یکم. اجازه بدهید روایت خودم را از ماجرای یک مصاحبه شروع کنم. شاید سال ۸۲ خورشیدی (حدود ۲۰۰۳ میلادی) بود که گفتوگوی مطبوعاتی داشتم با احمد جلالی شاهرودی، نماینده ارشد ایران در سازمان یونسکو در پاریس. موضوع گفتوگوی ما بیشتر درباره فرهنگ بود، اما در جایی از گفتوگو، من گریزی زدم به اُشتُلمخوانیهای آن روزهای «جرج بوش پسر» علیه کشورم که به همراه تیم جنگطلب خودش، شاملِ آدمهای پاچه ورمالی مانندِ دیک چنی و رامسفلد و پل ولفوویتز- که در رسانهها به «نئوکان» ها یا «باز» ها شُهره بودند- شبانهروز چنگ و دندان نشان میدادند و از یورش به ایران سخن میگفتند. در آن روزها بحثِ حمله آن جماعت تندرو خیلی داغ بود و خیلیها در خارج و داخل میگفتند که پس از افغانستان و عراق، حالا دیگر نوبت ایران است... پاسخِ دکتر جلالی شاهرودی اما درخورِ درنگ بود. او در پاسخ به این پرسش، با اشاره به نقش افکار عمومی در غرب، گفت: اگر برای مردم آمریکا- هم نخبهها و هم توده ها- برنامه یا تورهای سفر به ایران گذاشته شود و آنها بیایند و از نزدیک، سی و سه پل و مسجد امام در اصفهان و آرامگاه فردوسی در توس و مزارِ حافظ و سعدی را در شیراز ببینند و دریابند که ایرانیان چه سهمِ سترگی در تاریخ و تمدن و فرهنگ داشتهاند، هرگز به حاکمان جنگطلبشان اجازه نمیدهند که سرِ جنگافزارشان را به سوی سرزمین ایران و مردمانش بگیرند. وی از این دیدگاه، به عنوانِ نظریه «زره فرهنگی در رویارویی با دشمنان» یاد میکرد.
دوم. چندی پیش در یادداشتی با موضوع «صنعت سرگرمی» نوشتم: خدا بیامرزد، «محمدحسین توسی وند» بنیانگذار بنیاد ِ فردوسی را که تا واپسین روزهای زندگیاش امید داشت بتواند «شهرکِ شاهنامه» را در روستای پاژ راه بیندازد. او میگفت: چرا آمریکاییها «دیزنی لند» را برپایه حکایتِ موش و گربه که اصلِ آن در ادبیات ِ کهن ِ ما آمده، ساختهاند و سالهاست از آن بهرهها بُرده و میبرند، اما خودمان نمیتوانیم شهرک ِ شاهنامه را براساس ِ اسطورههای شاهنامه بسازیم؟
سوم. مرحوم توسیوند - در سال ۹۲- در جایی گفته بود: درحالیکه زادگاهِ گوته در آلمان، شکسپیر در انگلستان یا دانته در ایتالیا به مراکز فرهنگی و گردشگری تبدیل شده، اما متأسفانه «پاژ» - زادگاه فردوسی- ویرانهای بیش نیست. وی با یادآوریِ حمایتِ رهبر فرزانه انقلاب و اختصاص چند میلیارد تومان از سوی ایشان برای پروژه احیای توس، ابراز امیدواری میکرد که مسئولان استان در بازسازی زادگاه حکیم توس و ساخت مجتمع فرهنگی پاژ همکاری کنند. آن مرحوم بیش از ۱۵ سال برای ساخت شهرک شاهنامه به این سو و آن سو دوید اما به «درِ» بسته خورد. تلخکامانه است اما باید گفت او آرزوی بزرگ خودش را به زیرِ خاکِ سرد برد. افسوس!
چهارم. فردوسی در گذر زمان با اتهامهای گوناگون روبهرو بوده است. مانندِ اتهامِ مهرپرستیاش... دکتر محمود امیدسالار در مصاحبهای دراین باره میگوید: «برخی اصرار دارند در شاهنامه ردّ پای مهر، مهرپرستی و آیین مزدک را بجویند که بهنظر بنده این کارها هیچ نیست، بهجز اتلاف وقت. فردوسی شیعه اثناعشری بود و هیچ اطلاعی از مهرپرستی نداشت، پدر و پدرجدش هم از این قضایا بی اطلاع بودند». (قدس آنلاین/ اردیبهشت ۹۲)
پنجم. جناب فردوسی آیا «زنستیز» بوده؟ سالها این بند از «شاهنامه» به عنوان گواه زنستیزی فردوسی در نزدِ ایرانیان دهان به دهان چرخیده است: «زن و اژدها هر دو در خاک به / جهان پاک از این هر دو ناپاک به»... اما واقعیت چیست؟ این بیت در روایت فردوسی از داستان سیاوش و کیکاووس و سودابه آمده است. در این داستان، عشق کاووس به زن پلیدی مانندِ سودابه، چشمان او را بر حقیقتِ پاکیِ پسرش سیاوش میبندد و فردوسی در بیت پیش از این بیت مشهور میگوید: «به گیتی بهجز پارسازن مجوی/ زن بدکنش خواری آرد به روی». این بیت و روایت فردوسی از زنان نیک، مانندِ فرانک، تهمینه و رودابه که در آنها زنان را ستوده، نادیده گرفته میشود و حکیم توس به زنستیزی متهم میشود. (مقاله/ نظر فردوسی درباره زنان/ به قلمِ محمدجعفر جعفری)
ششم. «شاهنامه، کتاب مشترک حوزه تمدنی و فرهنگی ایران، افغانستان و تاجیکستان است»... این را امیر امیری، رایزن فرهنگی افغانستان در سازمان اکو میگوید. (هشتمین کنگره بزرگداشت فردوسی/ ۱۳۹۲ )...
به نظر شما آیا جای «دیپلماسیِ شاهنامه» -دستکم در روابطِ کشور ما با چند کشورِ آسیای مرکزی- خالی نیست؟
هفتم. شاهکار فردوسی-شاهنامه- حدود ۶۰ هزار بیت دارد که به سه دوره اساطیری، عهد پهلوانی و دوره تاریخی میپردازد. شاهنامه روایتِ نبرد خوبی و بدی است. پهلوانان، جنگجویانِ نبرد همیشگی در هستیاند. فریدون، سیاوش، کیخسرو، رستم، گودرز و توس از دسته پهلوانان هستند و ضحاک و سلم و تور وجودشان آکنده از شرارت و بدخویی و فساد است... وقتی مجموعه تاریخی-تخیلیِ «بازیِ تاج و تخت» و یا سریالِ آبکی مانندِ «حریم سلطان» دهها میلیون بیننده را در سراسر دنیا بر سرِ جای خودشان میخکوب میکنند، آیا باور کردنش سخت و محال است که شاهکارِ شاهنامه نیز بتواند دستمایه دهها و صدها رمان و نمایشنامه و فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی شود؟ ... به راستی، هنر معاصر و هنرمندانِ هم روزگار ما چقدر به فردوسی و شاهنامه ارجمندش بدهکارند؟
هشتم. بدهکاریِ بزرگِ همه ما به عالیجناب فردوسی چقدر است؟
منبع: روزنامه قدس
انتهای پیام/
نظر شما