رقیه توسلی/
زرشک پلو با مرغ... شکم پُر با آلو... کباب کوبیده... شله زرد... قیمه پلو... آش رشته عمه سوسن پَز. نشستهایم به انتخاب. قصدمان خیرات است. از آنجا که می گویند برای سفرکرده تان آنچه را تهیه کنید که خوردنش را دوست میداشته، جمع در حال رسیدن به آن نقطه مشترک اند.
آن اسمی که بین همین 6 غذاست. به من که باشد تَه چین و قُرمه میپزم. از بس که آقاجان از دیدنشان کِیف میکرد و رویشان اسم مستعار هم گذاشته بود. به تَهچین میگفت «نازجان» و «قُرمه» را هم «جناب مهندس» صدا میکرد. بعد از یک ساعت همهمه، نتیجه آن میشود که ببینم آرای کدام غذا از بقیه بیشتر است.
مرغ شکم پر با آلو و آش رشته عمه خانوم، هم اندازه رأی میآورند که دوراهی را رد کرده، مرغ شــکم پر با آلو تصویب میشود تا عمه سوسن به زحمت نیفتد. «گل ترمه» عکس آشخوران سیزده به در سال گذشته را می آورد و بابابزرگش را نشان میدهد. «آفرینش» حرفِ ظرفهایی را پیش میکشد که آن روز نوهها با پدربزرگشان شستند.
من هم از دست و دلی میگویم که دیگر نمیرود «نازجان» بار بگذارد. گرمِ بغض و آهیم که آیفون میخورد. عمه سوسن جان انگار برای برادرش یک دیگ آش خیرات کرده. از همان بزرگها، پنج منهها.
همانها که آقاجان میگفت اندازه سخاوتتان نه اندازه جیبتان خرجِ اموات کنید! پایان نوشت: تَه تَههای سینهام کسی دلش میخواهد یک بار دیگر میزی بچیند از برنج طارم و سالاد شیرازی و «جناب مهندس». آنوقت در خانه فقط تو باشی و من و پنجرهای که گیج شود، بهار اندرون است یا بیرون؟
نظر شما