در خبری دیگر چند روز قبل رسانهها اعلام کردند، رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس از مذاکره هیئتی از مجمع تشخیص مصلحت به ریاست جناب حداد عادل با چین دوباره نحوه فاینانس و اجرای پروژههای اقتصادی، همکاری بانکی و ایجاد رویکرد جدید در تعاملات بانکی از طریق ارزهای دیجیتال خبر داده است... بعد هم خبر رسید بازاری در تهران افتتاح شده که پس از نیویورک و لندن، سومین «مال» بزرگ دنیاست. این همان مالی است که برای افتتاح مسجد آنچنانیش قرار بود بزرگان هم بروند... از اسناد پیچیده مالی بنام نوه سه ساله یکی از مسئولان ارشد در رسانهها حرفهایی زده شد... پای مافیای اقتصادی بمیان آمد و یک وکیل مرتبط با پروندههای مالی در پارکینگ خانهاش ترور شد ... و خلاصه اخبار مشابه در رسانهها فراوان بود و این آخرینش که از یک جدول رونمایی کردند. ده شرکتی که بیشترین ارز دولتی 4200 تومانی را به جیب زدهاند. حیرتا که چهار شرکت اصلی این لیست متعلق به یک خانواده بودند!
باری از این مثالها تا دلتان بخواهد در همین اخبار رسمی مملکت پیدا میکنید. سؤال من این است، وقتی همه مسئولان با حرارت از تولید ملی و لزوم حمایت از آن حرف میزنند، متوجه این مسیر صدخوان برای تولیدکننده و فعالان اقتصادی هم هستند یا محض دلخوشی مردم، فرمایش میفرمایند. آیا ما یک نخبه و متخصص حرفهای اقتصاد روز جهان و تبادلات دیجیتال در مملکت نداریم تا سرپرست هیئت اعزامی به چین شود و ریاست محترم فرهنگستان با انبوه مشاغل فرهنگی زحمت این سفر طولانی را نکشند؟ آیا اگر باز دولت امکانات و فرصتی به فعالان اقتصادی بدهد، یک خانواده با شرکتهایش قریب نیم جدول را پر خواهند کرد و میلیونها نفر دیگر تماشاگر باقی میمانند؟ آیا تولیدکننده اگر کارش گرفت و موفق شد، به تعبیر معاون وزیر کار باید دم صد جای مرتبط و غیرمرتبط را ببیند؟ آیا اگر موفق بود و درآمدزایی خوبی داشت، مافیای اقتصادی بسراغش میآید؟ و صدها سؤال بیپاسخ دیگر. باید بتوانیم به این پرسشها پاسخ دهیم، سپس به رونق تولید، اقتصاد مقاومتی، جنگ مالی و امثال آن خوش بین باشیم.
اینها را گفتم تا نتیجه بگیرم که حمایت لفظی از تولید و کالای ایرانی، آخرین مرحله است، مراکز موجود در آغاز باید زمینه فعالیت سالم و بدون دردسر این بنگاهها را فراهم کنند. شما فکر میکنید اگر برای یک بنگاه تولید و اقتصادی مشکل لاینحلی رخ دهد، به کجا میتواند پناه ببرد. روشن است که وزارت کار اولین خانه و ا مید اوست. اما در کمال حیرت میبینیم خود معاون این وزیر چه اعتراف تکان دهندهای میکند. یکی نیست بپرسد؛ پس شما چکارهای؟ چرا آن وزارتخانه دایر است و اینهمه هزینه بر دوش ملت میگذارد؟ شاید برخی بگویید از دست آنها خارج است و... از این حرفها. خوب آخرش چی؟ این ره که تولید ما میرود همه میدانیم به کجاست، پس چرا از همینجا جلویش را نگیریم. قوانین را شفافتر کنیم. حقایق را به مردم بگوییم و از معرفی چهرههای مفسد نترسیم. حتی اگر پشت نامهای دیگر و اساسی مستعار بستگانشان مخفی شدهاند. چرا یک خانواده در کشور باید چنین نفوذ و توانایی داشته باشد و آن همه ارز دولتی نصیبش شود؟ اینها کی اند؟ اگر هر کس به سهم خود صدایش را بلند کند، امروز در صدر قوه قضاییه هم مدیریتی هست که به گمان این قلم ترسی از این نامها ندارد میتوان به پایان این راه امیدوار بود.
انتهای پیام/
نظر شما