غور در اقیانوسی به عمق یک وجب و یا حتی کمتر از آن، کار سادهای نیست. در همین ژرفای اندک فضای مجازی است که تورها و قلابهای متفاوت گاه به اعتبار استناد به منابع به ظاهر معتبر اما مبهم،غیرواقعی و غیرقابل اثبات، ذهن مخاطبان عجول را به دام میاندازد.
مواد خام و ارزانقیمتی که قرار است به خط طویل تولید و انتشار شایعات وارد شوند با برچسب اظهارات یک کارشناس، یک پیشگو، یک استاد دانشگاه، یک منبع مطلع ناشناس و یا حتی یک پژوهش علمی بی نام و نشان تهیه و در کمترین زمان ممکن وارد چرخه توزیع میشوند.
عاملان اپیدمی شایعات که سلامت روانی یک جامعه را نشانه میروند، برای ارتقای کیفی محصولات خود از تکنیکهای مخرب جنگ تبلیغاتی بهره میگیرند، یعنی همان شیوههایی که پیش از این آمریکاییها با استفاده از قدرت نرم برای تغییر رژیمهای سیاسی در کشورهای مخالف خود از آن استفاده کردهاند.
سربازان جنگ نرم گاه با انتشار شایعه زلزله پایتخت، گاهی نیز با سخن گفتن از احتمال فعال شدن آتشفشان دماوند و گاه با انتشار اخبار غیرواقعی ورشکستگی بانکهای خصوصی و دولتی و یا شایعه استعفای وزرا و مسئولان میکوشند رمق و نشاط را گرفته و آفت ناامیدی و یأس را در میان عناصر جامعه بویژه جوانان بپراکنند.
جوزف نای، پژوهشگر شهیر آمریکایی در حوزه قدرت نرم میگوید: «اگر یک شایعه کثیف رایج شود باید همیشه عقب باشید مگر اینکه بدانید چگونه به آن پاسخ دهید».
به باور نای« وقتی سخن از «قلبها و اذهان» خیل کثیری از مردم است، قدرت نرم به کار گرفته خواهد شد. در آن حال نیروی جنگی قدرت هوشمند به دیپلماسی عمومی هوشمندانه نیاز خواهد داشت. دیپلماسی عمومی هوشمند به نوبه خود به درک اهمیت اعتبار و انتقاد از خود و نقش جامعه مدنی در تولید این نوع از قدرت نیازمند است».
ما نیز امروز در برههای چنین حساس، برای مواجهه با شبیخون مدامی که قلبها و اذهان جامعه را نشانه رفته است ، علاوه بر وفاق اجتماعی و دیپلماسی عمومی هوشمندانه به آموزش و تقویت بیش از پیش سواد رسانهای شهروندان خود نیاز داریم.
انتهای پیام/
نظر شما