تحولات منطقه

گزارش نوشتن از «جولین آسانژ» بهانه نمی‌خواهد! مدیر وب‌سایت جنجالی «ویکی لیکس» بودن، هفت سال زندگی در سفارتخانه اکوادور، سال‌ها تحت تعقیب دولت سوئد بودن و ‌افشاگری‌های پی‌درپی علیه دولت آمریکا، هرکدام به تنهایی می‌تواند سوژه‌ای ‌تر و تازه برای نوشتن از روزنامه‌نگار و هکر استرالیایی‌تبار باشد.

‌دست‌های «دموکراسی» بر گلوی «آزادی»
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

محمد تربت زاده/

گزارش نوشتن از «جولین آسانژ» بهانه نمی‌خواهد! مدیر وب‌سایت جنجالی «ویکی لیکس» بودن، هفت سال زندگی در سفارتخانه اکوادور، سال‌ها تحت تعقیب دولت سوئد بودن و ‌افشاگری‌های پی‌درپی علیه دولت آمریکا، هرکدام به تنهایی می‌تواند سوژه‌ای ‌تر و تازه برای نوشتن از روزنامه‌نگار و هکر استرالیایی‌تبار باشد. پس گزارش امروز را زیاد به حساب دستگیری آسانژ در ماه گذشته، خاتمه دادن به اقامت هفت ساله‌اش در سفارت اکوادور و انتقالش به زندان فوق امنیتی «بلمارش» لندن، نگذارید. حتی حال جسمانی وخیم آسانژ که روز گذشته موجب انتقال او به بیمارسان شد هم نقطه عطفی در زندگی آسانژ به حساب نمی‌آید که بخواهد سوژه گزارش نوشتن شود. منظور اینکه زندگی آسانژ آن‌قدر فراز و نشیب دارد که انتقالش به بیمارستان در مقابل آن همه اتفاق‌ها، مثل کاهی می¬ماند در مقابل یک کوه!

نقطه آغاز

برای شناختن «جولین آسانژ» پیش از هر چیز باید وب‌سایت افشاگر «ویکی لیکس» را بشناسید. ویکی لیکس برخلاف اسمش هیچ صنمی با «ویکی پدیا» و «ویکی»‌های دیگر ندارد و کار اصلی‌اش افشاگری علیه دولت‌هاست. فرق هم نمی‌کند کدام دولت در کدام نقطه جهان باشد؛ ویکی لیکس و کارمندانش از طریق نفوذشان در دستگاه‌های دولتی کشورها، تخلفات آن‌ها را کشف کرده و پس از افشای گسترده این تخلفات، دولت مورد نظر را حسابی توی دردسر می‌اندازند.

وب‌سایت ویکی لیکس سال 2006 برای نخستین بار روی بستر اینترنت قرار گرفت و همان سال نخستین گزارش افشاگرانه‌اش از فساد در «کنیا» را منتشر کرد. این گزارش به قدری در فضای ‌رسانه‌ای دنیا سروصدا به پا کرد که نام ویکی لیکس و مؤسس آن «جولین آسانژ» در چشم برهم زدنی تیتر یک بسیاری از ‌رسانه‌های بزرگ دنیا از جمله «گاردین» و «آسوشیتد پرس» شد.

‌بزرگ‌ترین درز اطلاعات در تاریخ آمریکا

ویکی لیکس سال 2007 با انتشار گزارشی درباره زندان «گوانتانامو» برای نخستین بار با دولت آمریکا درافتاد. آن موقع شاید هیچ‌کس احتمال نمی‌داد ویکی لیکس و آسانژ قرار است در سال‌های آینده پا را از افشاگری‌های معمولی رسانه‌ای فراتر بگذارند و با گزارش‌های افشاگرانه‌شان از عملکرد دولت آمریکا در افغانستان و عراق، دنیا را تکان دهند!

نام ویکی لیکس تا سال 2010 با ‌افشاگری‌های متعدد در گوشه‌وکنار دنیا بارها سر زبان‌ها افتاد، اما عمده شهرتش برمی‌گردد به سال 2010 و ماجرای بزرگ‌ترین درز اطلاعات طبقه‌بندی ‌شده در تاریخ آمریکا! در آن سال وب‌سایت ویکی لیکس چیزی در حدود 92 هزار سند محرمانه ارتش و دولت آمریکا درباره حضور نظامیان این کشور در افغانستان را منتشر کرد. علاوه بر آن، فیلمی در این وب‌سایت بارگذاری شد که نشان می‌داد خبرنگاران، کودکان و غیرنظامیان توسط بالگرد ارتش آمریکا به گلوله بسته می‌شوند. اگرچه خلبان بالگرد بعدها مدعی شد که ‌دوربین‌های خبرنگاران را با اسلحه اشتباه گرفته، اما افکار عمومی هیچ وقت این ادعا را قبول نکرد. نام ویکی لیکس در ماجرای این افشاگری آن‌قدر گل کرد که بنا بر اعلام «گوگل»، واژه «ویکی لیکس» تنها یک هفته پس از این افشاگری، بالاترین روند رشد جست‌وجو را در جهان داشت.

کمی تا قسمتی مشکوک!

«افغانستان» پایان ‌افشاگری‌های ضد آمریکایی ویکی لیکس نبود و سال بعد هزاران سند محرمانه دیگر از حضور نظامیان آمریکا در عراق توسط این وب‌سایت منتشر شد. البته فقط آمریکایی‌ها نیستند که قربانی افشاگری‌های ویکی لیکس و آسانژ شده‌اند. در اسناد ادعایی  ویکی لیکس همه چیز پیدا می‌شود! از نخستین اسناد منتشر شده درباره جنگ افغانستان و فساد در کنیا بگیرید تا اسناد فساد در دولت آلمان، گاوبندی دیپلمات‌های برزیلی با مقام‌های آمریکایی، جاسوسی در ژاپن، اسنادی درباره برنامه‌های هسته‌ای ایران و... .

آسانژ مدعی است ویکی لیکس و تشکیلاتش، سازمانی بین‌المللی، آنلاین و غیرانتفاعی محسوب می‌شوند که اطلاعات محرمانه را از منابع ناشناس دریافت کرده و در راستای جریان آزاد اطلاعات آن‌ها را منتشر می‌کنند. ادعای آسانژ تا حدودی منطقی به نظر می‌رسد، اما در برخی موارد مثل افشای اسناد فوق‌محرمانه حضور نظامیان آمریکایی در عراق، هیچ جوره نمی‌شود ادعای آسانژ مبنی بر اینکه یک سرباز ساده آمریکایی، اسناد فوق‌محرمانه را در اختیار ویکی لیکس قرار داده است را باور کرد! همان‌طور که نمی‌شود باور کرد باوجود بلاک شدن سرورهای وب‌سایت ویکی لیکس توسط بیشتر کشورهای دنیا و ‌شرکت‌های اینترنتی، این سرورها توسط دولت‌ها یا جریان‌های خاصی در گوشه و کنار دنیا محافظت نمی‌شنوند!

خرابکارهای بین‌المللی

صاحب این تشکیلات پرحاشیه و تقریباً مشکوک، کسی نمی‌تواند باشد جز جولین آسانژِ عجیب و غریب! آسانژِ 48 ساله در شهر «تاونزویل» استرالیا به دنیا آمد و شاید همان موقع نافش را با در به دری و حاشیه‌سازی بریدند، چون از بدو تولد درگیر سفرهای ‌پی‌درپی والدینش شد و به گفته خودش در پایان دوران نوجوانی در بیش از 50 شهر زندگی کرده و در 37 مدرسه درس خوانده است! حاشیه‌سازی‌هایش هم از 16 سالگی شروع شد که با تشکیل یک گروه دوستانه به نام «خرابکارهای بین‌المللی» متشکل از خودش و هکر دیگر، شروع به هک کردن تشکیلات الکترونیکی شرکت‌های مختلف کرد. چهار سال طول کشید تا پلیس فدرال استرالیا رد خرابکارهای بین‌المللی را بزند و آسانژ و رفقایش را هنگام نفوذ به سیستم امنیتی یک شرکت مخابراتی کانادایی به نام «ملبورن نورتل» دستگیر کند. سه سال بعد آسانژ با پرداخت 2100 دلار جریمه و به لطف کودکی پر تلاطمش از زندان آزاد شد. قاضی پرونده خرابکارهای بین‌المللی درباره آسانژ گفته بود: «هیچ شواهدی جز کنجکاوی هوشمندانه و لذت از توانایی ورود به این کامپیوترها وجود ندارد و اگر آسانژ کودکی نابسامانی نداشت، باید ۱۰ سال به زندان می‌رفت».

هکر یا روزنامه نگار؟

آسانژ تحصیلات درست و ‌حسابی‌ای هم ندارد! اگرچه از سال 2002 تا 2005 در دانشگاه‌های ملبورن و کانبرا در رشته‌های مختلفی چون فیزیک، ریاضی محض، فلسفه و عصب‌شناسی تحصیل کرده، اما از هیچ رشته‌ای دانش‌آموخته نشده است. دلیل این موضوع را هم به ادعای خودش باید در خلق و خوی ضداجتماع، ضدسیستم و به قول آن‌طرفی‌ها «آنارشیستی»‌اش جست‌وجو کنیم. آسانژ می‌گوید چون سایر دانش‌آموزان خودشان را فروخته بودند و با پروژه‌های نظامی دولتی همکاری داشتند، تحصیل را رها کرده است!

با وجود این، آسانژ ادعا می‌کند بیشتر از اینکه یک بیسواد یا یک هکر باشد، روزنامه‌نگار است. آسانژ در این باره می‌گوید: «چون من همراه با یک نفر دیگر کتابی دربارهٔ هکر بودن نوشتیم، فیلم‌های مستندی درباره‌اش به وجود آمد و همه در این باره سخن گفتند. اما این مربوط به ۲۰ سال پیش بود. بسیار آزاردهنده است که مقالات امروز مرا هکر کامپیوتر می‌نامند. از ۲۵ سالگی سرگرم انتشار مطالبی بر پایه واقعیت بوده‌ام و نیازی به گفت‌وشنود درباره روزنامه‌نگار بودن یا نبودنم نیست».

داستانِ پناهندگی

آسانژ از سال 2010 و پیش از افشای اسناد محرمانه ارتش آمریکا، براساس قانون ضد جاسوسی این کشور تحت تعقیب قرار گرفت. آسانژ دو سال درگیر پرونده‌های مختلفی بود که دادگاه‌های آمریکا علیه او به جریان انداخته بودند، اما با وجود فرار از اتهامات دادگاه‌های آمریکایی، ناگهان با اتهام آزار جنسی دو زن در کشور سوئد مواجه شد! آسانژ شاید زیاد ماجرای اتهام‌های جنسی‌اش را جدی نگرفت، اما پس از صدور حکم بازگشتش به سوئد برای بازجویی، بلافاصله به سفارت «اکوادور» در لندن رفت و از این کشور تقاضای پناهندگی کرد! اتهام آزار جنسی چیزی نبود که آسانژ به خاطر آن به سفارت اکوادور پناهنده شود، اما برای او مثل روز روشن بود که اتهام جنسی بهانه‌ای است برای بازگشتش به آمریکا. چند ماه طول کشید تا رئیس جمهور اکوادور درخواست پناهندگی آسانژ را تأیید کند، اما مدیر وب‌سایت ویکی لیکس در این مدت پایش را از سفارتخانه این کشور بیرون نگذاشت!

دست‌های دموکراسی...

آسانژ روزی که پایش را در سفارت اکوادور می‌گذاشت روحش هم خبر نداشت اقامتش در این سفارتخانه هفت سال به طول می‌انجامد و انگلیس برای دستگیری‌اش چند میلیون دلار هزینه می‌کند تا یک ایستگاه مجهز امنیتی در مقابل سفارتخانه اکوادور بنا کند و به مأموران دستور می‌دهد 24 ساعته کشیک دهند و به محض خروج آسانژ از سفارتخانه، او را با دست‌های بسته تحویل مقام‌های سوئد دهند! آسانژ برای جلوگیری از خطر هیچ‌وقت پایش را از سفارتخانه بیرون نگذاشت، اما چند ماه پیش اکوادور پناهندگی او را لغو کرد تا یک روز مأموران امنیتی انگلیس مثل مور و ملخ به سفارتخانه اکوادور بریزند و آسانژ را به زندان فوق امنیتی «بلمارش» لندن منتقل کنند. چهره آسانژ هنگام دستگیری آن‌قدر شکسته شده بود که خیلی‌ها او را نشناختند! دادگاه انگلیس چند روز پس از دستگیری، او را به 50 هفته حبس محکوم کرد و روز گذشته آسانژ به دلیل وخامت اوضاع جسمانی به بیمارستان منتقل شد. سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری بازداشت آسانژ را غیرقانونی اعلام کرده‌اند، اما مقام‌های انگلیسی زیربار نمی‌روند و می‌گویند پس از پایان دوران 50 ‌هفته‌ای محکومیت مدیر ویکی لیکس، آسانژ را به آمریکا می‌فرستند تا محاکمه شود. در ماجرای ویکی لیکس و آسانژ حتی اگر پای جریان‌های خاصی هم درمیان باشد باز حق با ماریا زاخاروا، سخنگوی وزارت خارجه روسیه است که می‌گوید: «در این ماجرا دست دموکراسی در حال فشردن گلوی آزادی است».

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.