متون کهن هم غافل شد. ضرورت دارد متون کهن برای نسل امروز و به زبان و پیام امروزی بازآفرینی شوند، چون ما دچار یک گسست فرهنگی شدهایم و اگر این گسست ترمیم نشود باید شکست فرهنگی را تجربه کرد. ما ریشههایی داریم که اگر آن را از یاد ببریم، خواسته و ناخواسته این درخت تنومند فرهنگی را با ندانمکاریهایی که میبینیم میخشکانیم، بنابراین بازآفرینی و بازنویسی ضرورت دارد. ضمن اینکه فناوری جهان امروز آنقدر فریبنده و قدرتمند است که همه چیز را میپوشاند و بر همه چیز مسلط میشود. در این شرایط اصالتها ناپیدا میشوند و این مسئله خیلی مهم است که به بچهها بگوییم ما در گذشته چه داشتهایم، البته بدون هیاهوهای نوستالوژیکی. بازنویسی و بازآفرینی سبب میشود بچهها را با قصهها، افسانهها و مثلها آشنا کنیم و این، کار بزرگی است.
* چه شد برای بازآفرینی سراغ داستان بیژن و منیژه رفتید؟
** کمی اتفاقی بود؛ مثل خیلی از اختراعات اتفاقی. یکی از دوستان ناشر سال پیش در پی انتشار عاشقانههای کلاسیک به من اصرار کرد این کار را انجام دهم. با آنکه همانطور که گفتم برای من تألیف در اولویت است اما وقتی کارهای بازآفرینی و بازنویسی نویسندگان را میدیدم و چنگی هم به دل نمیزد، تصمیم گرفتم یک بازآفرینی متفاوت انجام دهم، این پیشنهاد را قبول کردم و انجام دادم، اما انتشار کار طول کشید و من مجبور شدم کار را از ناشر پس بگیرم و به انتشارات فاطمی سپردم.
* در بازآفرینی یک اثر، نویسنده باید بر چه نکاتی تأکید کند تا کار از بازنویسی صرف فاصله بگیرد و به سمت بازآفرینی برود؟
** جهان بازآفرینی یک جهان گسترده است که ورود به این دنیا باید همراه با عشق، علاقه، قدرت تخیل و توانایی نوشتن همراه باشد. شاید بازنویسی یا بازآفرینیهایی که ما میبینیم و به دل ما نمینشیند، یکی از این شروط را ندارد. باید نویسنده با متون رسمی کلاسیک آشنا باشد و زبان متون را دریافت کند و با زمانه و شرایط تاریخی آن دوران آشنا باشد، باید متن را به تمامی بفهمد و در آن غرق شود و در نهایت متن را از آن خودش کند. من وقتی متن کهن را میخوانم به فکر ساده نوشتن آن نیستم؛ میخواهم آن را از آن خودم کنم، به آن نزدیک میشوم و به درونش میروم، از فیلتر خودم و تجربیات خودم عبور میدهم و محصول جدیدی خلق میکنم که این محصول بنمایهاش همان داستان است، اما در ارائهاش تفاوت است. به طور کلی بازآفرینی با سه عنصر شکل میگیرد: زبان، ساختار و محتوا. در زبان مشخص است چون مربوط به دوره و زمانی خاص است از واژههایی استفاده شده است که مربوط به همان دوران است و حتی برای بزرگسالان هم ممکن است قابل درک نباشد؛ پس نویسنده باید بتواند دایره واژگان امروزی را استفاده کند و همان متن و مفاهیم را منتقل کند. نکته دوم ساختار و ساختمان اثر است؛ نویسنده باید در بازآفرینی به ساختار و ساختمانهای رمان امروزی نزدیک شود، یعنی داستان را با صحنهآرایی، شخصیتپردازی، دیالوگهای قدرتمند، فصلبندی، روابط علی و معلولی و شروع و پایانهای تأثیرگذار همراه کند.
* برای بازآفرینی میتوان به همه متون کهن رجوع کرد؟
** از نظر محتوا شاید هر محتوایی را نشود برای کودک و نوجوان مطرح کرد، بخصوص که متون کهن ما بیشتر داستانهای خیلی عاشقانه و مفاهیمی هستند که با معیارهای امروز سازگار نیستند. اگر چه من داستان «بیژن و منیژه» را انتخاب کردم که عاشقانه است، چون فکر میکنم عشق همیشگی است، یعنی از کودکی در نهاد انسان هست تا مرگ. نوجوانها که در پی شناخت خودشان هستند وقتی تبلور آن را در دیگران ببینند، تجربه خاصی پیدا میکنند که این تجربه برای آنها جذاب خواهد بود. اما جدا از این مسئله، شاید بخش اعظم داستانها را بشود کار کرد. داستان هایی که در آن موضوع پهلوانی، گذشت، ایثار، وجوه انسانی، بخشش، دوست داشتن، کمک به دیگران و احترام بزرگترها وجود داشته باشد. موضوعات و مفاهیمی که در روزمره با آن درگیریم و فقط هم خاص کشور ایران نیست و متعلق به همه جا هست.
* بازآفرین چقدر باید به متن اصلی وفادار باشد؟
** پیرنگ و خط اصلی داستان را باید حفظ کرد و به آن وفادار بود. در ساختار افسانه ها، نویسنده در پی توضیح روابط علی و معلولی نیست. چیزی را به شیوه قصهگوها میگوید که باید آن را پذیرفت، اما همین اثر وقتی بازآفرینی میشود باید وقایع بر اساس علت و معلول پیش بروند و دلیل اینکه قهرمان فلان عمل داستانی را انجام داده باید توسط بازآفرین مشخص شود. این مسئله داستان را برای بچههای امروز که هوشمند هستند منطقیتر میکند. در بازآفرینی، همین مسائل توسط نویسنده به پیکره اصلی داستان اضافه میشود.
* حتماً برای بازآفرینی داستان بیژن و منیژه، با تعمق و غور بیشتری به شاهنامه رجوع کردید. به چه دریافت جدیدی از شاهنامه و فردوسی رسیدید؟
** من پیش از این از داستان خسرو و شیرین نظامی و آثار سعدی و مولوی هم بازآفرینی کرده بودم. وقتی از نگاه یک بازآفرین این آثار را خواندم و کالبد شکافی کردم، به قدرت قلم و تخیل این قلههای ادبی پی بردم که در آن زمان چقدر خوب و عالمانه و مسلط عناصر داستانی، اوج و فرودها و تعلیقهای داستانی را در اشعارشان مورد استفاده قرار دادهاند و همه این عناصر را به خدمت داستان درآوردهاند.
به هر حال همه اینها داستان هایی منظوم هستند که در این نوع داستانها دست نویسنده بسته است و چون براساس افسانهاند و در افسانهها روابط علی و معلولی وجود ندارد باز هم داستان باورپذیر خلق شده است. من از این جهت با خواندن این داستانها و کتابها به خودم افتخار کردم که ما پیش از اینکه داستانهای مدرن و امروزی را تجربه کنیم آنها را در ادبیاتمان داشتهایم.
پشت جلد کتاب: ادبیات کهن با اشیای موزه فرق دارد؛ نمیشود به اشیا دست زد و باید به همان شکل نگاهشان کرد، اما ویژگی ادبیات این است که میشود به آن دست زد، تغییرش داد و امروزی کرد
نظر شما