*به نظر شما تئاترهای لاکچری به دلیل اینکه یک نوع هنر اشرافی را ترویج میکنند، میتوانند سبب دوری تئاتر از مردم و تبدیل شدن این هنر به کالای لوکس و اشرافی شوند؟
فی نفسه در یک شرایط متعادلی که همه گونههای نمایشی دارند فعالیت میکنند و امکان تجلی و حضور و وجود دارند، خیر! معنی حرف من این است که اگر تئاتر دانشجویی ما به تبلور رسیده باشد، اگر تئاتر مردمی به تبلور رسیده باشد، اگر تئاتر سنتی و تجربی را مشاهده کنید که زنده است و نفس میکشد، اگر تئاتر ملی ما را ببینیم که زنده است و نفس میکشد، خیر چه اشکالی دارد که تئاتر لاکچری هم باشد. هیچ کجا قانونی نیامده است که لاکچری بودن گناه است، منتها وقتی که همه گونههای تئاتری دارند از بین میروند و حضور ندارند و ما در کشور تنها شاهد دو گونه نمایش هستیم، یکی گونهای که سازمانها و نهادها به صورت میلیاردی به آنها پول میدهند، 15 میلیارد، 20 میلیارد و 2 میلیارد هزینهشان میشود و بیشتر حالت شعاری دارند؛ یکی هم تئاترهایی است که در گونه تئاتر مجلل جای دارند و یک سرمایهگذار خصوصی درواقع سرمایه شخصیاش را میگذارد. اینجا بگویم که این کار نسبت به گونه نخست شرافتش بیشتر است، چون اینجا سرمایهگذار پول خودش را میگذارد و نمایش لاکچری میسازد تا پول دربیاورد، اما آن اولی پول همه مردم را میگذارد و چیزی را تبلیغ میکند. از این لحاظ و با شرایط کنونی تئاتر کشور ما، در پاسخ شما باید بگویم بله! ممکن است این اتفاق بیفتد.
*همین الآن تصور عمومی این است که تئاتریها یک گروه نخبه و بیغم هستند که کاری به کار مردم ندارند. باز اگر بین تئاتریها یک گروه هم درست شود که کارشان فقط نمایش اجرا کردن برای پولدارها باشد، موجب تقویت این تصویر اشتباه نمیشود؟
گوهر تئاتر فهم مشترک است؛ تفریح نیست، اما تفریح هم مانعی ندارد. گوهر تئاتر فهم مشترک است؛ تبلیغ نیست، اما میتواند سرگرمی و تبلیغ هم باشد؛ در چه صورت؟ در صورتی که این تبلیغ یا سرگرمی منافع ملی ما را پوشش دهد نه منافع قشری ما را! به همین خاطر ساخت اینگونه آثار میتواند موجب تقویت این تصور بشود. این تئاترها درحال حاضر برای گروه خاصی اجرا میشود، اما این گروه خاص از بین همین هموطنان ایرانیمان است و از کره مریخ نیامدهاند. ما باید به شکل عمومیتری به موضوع نگاه کنیم و از قضاوت نابجا بپرهیزیم؛ میشود این بلیت بیست و چند هزار تومانی یا بیشتر را از پول اضافه کار کارمندیش خریده باشد یا اینکه نه از طلا فروشی! اما به هر ترتیب مخاطبان اینگونه تئاترها کسانی هستند که پول بیشتری دارند. هدف این کارها هم سرگرمی است و از لحاظ هنری، کیفیت مطلوبی ندارند. بازیگران این تئاترها عموماً بازیگران مشهوری هستند که روی صحنه تئاتر بد بازی کردهاند؛ البته این نظر من است، حالا عموم مردم از دیدن این افراد بسیار ذوق زده میشوند و به همین خاطر به اجرای بد یا کارگردانی بد توجهی ندارند. اصلاً خاصیت این نوع تئاتر که درهمه دنیا هم وجود دارد همین است که چشم پرکن باشد. همه چیز در آن پرزرق و برق است؛ لباسهای پر زرق و برق، دکورهای مجلل و گریمهای سنگین جزو مشترکات این نوع تئاتر در همه دنیاست که آن را به عنوان تئاتر مجلل یا نوع اول میشناسند و از ابتدا هم برای طبقه مرفه اجرا میشدهاست.
*عدهای در دفاع از این آثار میگویند تئاتر مربوط به قشر فرهیخته است و طبقه متوسط مخاطب این آثار نیستند؛ به نظر شما این دفاعیه قابل قبول است؟
نخست اینکه در حال حاضر چیزی که اجرا میشود، فرهیخته که چه عرض کنم، هیچگونه اندیشه نویی در آن دیده نمیشود. نکته دوم، اینکه بگوییم تئاتر مختص فرهیختگان است در ظاهر یک جمله قشنگ به نظر میرسد، اما در باطن این جمله یک جور آپارتاید است و نژادپرستی و نظام طبقاتی را مطرح میکند. وقتی میگوییم تئاتر مختص خردمندان است یعنی اینکه خرد مخصوص خردمندان است، وقتی میگوییم خرد مخصوص یک گروه به نام خردمندان است یعنی اینکه نوع انسان به دو دسته تقسیم میشود. طبقه خردمندان و بی خردان یا طبقه فرهیختگان و نافرهیختگان! اینها امکان جابهجایی هم ندارند. حالا بگوییم نژاد نخبه یا غیرنخبه و عامه یا اینکه از واژه فرهیخته استفاده کنیم فرقی نمیکند، در حقیقت داریم درباره یک نظام طبقاتی صحبت میکنیم و میگوییم با یک طبقه انسانی مواجه هستیم که ظاهر انسانی دارد، اما شعور انسانی ندارد و ما باید برایش تصمیم بگیریم. ما باید برویم بنشینیم در اتاقهای فکر و برای این بدبخت بیچارهها که متوجه نمیشوند، تصمیم بگیریم. ما دانشگاه برویم؛ ما کتاب بخوانیم؛ ما تئاتر ببینیم؛ معنی این حرف این است. اما اگر شما بگویید تئاتر برای خردمندان هم است، این فرق میکند. شما جامعه را تقسیم کردهاید به کسانی که دانش بیشتری دارند، کسانی که دانش متوسط دارند و افرادی که دانش کمتری دارند و امکان جابهجایی در این طبقات هم وجود دارد. یعنی دانش و تلاش هم وجود دارد و مردم میتوانند با تلاش، دانش خود را بیشتر کنند و به ردههای بالاتر بروند.
*پس شما معتقدید که این جمله از اساس غلط است؟
بله، هم حرف غلط است و هم ادعا ادعای درستی نیست. چون آنچه تاکنون به عنوان تئاتر مجلل اجرا شدهاست، اصلاً در این ادعا جا نمیگیرد و با عرض معذرت باید گفت که آقا، بروید جلو بوق بزنید! و حرف از خرد نزنید که این کار عجیب و غریب است. شکوه این آثار در حوزه مادی بوده و نمیتوانیم بگوییم یک نکته جدید یا حرف نو در آنها ارائه شدهاست. به نظر من خود سازندگان این کار هم براساس سوادی که دارند ادعایی در مورد کارشان نداشته و معتقد نیستند که محصولی جز سرگرمی تولید میکنند. کارگردانهایی که در حال حاضر کار تجاری انجام میدهند آدمهایی با شعوری هستند، گاه فوق لیسانس دارند و درسخوانده این رشته هستند. باید متوجه باشیم که با هجمه و لج و لجبازی نمیتوان نقد درست داشت. همانطور که گفتم اینکارها برای سرگرمی است و سرگرمی هم جرم نیست. این نوع تئاتر جرم نیست، موضوع این است که نبودن تئاتر مردمی جرم است؛ نبودن تئاتر ملی جرم است.
*آیا این آثار بخصوص با حضور سلبریتیها از طرفی میتوانند سبب ایجاد شکاف بین اهالی تئاتر شوند؟
بازیگر، بازیگر است و ورود بازیگر در گونههای متعدد نمایشی معمول است. به طور مثال اگر آقای رضا کیانیان به صحنه بیاید چه اشکال دارد؛ آنچنان که هستند؛ همانطور که آقای پسیانی حضور دارد، همانطور که حامد بهداد میآید؛ این مشکل نیست. اما الآن یک خانم بازیگر روی صحنه تئاتر است که ما کارهای موفقی از ایشان در سینما دیدهایم. ایشان جنس صدایش مناسب صحبت دونفره نزدیک است. در صحنه صدایش به جیغ تبدیل میشود. کارگردان اثر باید به او یاد بدهد؛ باید متخصص بیاید روی صدای ایشان کار کند؛ خودش باید صدایش را تربیت کند؛ این بد است. مشکل با هنرپیشه خوب نیست. اکنون افرادی هستند که تنها مقابل دوربین راه میروند، ورود اینها به تئاتر، اول به خودشان لطمه میزند، چون آنقدر بد هستند که دیگر لازم نیست یک حرفهای تئاتر یا یک مدرس تشخیص بدهد بلکه یک تماشاگر آماتور، یک زن خانهدار هم میفهمد چقدر اینها بد هستند.
*برخی از موافقان این نوع آثار با اشاره به رونق گیشه تئاتر، معتقدند اینگونه آثار موجب ورود سرمایهگذران به تئاتر و جذب سرمایه میشود؛ به نظر شما این ادعا درست است و اگر درست است به نظرتان نباید به سمتی برود که منجر به رونق تئاتر مردمی بشود؟
ما میتوانیم تئاتری داشته باشیم که چهرههای مشهور هم در آن حضور داشته باشند اما در آن به مشکلات جامعه پرداخته شود. ما همانطور که اکنون در حوزه اقتصاد مشکل داریم، در فرهنگ هم مشکل داریم و چون در فرهنگ مشکل داریم در تعاملات اجتماعیمان هم مشکل داریم؛ در ترافیک هم مشکل داریم؛ در روابط زن و شوهر هم مشکل داریم؛ چون در فهم این مسائل کار نشده است. تئاتر هنر راهبردی است. من بارها گفتهام این حرف را! سینما هنر راهبردی نیست. با سینما نمیشود کار راهبردی کرد. این تئاتر است که میتواند منافع ملی را پوشش دهد و توده مردم را همراه کند. نه اینکه بخواهد شعار بدهد. ورود سرمایه موجب رونق است و ایرادی هم ندارد. آنچه ایراد دارد این است که درحال حاضر عده ای فرصت کار دارند اما عده ای ندارند. بخواهید تجاری کار کنید، کار هست؛ نخواهید، نیست. فرصتش را به شما نمیدهند که به کار ملی بپردازید، آنچنان که من بیکار هستم و دیگرانی مانند من نیز همینطور!
انتهای پیام/
نظر شما