جواد شیخ الاسلامی/
امسال نام شهید ابراهیم هادی را زیادتر از هر سال شنیدیم. چه در نمایشگاه کتاب تهران که کتاب «سلام بر ابراهیم» درباره خاطرات این شهید، جشن یک میلیون و 100هزار تایی شدنش را گرفت و چه در همین جلسه اخیر رهبر انقلاب با شاعران که رهبری یادی از این شهید کردند. همین اتفاقات شاید بهانه خوبی باشد برای اینکه برویم سراغ «علیرضا خراسانی»؛ نوجوان گرگانی که یکی از عاشقان کتاب شهید ابراهیم هادی است و به قول خودش دوست دارد همه مردم ایران حداقل یک بار کتاب «سلام بر ابراهیم» را بخوانند. او به همین خاطر پول توجیبیهایش را جمع میکند، کتاب «سلام بر ابراهیم» را میخرد و به دوستان، معلمان و اقوامش هدیه میکند. با علیرضا خراسانی درباره علاقهاش به شهید ابراهیم هادی، کتاب «سلام بر ابراهیم» و کارهایی که میکند، صحبت کردیم:
• ما با علیرضا خراسانی به عنوان یکی از نوجوانهایی که عاشق شهداست، گفتوگو میکنیم. کلیشههای مرسوم درباره این نسل چیزهای دیگری میگویند. خودت ماجرا را چطوری میبینی؟
خب من در یک خانواده مذهبی رشد کردهام. عموی من هم یکی از شهدای دفاع مقدس است. علاوه بر این مدارسی که رفتهام، خیلی روی من تأثیر گذاشته است. این مدارس برنامهها و طرحهای قرآنی مختلفی داشت که روی تربیت معنوی بچهها خیلی تأثیر داشتند. فکر میکنم این سه عامل در رشد شخصیتم خیلی مؤثر بودند و کمک کردند با این عقبه وارد جامعه بشوم.
• پس خانواده خودتان از خانوادههای شهید بودند؟
بله. از کوچکی عکسی از عموی شهیدم در خانه ما بود و من با چهره ایشان مأنوس بودم. یادوارههایی هم برای ایشان میگرفتند که سبب میشد بیشتر با ایشان آشنا شوم و محبتم به عمو بیشتر شود. خیلی از همرزمان عمویم هم برایم از خصوصیتهای اخلاقیاش، مثل شجاعت و کمک کردن به مردم میگفتند و اینها موجب شد شخصیت کاریزماتیک و جذابی از این شهید برای من شکل بگیرد.
• اوضاع درس و مدرسه چطور است؟
الآن دبیرستان تیزهوشان میروم و علوم انسانی میخوانم. معدلم هم در سال آخر دبیرستان 57/19 شده است. برای انتخاب رشته هم انتخاب نخستم رشته انسانی بود. علوم انسانی را خیلی دوست داشتم. به نظرم بیشتر نخبههای ما به سمت رشتههای تجربی و ریاضی میروند و تمایل به رشته انسانی کم است. برای همین علاقهمند شدم رشته علوم انسانی را انتخاب کنم تا بتوانم به جامعهام کمکی بکنم. برنامهام این است که به دانشگاه علوم قضایی تهران بروم.
• بیاییم سراغ موضوع کتاب. از چه زمانی به کتاب علاقه پیدا کردی؟
از همان بچگی که مادرم برایم کتاب میخواند. خیلی که کوچک بودم مادرم برایم قصههای پیامبران و امامان را میخواند. وقتی بزرگ شدم، کلاس هفتم یا هشتم از طریق یکی از دوستان با کتابی آشنا شدم که فوقالعاده بود؛ کتاب «خاکهای نرم کوشک» که خاطرات زندگی شهید عبدالحسین برونسی است. پس از خواندن وصیتنامه عموی خودم و بعضی از سرداران، این نخستین کتابی بود که میخواندم. از بس این کتاب برایم جذاب بود، دو سه بار دیگر هم آن را خواندم.
• با اینکه سن زیادی نداشتی، کتاب را خوب میفهمیدی!
«خاکهای نرم کوشک» خیلی روان است و چون پیش از آن رابطه خوبی با مطالعه داشتم، راحتتر توانستم آن را بخوانم. پس از «خاکهای نرم کوشک» چند کتاب دیگر را شروع کردم؛ مثل کتاب «من زندهام» و «آن بیست و سه نفر». پس از اینها هم با کتاب شهید ابراهیم هادی آشنا شدم. واقعاً میتوانم بگویم با این کتاب زندگی من به دو بخش تقسیم شد؛ پیش از مطالعه و پس از مطالعه این کتاب. کتاب را دو سه روزه تمام کردم و سریع جلد دومش را خواندم. با جلد دوم بود که با شهید مصطفی صدرزاده آشنا شدم. جالب اینکه من پس از خواندن جلد دوم کماکان جلد اول سلام بر ابراهیم را رها نمیکردم. جلد یک را بیشتر از جلد دوم دوست دارم و تا حالا شاید 10، 11 بار آن را خواندهام. هر بار کتاب را میخوانم به نکات جدیدتری میرسم. همیشه همراه با مطالعه کتاب، خودکار دستم میگیرم و یادداشت برداری میکنم.
• پس میشود گفت که عاشق شهید هادی و کتابش شدهای؟
بله، خیلی زیاد. البته در کنارش کتابهای دیگر هم مطالعه کردهام. اما هنوز که هنوز است کتاب شهید ابراهیم هادی روی میز مطالعه من است و مدام به آن رجوع و دوبارهخوانی میکنم.
• یعنی ممکن است باز هم آن را بخوانی؟
همین الآن هم دارم آن را میخوانم! این کتاب فوقالعاده است. میخواهم با بازخوانیهای مختلف شهید هادی را فراموش نکنم. دوست دارم مدام با او مأنوس باشم. ضمن اینکه چون کتاب را به دیگران هدیه میدهم، دوست دارم به کتاب مسلط باشم و بتوانم خاطراتی از شهید هادی را برایشان تعریف کنم.
• اوضاع کتابخوانی خانواده هم به خوبی شماست؟
کتابهایی را که من میخوانم، خانواده هم میخوانند. حتی آنها خیلی بیشتر از من کتاب میخوانند. یکی از دلایل کتابخوانی من خانواده و بیشتر هم مادرم است. مادرم چون خانهدار هستند، وقت بیشتری برای مطالعه دارد و بیشتر با هم درباره کتاب صحبت میکنیم. ضمن اینکه زیاد به کتابفروشیها میرویم. وقتی هم که بچه بودم، با مادرم توی تندتر خواندن کتابها رقابت داشتیم!
• خیلی از همسنهای تو پولشان را خرج چیزهای دیگر میکنند. خیلی هنر کنند خرج کافیشاپ و سینما و اینها. چه شد که تو تصمیم گرفتی پول توجیبیات را کتاب بخری و به دیگران هدیه بدهی؟
البته من کافیشاپ و سینما هم میروم، ولی طوری برنامهریزی میکنم که بتوانم کارهای دیگر هم انجام بدهم. کتاب هدیه دادن من وقتی شروع شد که با فعالیتهای شهید صدرزاده آشنا شدم. برایم خیلی عجیب بود که شهید صدرزاده در هر ماه چند کتاب میخریده و به دیگران هدیه میداده است. من هم از شهید صدرزاده یاد گرفتم و گفتم همین کار را میکنم. به یاد شهید صدرزاده و مثل خود او ابتدای همه کتابهای مینویسم: «به یاد شهید مصطفی صدرزاده، وقف در گردش». من به کارهایی مثل وقف در گردش و نذر فرهنگی خیلی اعتقاد دارم. با خودم میگویم، اگر در ماه 30 تا کتاب هدیه بدهم و از آن30 نفر فقط دو نفر از شهید هادی الگو بگیرند و به دیگران کمک کنند، فقر در کشورمان کمتر میشود. در چرخه «وقف در گردش» کتاب، ممکن است چندین ابراهیم هادی تربیت شوند. کسانی که وقتی خاطرات شهید هادی را میخوانند، مثل او به مردم نیازمند کمک کنند و دستشان را بگیرند.
• به معلمهایت هم کتاب را هدیه دادهای؟
یک بار معلم انشا گفت درباره «کتاب» انشا بنویسید. من هم درباره کتاب شهید ابراهیم هادی نوشتم. وقتی انشا را شنیدند، جذب کتاب سلام بر ابراهیم شدند، آن را از من گرفتند و خواندند. یک کتاب هم به معلم ریاضیام هدیه دادم. ایشان هم قبول کردند و خواندند. حالا هم کتاب دارد بین معلمها دست به دست میشود.
• تا حالا چند کتاب خریده و هدیه دادهای؟
تاکنون حدود 130، 140 تا بوده.
• چطور هزینهها را مدیریت میکنی تا بتوانی اینهمه کتاب بخری؟
مثلاً هزینه ماهیانه سرویس مدرسه من به صورت رفت و برگشت میشود 120 هزار تومان که از پدرم خواستم آن را به خودم بدهند تا رفتوآمد مدرسه را مدیریت کنم. الآن برای رفتن با پدرم میروم و برای برگشت هم با چند تا از بچهها تاکسی اینترنتی میگیریم و برمیگردیم تا در هزینهها صرفهجویی کنیم. با این شیوه در هر ماه 90 هزارتومان صرفهجویی میکنم. در کنار این، مقداری پول توجیبی روزانه دارم. گاه جایزههایی هم میگیرم. تمام اینها را کنار هم میگذارم و صرف خرید کتاب میکنم. خود شهید به من کمک میکند تا بتوانم در این مسیر حرکت کنم و آدمهای بیشتری را با شهید هادی آشنا کنم.
• پشیمان که نیستی پولت را خرج دیگران میکنی؟
اصلاً. پشیمانیام از این است که چرا اینقدر دیر کار را شروع کردم. اگر زودتر شروع میکردم، به دوستان بیشتری کتاب را هدیه میدادم و با این کار به خیلیها کمک میکردم. مثلاً یکی از دوستان داشت به انحرافهای خاصی کشیده میشد. این کتاب را به او هدیه دادم تا مطالعه کند. نمیگویم 180 درجه عوض شد، ولی تغییرات زیادی در او دیدم. امیدوارم وقتی این کتاب در چرخه «وقف در گردش» به دست دیگران میرسد، تأثیراتش ادامه داشته باشد.
• حرفی با همسنهایت داری؟
من معتقدم خود نوجوانها و جوانها شاید تا 15 درصد در وضعیتی که امروز داریم، مقصر باشند. بقیه تقصیرها برعهده جامعه، خانواده، آموزش و پرورش و سایر نهادهای مسئول است. شاید خود من اگر در یک خانواد دیگر به دنیا میآمدم یا اگر با کتاب شهید ابراهیم هادی آشنا نمیشدم، فرد دیگری بودم. باید به نوجوانها و جوانها کمک کنیم تا شرایط بهتری داشته باشند. به نظرم باید کتاب خوب بگیریم و بخوانیم. خود من سعی میکنم در تولد دوستان و اقوام، جدا از هدیهای که خانواده میدهند، متناسب با شخصیت و نیاز فرد یک کتاب به او هدیه بدهم. خوبی کتاب این است که اگر الآن خوانده نشود ممکن است 10 سال بعد که این فرد ازدواج کرد، توسط بچهاش خوانده شود. دوست دارم هر ایرانی دستکم یک بار کتاب «سلام بر ابراهیم» را بخواند.
نظر شما