به گزرش گروه بین الملل قدس آنلاین، امسال سیزدهمین سالگرد جنگ 33 روزه رژیم صهیونیستی علیه لبنان است، مرور خاطرات این جنگ تنها به معنی تکرار خاطرات زیبای تاریخی نیست، بلکه زنده نگه داشتن یکی از نقاط عطف عملکرد و تاثیرگذاری مقاومت در لبنان است که همچنان پیامدهای خود را در منطقه دارد و بخشی جداییناپذیر از موازنه قدرت بازدارنده در برابر دشمن صهیونیستی است. این جنگ باعث شد اسرائیل محدودیت قدرت و توان خود برای استفاده از ابزار نظامی را بشناسد.
آنچه در این مجموعه مقالات مورد بررسی قرار گرفته بود، مجموعه یادداشت های علی شهاب تحلیلگر مسائل راهبردی منطقه بود که سال گذشته در پایگاه خبری شبکه ماهوارهای المیادین به مناسبت سالروز جنگ 33 روزه منتشر شده بود.
ساعت 9 و پنج دقیقه صبح 12 جولای 2006 بود که تیمی از یگان های ویژه حزبالله لبنان به یک گشتی اسرائیلی متشکل از دو خودروی هامر حمله کردند. این خودروها تلاش داشتند در رابطه با هشدارهای مطرح شده در خصوص عبور عناصر حزبالله از دیوار فنی رژیم صهیونیستی در منطقه عیتا الشعب واقع در جنوب لبنان تحقیق کنند. این منطقه در نقشههای نظامی رژیم صهیونیستی تحت عنوان خط تبلیغ 105 معروف است.
عناصر مقاومت حدود 200 متر از نوار مرزی فاصله گرفتند. آنها 2 نظامی اسرائیلی به نامهای «ایهود گولدفاسر» و «الداد ریگیف» را اسیر کردند. در این عملیات همچنین سه تن دیگر از نظامیان اسرائیلی به هلاکت رسیده و سه نفر نیز زخمی شدند که یکی از زخمیها موفق شد حمله عناصر حزب الله به گشتی رژیم صهیونیستی را به فرماندهان خود اطلاع دهد.
به موازات این اتفاق یگانهای دیگری از نیروهای مقاومت اقدام به موشک باران گسترده مواضع و پایگاههای نظامی رژیم صهیونیستی در طول مرزهای فلسطین اشغالی کردند. این حمله کاملاً هماهنگ و برنامهریزی شده برای پوشش عملیات اسارتگیری از نظامیان رژیم صهیونیستی انجام شده بود. همین موضوع باعث شد ارتش رژیم صهیونیستی در تلاش برای شناخت ابعاد اتفاقات ناگهانی پیرامون خود دچار تزلزل شود.
26 دقیقه بعد روند اتفاقات مشخص شد. فرماندهی ارتش رژیم صهیونیستی بلافاصله دستور اجرای عملیات موسوم به هنیبعل را صادر کرد که مبتنی بر انجام مجموعهای از عملیات نظامی برای محاصره یک منطقه و جلوگیری از انتقال اسرا به خارج آن بود، اما اجرای این عملیات نیز بعد از گذشت 26 دقیقه از عملیات حزبالله لبنان بیفایده بود.
سرتیپ گال هرش فرمانده تیپ الجلیل 91 تنها یک هدف را برای خود تعیین کرده بود که همان بازگرداندن نظامیان اسرائیلی است. هرش معتقد بود که تنها راه این مشکل هدف قرار دادن تمامی خودروهایی است که از روستای عیتا الشعب خارج میشوند. او در این رابطه اهمیتی به هشدارهای مسئول ارشد خود یعنی اودی آدام برای عدم ورود به اراضی لبنان نداد.
این افسر صهیونیستی به یک تانک مرکاوا دستور داد تا از نوار مرزی عبور کرده و به موضعی متروک از مواضع حزبالله لبنان برسد. این منطقه قبة العلم نامیده میشد. تانک در خارج از مسیر اصلی حرکت میکرد،تا از وجود مینهای ضد تانک در امان بود. مرکاوا بعد از گذراندن مسافتی کمتر از 500 متر به موقعیت قبة العلم رسید.
در این زمان بود که صدای انفجار عظیمی به هوا برخاست. گال هرش در ابتدا نمیدانست چه اتفاقی افتاده است. یک مین بزرگ در زیر تانک منفجر شده بود که مقدار مواد منفجره آن بالغ بر یک تن ارزیابی شد. این اتفاق در برابر دیدگان پیاده نظام رژیمصهیونیستی افتاد که در فاصله چندین ده متری از پشت سر تانک در حال حرکت بودند. برخی از قطعات تانک از بالای سر آنها به پرواز درآمد و برج تانک در مسافت 130 متری بر زمین افتاد.
بلافاصله اودی آدام با گال هرش تماس گرفت و به علت مخالفت با دستورات نظامی در عدم عبور از مناطق مرزی او را توبیخ کرد.
تکه تکه شدن تانک مرکاوا تأثیر عمیقی بر روحیه نیروهای رژیم صهیونیستی که در منطقه شمالی سرزمینهای اشغالی فعالیت میکردند، داشت. در آن روز یکی از عناصر مقاومت در لحظه انفجار تانک از پشت بیسیم با تمسخر فریاد زد: مرکاوا به هوا رفت!
اسرار جنگ 33 روزه-2| 200 موشکی که توهم پیروزی تلآویو را بر باد داد
رژیم صهیونیستی با حملات هوایی سنگین اولیه خود تصور کرد خیلی زود جنگ را برده است، اما حملات موشکی نیروهای حزب الله این توهم را به باد داد.
در ساعت پنج بامداد 13 جولای 2006 چهل جنگنده وابسته به نیروی هوایی رژیم صهیونیستی از تولیدات شرکت بوئینگ آمریکا با بمبهای هوشمند از نوع جیدام از سرزمینهای اشغالی به پرواز درآمدند. این بمبهای آمریکایی به اصاب دقیق خود معروف هستند چرا که تکنولوژی خود را از تصاویر ماهوارهای دریافت میکنند.
رژیم صهیونیستی اجرای عملیات بیسابقهای برای از بین بردن موشکهای دوربرد حزبالله لبنان را آغاز کرده بود. این عملیات با هماهنگی بالایی انجام شد و حدود 34 دقیقه طول کشید. در نتیجه این عملیات 54 سکوی ثابت و متحرک موشکهای فجر 3 و 5 تخریب شد. علاوه بر اینها تعدادی از مراکز و پایگاههای حیاتی حزبالله لبنان در داخل ضاحیه جنوبی بیروت و انبار مهمات این حزب در جنوب رود لیتانی نیز هدف حمله قرار گرفت.
دان حالوتس رئیس ستاد ارتش رژیم صهیونیستی مسئولیت این عملیات را برعهده داشت و روند حملات را از اتاق فرماندهی وابسته به نیروی هوایی ارتش رژیم اسرائیل دنبال میکرد. طول نکشید که وی احساس خوشایند پیروزی را لمس کرد و با ایهود اولمرت نخستوزیر وقت رژیم اسرائیل تماس گرفته و گفت: ما در جنگ پیروز شدیم.
این عملیات مناقشههای عمیقی را در دفتر ریاست ستاد ارتش داشت که آخرین آنها در شب 13 جولای 2006 برگزار شد. ایهود اولمرت و عمیر پرتز و دان حالوتس برای اجرای این عملیات نظر قاطع داشتند. اما گادی آیزنکوت رئیس بخش عملیات ستاد ارتش رژیم صهیونیستی نسبت به تحریک حزبالله نگران بود. ارزیابی وی این بود که حزبالله با مانورهای صورت گرفته در جهت هدف قراردادن جبهه داخلی نیز از بین خواهد رفت. اسحاق هرئیل رئیس بخش برنامهریزی نیز با نظر آیزنکوت موافق بود و میگفت که باید همه چیز متوقف شود. او معتقد بود حزبالله با حملات موشکی گسترده به جبهه داخلی رژیم اسرائیل به این حملات واکنش نشان خواهد داد و در این صورت توقف روند اوضاع و جلوگیری از کشیده شدن به سمت جنگ مشکل خواهد بود .
هرئیل البته معتقد بود که بسیار دیر شده است و نمیتوان جلوی جنگندهها را گرفت، بیشترین کاری که در این زمینه میتوان انجام داد، تلاش برای کنترل اوضاع است.
مائیر داگان رئیس سرویس جاسوسی موساد طرحی را ارائه کرد که معترضان را ساکت کرد. وی حتی معتقد بود که باید اسرائیل پا را از این عملیات نیز فراتر بگذارد و به اهداف موجود در سوریه نیز حمله کند. در نهایت انجام عملیات بیسابقه هوایی مورد تصویب قرار گرفت.
یک ساعت بعد از تماس حالوتس با اولمرت و مژده پیروزی که به وی داد، یعنی در ساعت 7 و سی دقیقه صبح، حزبالله لبنان موشکهایی با برد 40 کیلومتر به عمق سرزمینهای اشغالی شلیک کرد. این موشکها شهرهای نهاریا و صفد را هدف قرار داد که در نتیجه آن دو نفر از شهرکنشینان به هلاکت رسیده و تعداد دیگری نیز زخمی شدند.
مجموع تعداد موشکهایی که حزبالله در آن روز به سمت شمال سرزمینهای اشغالی شلیک کرد، بالغ بر 200 موشک بود.
اسرار جنگ 33 روزه-3| اولین اقدام غافلگیرکننده نصرالله در جنگ 33 روزه
سومین روز حمله رژیم صهیونیستی به لبنان بود که حزب الله از اولین اقدام غافلگیرکننده خود در طول این جنگ پرده برداشت.
کمیته وزارتی رژیم صهیونیستی که مأموریت اداره جنگ را برعهده داشت، تصمیم گرفت بستر امنیتی حزبالله لبنان در ضاحیه جنوبی بیروت را هدف حملات موشکی قرار دهد. در ساعت هفت و 30 دقیقه عصر چهاردهم جولای 2006 ، 20 فروند جنگنده اف 16 و اف 15 رژیم صهیونیستی مجموعهای از حملات هوایی را بر فراز ضاحیه جنوبی بیروت انجام دادند که کشتار گستردهای را در میان غیر نظامیان به جای گذاشت.
کمتر از نیم ساعت بعد از این عملیات بود که دان حالوتص در برابر رسانهها حاضر شد و با لباس نظامی و شور و حماسه فراوان صدای خود را بالا برد و گفت: سه دقیقه قبل هواپیماهای ما ضاحیه جنوبی بیروت را هدف قرار دادند. حزبالله لبنان دولت این کشور را به صورت اسیر در دست خود تأکید کرده است. هدف ما تقویت بازدارندگی و پوشالی نشان دادن این سخن است که گفته میشود اسرائیل سستتر از خانه عنکبوت است.
حالوتص مشاهده کرد که سروصدای زیادی در صفوف پشتی سالن در میان خبرنگاران شنیده میشود. او بعدها متوجه شد که آنها تماسهایی دریافت کردهاند که از سخنرانی تلویزیونی قریبالوقوع سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله خبر میدهد. شبکههای تلویزیونی اسرائیل سخنرانی سیدحسن نصرالله را با ترجمه فوری به زبان عبری پخش کردند تا شاهد اولین غافلگیریها باشند.
سید در آن روز گفت: غافلگیرکنندههایی که من به شما وعده داده بودم، از الان آغاز خواهد شد. الان در سواحل دریا و در مقابل بیروت کشتی جنگی نظامی اسرائیل که به زیرساختهای ما و خانههای مردم و غیرنظامیان حمله کرده، هدف قرار خواهد گرفت. ببینید که این کشتی چگونه میسوزد و غرق خواهد شد و همراه با آن دهها نظامی صهیونیست نیز غرق خواهند شد.
همه شنیدند که همزمان با این سخنان سید حسن نصرالله؛ کشتی جنگی اسرائیل هدف قرار گرفت. مقر ریاست ستاد ارتش اسرائیل نمیتوانست اتفاقی که به وقوع پیوسته بود را ارزیابی کند. این اتفاق تردید گستردهای را در میان دشمن ایجاد کرد تا جایی که سخنگوی نظامی ارتش اسرائیل با حالتی شتابزده تلاش کرد این خبر را تکذیب کند، اما بعد از مدت کوتاهی آن را تأیید کرد.
کشتی جنگی رژیم صهیونیستی با موشک از نوع سی 802 هدف قرار گرفت. شعلههای آتش در مخازن سوخت افتاد و باعث بروز آتشسوزی گستردهای شد که تا زمان طولانی ادامه داشت. دود سیاه تمام منطقه را در بر گرفته بود. جنازه سه نفر از نظامیان رژیم صهیونیستی مفقود شد و تا صبح پیدا نشد.
این کشتی جنگی در نتیجه حمله مذکور خسارتهای گستردهای دید که بالغ بر چهل میلیون دلار یعنی یک سوم قیمت کل کشتی ارزیابی شد. کشتی مذکور بیش از یک سال از رده خارج شد.
خبر عملیات ضد کشتی جنگی رژیم صهیونیستی مانند صاعقه بر سر حالوتص و کمیته وزارتی به فرود آمد. همه مقامات اسرائیل تلاش داشتند در برابر افکار عمومی این رژیم اینگونه وانمود کنند که فریب خوردهاند. ارتش اسرائیل بعد از جنگ تلاش کرد هدف قرار دادن کشتی جنگی خود را به کوتاهی در ارائه ارزیابیهای اطلاعاتی نسبت دهد. آنها مدعی شدند که اطلاعات جاسوسی مبنی بر دستیابی حزبالله به سامانه موشکهای زمین به دریا از نوع سی 802 را در اختیار نداشتند. چرا که راه اندازی و استفاده از این موشکها نیازمند کادر حرفهای و با تجربه است.
اسرار جنگ 33 روزه-4| بزرگترین اسرار حزبالله در جنگ لبنان
مراکز مطالعاتی رژیم صهیونیستی و روزنامه آمریکایی واشنگتن پست بزرگترین اسرار حزب الله در جنگ لبنان را در یک مورد خلاصه کردند.
رژیم صهیونیستی همواره در چارچوب جنگ روانی در طول جنگ 33 روزه، به دنبال شخصی نشان دادن درگیریها بود. اسرائیلیها همواره در طول جنگ جولای 2006 تلاش کردند سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان را هدف قرار دهند، چرا که تصور میکردند این موضوع باعث تضعیف حزبالله خواهد شد. آنها حجم بیسابقهای از جنگ روانی را ضد وی آغاز کردند.
با این وجود دبیرکل حزب الله لبنان از طریق سخنرانیهای متعدد خود جنگ روانی واقعی را ضد رژیم صهیونیستی مدیریت کرده و با تهدیدات خود به صورت تصاعدی و روز افزون معادله بازدارندهای را به رژیم صهیونیستی تحمیل کرد. وی همچنین هجمه گستردهای را در میان افکار عمومی جبهه داخلی رژیم صهیونیستی مدیریت کرد.
نتیجهای که در این جنگ روانی به دست آمد، چیزی بود که اودی لیوِل استاد دانشگاه بن گوریون در رشته روانشناسی سیاسی با انجام یک پژوهش عمیق به آن اشاره کرده و نوشته عناصر رژیم اسرائیل به جای آنکه به مرجعیت داخلی خود و پیگیری تحولات جنگ از طریق منابع اسرائیلی اقدام کنند، بیشتر به رهبر حزبالله اعتماد داشتند.
وی در بخشی از پژوهش خود که به صورت کاملا دقیق ترجمه شده، مینویسد: یک رهبر واحد در جبهه داخلی اسرائیل در این جنگ وجود داشت که همان حسن نصرالله بود. چرا که شهروندان اسرائیل معتقد بودند وی که دارای عمامه مشکی است، صادقتر و شایستهتر از رهبران آنها است.
بر اساس نظرسنجی که لیوِل بین جولای و آگوست سال 2006 انجام داد، بیشتر شرکتکنندگان در نظرسنجی که از شهرکنشینان و صهیونیستهای سرزمینهای اشغالی بودند مرجع اخبار قطعی خود در خصوص روند تحولات جنگی و اقدامات نظامی و شخصی که بیشترین اعتماد و اطمینان به وی را دارند را سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان دانسته و تأکید کردند که به وی بیشتر از رهبران اسرائیلی اعتماد دارند.
در همین رابطه روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحارونوت از تشکیل کمیتهای متشکل از 15 نفر از تحلیلگران مسائل اطلاعاتی و جاسوسی و شرق شناسان و روانشناسان برای تحلیل شخصیت نصرالله و تهیه پروفایلی جدید از وی خبر داد. کمیته مذکور به برخی دستاوردها و اطلاعات دست پیدا کرد که از جمله آنها میتوان به زبان بدن و حرکات دست ها و نشانههای چهره نصرالله اشاره کرد.
اولین ملاحظات یکی از کارشناسان حاضر در تیم اسرائیلی این بود که نصرالله به خوبی خود را برای حضور در رسانهها آماده میکند.
از مجموعه نتایجی که کارشناسان و روانشناسان اسرائیلی در خصوص شخصیت نصرالله به آن رسیدهاند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
نصرالله فردی بسیار باهوش و فهیم است.
در شخصیت سیدحسن نصراللهای نشانهای از ترس از مرگ وجود ندارد.
نصرالله اعتقاد دارد که آینده از آن اوست، اما باید در مقابل چالشهایی که فراروی وی قرار دارد، با ایجاد غافلگیری ایستادگی کند.
نصرالله آمادگی حضور بلندمدت در محل اقامت خود در زیر زمین را ندارد.
مراکز مطالعاتی و پژوهشی آمریکایی و غربی نیز بخش گستردهای از فعالیتهای خود را به بررسی و تشریح شخصیت سید حسن نصرالله پرداختند.
روزنامه واشنگتن پست در گزارشی در خصوص این مراکز نوشت که سید حسن نصرالله با عمامه سیاه و لباسهایش بزرگترین اسرار حزبالله به شمار میرود.
اسرار جنگ 33 روزه-5 |چگونگی آغاز نبرد فرسایشی حزبالله با اسرائیل
شاول موفاز در مسیر عزیمت به نشست کابینه اسرائیل گزارشی دردناک مربوط به هدف قرار گرفتن ایستگاه قطار حیفا و هلاکت 8 صهیونیست و زخمی شدن دهها نفر دیگر دریافت کرد.
حملات هوایی گسترده ضد منطقه ضاحیه جنوبی بیروت شنبه شب مصادف با 15 جولای 2006 ادامه پیدا کرد. این در حالی بود که حزبالله لبنان خود را آماده میکرد تا انبارهای محرمانه تسلیحاتی خود که از حملات موشکی نیروهای رژیم صهیونیستی در امان مانده بودند را بازگشایی کند و اقدام به اجرایی کردن تصمیم هدف قرار دادن حیفا در برابر موشک باران ضاحیه جنوبی بیروت کند. در همین رابطه باید سکوهای ثابت و متحرک آماده میشد و برخی موشکهای فجر 3 نیز از انبارها خارج میشد.
«بانک اهداف نیروی هوایی اسرائیل به پایان رسید، اما باید همچنان فشارها حفظ شود» این اظهارات مربوط به دان حالوتص رئیس ستاد ارتش رژیم صهیونیستی خطاب به ایهود اولمرت نخست وزیر این رژیم بود که از وی میخواست اختیارات کامل را در خصوص حملات هوایی به مناطق مختلف لبنان به وی بدهد. وی معتقد بود که غیر منطقی است که برای موشک باران هر ساختمان در لبنان نیاز به تصویب کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی وجود داشته باشد.
وقتی که صدای آژیرهای خطر در شهر حیفا متوقف شد، شائول موفاز به منطقه مورد اصابت رسید تا از آنجا بازدید کند. او در این منطقه ساچمههای آهنی را مشاهده کرد که به صورت ترکشهایی در داخل موشک جاسازی شده بود. در اینجا بود که رئیس سابق ستاد ارتش اسرائیل متوجه شد که منبع این موشکها ایران نیست، بلکه سوریه است. دمشق این موشکها را با قطر 220 میلیمتری و با برد 43 کیلومتر و کلاهک هستهای به وزن 45 کیلوگرم تولید میکند.
موشک باران شهر حیفا شوکی در ریاست ستاد ارتش ایجاد کرد. موشه کابلنسکی معاون حالوتص که از افسران ارشد نیروهای پیاده نظام بود، از وی خواست تا حملات هوایی را متوقف کند. وی معتقد بود که ارتش اسرائیل سقوط خود را آغاز کرده است. این یک موضع انفعالی نبود، بلکه ارزیابیهای اطلاعاتی بعد از موشک باران حیفا نشان میداد که ناوگان موشکی میانبرد و دوربرد حزبالله لبنان آسیبی ندیده و از معادله بازدارنده خارج نشده است. مهمتر از همه اینکه توانمندیهای عملیاتی یگانهای موشکی محور مقاومت نیز همچنان به گونهای است که امکان انتقال این موشکها و آماده سازی و پرتاب آنها در صورت لزوم را فراهم میکند.
نیروهای مقاومت به دنبال تخریب تأسیسات شیمیایی نزدیک به شهر حیفا نبودند، بلکه هدف آنها این بود که این پیام فوری را به ژنرالهای نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی برسانند. هنگامی که مسئولان ذیربط در سرزمینهای اشغالی متوجه شدند که حیفا موشک باران شد، به این نتیجه رسیدند که یک جنگ فرسایشی طولانیمدتی آغاز شده است.
در ساعت هشت صبح روز 15 جولای شهر حیفا توسط اولین موشکهای مقاومت به لرزه درآمد. این موشک به صورت مستقیم ایستگاه قطار شهر حیفا را هدف قرار داد.
بلافاصله سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان از طریق شبکه المنار در تلویزیون ظاهر شد و از هدف قراردادن حیفا خبر داد و وعده داد که اقدامات غافلگیرکننده بیشتری در راه است. وی این بار به صورت ضمنی به این نکته اشاره کرد که حزبالله تصمیم گرفته این بار تأسیسات حیاتی را هدف قرار دهد.
شاول موفاز وزیر ارتباطات رژیم صهیونیستی در مسیر عزیمت به نشست کابینه اسرائیل بود. وی با کارمندان ایستگاه قطار تماس گرفت و از آنها گزارشی دردناک در رابطه با این حادثه دریافت کرد. هشت نفر از کارمندان در این حمله به هلاکت رسیده و تعداد زیادی زخمی شدهاند.
اسرار جنگ 33 روزه-6| تعدیل سقف اهداف جنگی اسرائیل؛ سه هدف عمده که ناکام ماند
رژیم صهیونیستی هر چه بیشتر به پایان جنگ 33 روزه نزدیک میشد، سقف اهداف اعلام شده خود از این جنگ را کاهش میداد.
یک روز بعد از اعلام ایهود اولمرت نخست وزیر رژیم صهیونیستی مبنی بر اینکه بازگرداندن نظامیان ربوده شده از اهداف اصلی جنگ مذکور است، این موضوع اصلاح شد و اینگونه عنوان شد که باید فشارها به حزبالله برای بازگرداندن نظامیان اسرائیلی افزایش پیدا کند. در ادامه باز هم این درخواست تعدیل شد و گفته شد که باید شرایطی برای بازگرداندن این دو نظامی تعیین شود.
کابینه رژیم صهیونیستی بلافاصله بعد از عملیات اسارت نظامیان اسرائیل در روز 12 جولای تشکیل جلسه داد و تصمیم به آغاز عملیاتی گسترده گرفت تا سه هدف را محقق کند:
بازگرداندن دو نظامی اسرائیلی ربوده شده بدون آزادسازی زندانیان لبنانی و فلسطینی از زندانهای رژیم صهیونیستی.
دور کردن حزبالله لبنان از مرزها با تلاشهای نظامی و دیپلماتیک.
تضعیف موقعیت حزبالله و ایجاد اختلال در قدرت نظامی و وجهه این حزب.
خیلی زود اسم رمز این عملیات از «پاسخ مناسب» به «تغییر رویکرد» تغییر کرد، این موضوع نشان میداد حاکمیت رژیم صهیونیستی سقف اهداف خود را تعدیل کرده است.
در همین رابطه عمیر پرتص وزیر جنگ رژیم صهیونیستی در مذاکرات داخلی خود تأکید میکند که هدف مشخص شده از این عملیات دور کردن حزبالله و راندن آن به پشت رود لیتانی و اطمینان پیدا کردن از پایان خطر موشکهای حزبالله است.
با این وجود چیزی نگذشت که اولمرت در سخنرانی خود در کنست رژیم صهیونیستی، سه هدف اسرائیل از جنگ را این چنین برشمرد:
از بین بردن حزبالله لبنان
بازگرداندن قدرت بازدارندگی ارتش اسرائیل
تغییر موقعیت داخلی لبنان
اولمرت این موضوع را در نظر نگرفته بود که اگر هر کدام از این هدفها محقق نشود، ناامیدی در میان افکار عمومی ایجاد میشود که برطرف کردن آن مشکل است.
در مجموع اهداف عمومی کابینه رژیم صهیونیستی در این جنگ با شکست مواجه شد. با وجود عملیاتها و برنامهریزیهای متغیر صورت گرفته از سوی ستاد ارتش، تمامی این برنامهریزیها روی کاغذ باقی ماند، چرا که خسارتهای انسانی و اقدامات غافلگیر کننده زیادی به وجودآمد که ارتش اسرائیل انتظار آن را نداشت.
با اعلام آتش بس در روز 14 آگوست 2006 مشخص شد اهدافی که کابینه رژیم صهیونیستی مشخص کرده بود، تحقق پیدا نکرده است.
نظامیان اسیر رژیم صهیونیستی همانطور که دبیر کل حزبالله میخواست در جریان عملیات تبادل بعد از مذاکرات سخت و طولانی آزاد شدند.
موقعیت حزبالله بعد از جنگ بین ملتهای عربی و غربی افزایش پیدا کرد .
در طول جنگ همواره سلاح مقاومت در سطح بالای آمادگی خود برای مقابله با هر تجاوز احتمالی آینده باقی ماند. تا جایی که در روز آخر جنگ شاهد پرتاب 250 موشک به سمت شهرکهای صهیونیستنشین بودیم.
میتوان گفت که گزارش قاضی وینوگراد بسیاری از مسائل را در سطوح نظامی و سیاسی مشخص کرده و اعلام کرد که کسانی که تصمیم به عملیات نظامی میگیرند، باید آن را به شکل دقیق مورد بررسی قرار دهند، حتی اگر این اقدام، اقدامی شتابزده بر اساس شرایط میدانی باشد. در چنین تصمیمگیری باید اهداف جنگ و عوامل سرنوشتساز عملیات نظامی و سیاسی مطلوب و تمامی راهکارهای مورد استفاده به بررسی گذاشته شود تا بیشتر اهداف مورد نظر با هزینههای کم و بدون خارج شدن روند تحولات از کنترل محقق شود.
اسرار جنگ 33 روزه-7| آوارگی و هرج و مرج در جبهه داخلی رژیم صهیونیستی
روند سقوط موشکهای مقاومت از روز اول تا لحظات پایانی جنگ ثابت ماند و بیش از 200 هزار شهرکنشین را بدون هیچ برنامه و نظارتی در مناطق مرکزی و جنوبی آواره کرد.
قبل از جنگ جولای، رژیم صهیونیستی مانورهای ویژه متعددی را برای بررسی آمادگی جبهه داخلی خود برای هر تجاوز احتمالی برگزار کرده بود. بسیاری از این مانورها نشان دهنده هماهنگی بالا میان سرویسهای غیرنظامی و نظامی بودند که مسئولیت ایستادگی و پایداری در جبهه داخلی را بر عهده داشتند. اما این هماهنگیها با ورود به جنگ و به ویژه در هفته دوم جنگ از هم فروپاشید و پوشالی بودن جبهه داخلی رژیم صهیونیستی روشن شد.
در روز اول جنگ بسیاری از وزرا در جلسه کابینه رژیم صهیونیستی از دان حالوتص رئیس ستاد ارتش سؤال کردند که آیا جبهه داخلی رژیم صهیونیستی آمادگی مقابله با ناوگان موشکهای حزبالله را دارد؟ حالوتص با اعتماد به نفس جواب داد: بله. آمادگی دارد. جبهه داخلی بخشی از مسئولیتهای ما است.
اما روزهای آینده نشان داد که کابینه و ارتش رژیم صهیونیستی آمادگی لازم را برای تقویت جبهه داخلی رژیم صهیونیستی ندارند. روند سقوط موشکها از روز اول جنگ تا لحظات پایانی آن به همان شکل باقی ماند. در شرایطی که کابینه رژیم صهیونیستی سیستمی برای امدادرسانی و خارج کردن نیروهای غیرنظامی از مناطق مرزی تدوین نکرده بود، بیش از 200 هزار نفر از شهرکنشینان به صورت بیبرنامه و بدون نظارت هیچ نهاد غیرنظامی در جبهه داخلی از شمال سرزمینهای اشغالی به سمت مناطق مرکزی و جنوبی فرار کرده و آواره شدند.
در نهایت کابینه رژیم صهیونیستی تلاش کرد اردوگاههایی را در مناطق پارکی شهر تل آویو احداث کند تا شاید بتواند شهرکنشینان آواره شده از شمال سرزمینهای اشغالی را در آنها جا دهد ، البته افتتاح این اردوگاهها نیز تا آخرین روز جنگ به تعویق افتاد.
هرج و مرج و کوتاهی رسمی در بررسی پدیده آوارگان از میان شهرکنشینان صهیونیست سبب شد، اسرائیلیهای ساکن سرزمینهای اشغالی اقدام به طرحهای انفرادی برای خود کنند. در همین رابطه آرکادی گایداماک از بازرگان صهیونیست در هفته اول جنگ اردوگاهی را در منطقه بلماحیم تاسیس کرد که هزاران شهرکنشین به آنجا رفتند.
در روز هفتم جنگ اسحاق غرشون فرمانده جبهه داخلی از پناهگاههای شهر صفد بازدید کرد و با دیدن کمبود شدید مواد غذایی در آنجا شوکه شد. وی بلافاصله با ژنرال آوی مزراحی رئیس بخش تأمین مالی ارتش تماس گرفته و درخواست 20 کامیون مواد غذایی را مطرح کرد.
مزراحی در پاسخ به وی گفت که برای ارسال این مواد غذایی نیازمند موافقت رئیس بخش عملیات و رئیس ستاد ارتش است. غرشون عصبانی شد و گفت: برو و با آنها صحبت کن. اما تا شب هیچ اتفاقی در آن جا نیفتاد.
بعد از جنگ کمیسیونی در پارلمان رژیم صهیونیستی به ریاست عامی ایالون تشکیل شد که مأموریت تحقیق در رابطه با اوضاع جبهه داخلی رژیم اسرائیل را بر عهده داشت. این کمیته در جمعبندی خود اعلام کرد که شناسایی منطق تصمیم مربوط به عدم اجرای سامانههای شرایط فوق العاده در سرزمینهای اشغالی مشکل است. این تحقیقات اعلام کرد که عدم استفاده از این سیستمها سبب ایجاد خلأ و بیثباتی در سرزمینهای اشغالی شد و این موضوع از عملکرد مؤسسات حاکمیتی کاملاً مشخص است.
این گزارش همچنین از کمبود گسترده در ارائه خدمات معیشتی برای آوارگان انتقاد کرده و تأکید کرد که این کمبودها تا حد گسترده سبب تحت فشار قرار گرفتن شهروندان صهیونیست بود و در بسیاری از موارد باعث شد آنها احساس کنند هیچ کس به آنها توجهی نمیکند.
اسرار جنگ 33روزه-8| هزینه 24میلیون دلاری رژیم صهیونیستی برای کشتن هر رزمنده حزبالله
رژیم صهیونیستی حدود 6میلیارد دلار هزینه کرد تا 250 رزمنده حزبالله را که مستقیماً در این جنگ مشارکت داشتند از بین ببرد، اما در این هدف هم ناکام ماند.
در شرایطی که کابینه رژیم صهیونیستی در روز 12 جولای نشستی را برای بررسی تصمیم به جنگ ضد لبنان برگزار کرده بود، دان حالوتص رئیس ستاد ارتش مشغول نجات دادن اموال شخصی خود بود. او تلاش میکرد سهام خود در بانک لئومی را بهفروش برساند. وی بهجای اینکه با تلفن بهدنبال بررسی تحولات موجود در جبهه جنگ باشد، اموالی را که در اختیار داشت بهارزش 120 هزار شیکل معادل 25 هزار دلار آمریکا بهفروش رساند.
از همان روز آغاز جنگ، ارزش پول رژیم صهیونیستی در برابر دلار در بازار بورس تلآویو سقوط کرد و سهام مختلف نیز شاهد افت 8درصدی بودند. مسایل اقتصادی جایگاه خاصی در مناقشههای دولتی در جریان جنگ نداشتند. با وجود اینکه آمار اقتصادی سرزمینهای اشغالی در روز اول بعد از جنگ بلافاصله با رشد مواجه شد، اما تحلیلگران مسایل اقتصادی در سرزمینهای اشغالی هزینههای جنگ اسرائیل ضد لبنان را بالغ بر 6.5 میلیارد دلار ارزیابی کردند، این مبلغ بدون احتساب تأثیراتی بود که این جنگ در میانمدت و بلندمدت بر سرزمینهای اشغالی داشت.
این ارزیابیها مبتنی بر آماری بود که نشان میداد در روز بیستم جنگی حدود 90% از تأسیسات اقتصادی شمال سرزمینهای اشغالی شامل کارخانهها و کارگاههای کوچک بهصورت کامل یا جزئی مسدود شدهاند. در حیفا که بزرگترین منطقه صنعتی در سرزمینهای اشغالی بود، میزان بسته شدن مؤسسات و کارگاههای مختلف حدود 45% بود که این اتفاق باعث خسارت 11 میلیون دلاری شد.
رژیم صهیونیستی یک هدف واضح و مشخص را برای جنگ خود در لبنان ترسیم کرده بود که همان ریشهکن کردن حزبالله بود. این رژیم بر اساس ارزیابیهای کارشناسان اسرائیلی حدود شش میلیارد دلار برای این هدف هزینه کرد، این در حالی است که تعداد تمامی رزمندگان حزبالله که در طول 33 روز در این جنگ مشارکت داشتند، تنها 250 نفر بود، این بدان معنا است که اسرائیل 24 میلیون دلار برای کشتن هر کدام از نیروهای حزبالله هزینه کرده است. البته با وجود تمامی این هزینهها هیچکدام از اهداف جنگ مذکور محقق نشد.
اسرار جنگ 33 روزه-9| ماموریت انتحاری ارتش رژیم صهیونیستی!
نظامیان یگان ویژه ارتش رژیم صهیونیستی بعد از پایان این درگیریها گفتند که بعد از جنگ لبنان تنها مأموریت آنها حمله به مقر فرماندهی ارتش خودشان است که آنها را به یک مأموریت انتحاری فرستاده است.
بامداد روز نهم جنگ جولای 2006 یگان ویژه اطلاعاتی وابسته به تیپ چتربازان رژیم صهیونیستی به منطقه مارون الرأس رسید.
ساعت 10 صبح بود که اخباری به فرماندهی لشکر 91 که در مقر برانیت در شمال فلسطین اشغالی واقع شده، رسید مبنی بر اینکه اتفاقات خطرناکی رخ داده است. براساس این اخبار نیروهای ویژه مذکور در داخل یک خانه محاصره شدند و در معرض حملات و آتش درگیری نیروهای حزبالله لبنان قرار دارند که در مسافت کوتاهی از آنها مستقر هستند. دو تانک اسرائیلی برای نجات جان نظامیان صهیونیست وارد عمل شد، اما بلافاصله بعد از اینکه به منطقه نزدیک شد، با موشک ضد تانک از نوع بی 29 از فاصله کمتر از 500 متری هدف قرار گرفتند.
بزرگترین ترس فرماندهان نظامی رژیم صهیونیستی این بود که یکی از نظامیان اسرائیلی به اسارت گرفته شود. گال هرش بلافاصله با فرمانده یگان ویژه ایگور یعنی مردخای کهانا تماس گرفت و به او دستور داد که نیروهای خود را برای انجام عملیات و نجات نیروهای اسرائیلی در مارون الراس در سریعترین زمان ممکن آماده کند.
فرمانده یگان ایگور در ابتدا با تردید سؤال کرد: آیا باید در روز روشن عملیات کنیم؟ از آنجا که حضور نیروهای چترباز احتمال هیچ تأخیری را نمیداد، فرمانده ایگور مخالفت با دستورات را مناسب ندانست. لذا به همراه سه تیم مجهز با پیشرفتهترین ابزارهای مبارزاتی از ارتش اسرائیل به راه افتاد. هنگامی که این نیروها به سراشیبی نزدیک به ارتفاعات این منطقه رسیدند، درهای جهنم به روی آنها باز شد.
عناصر پیاده نظام حزبالله لبنان یک موشک ضد زره را به سوی افراد دسته سوم شلیک کردند. در این حمله بلافاصله فرمانده دسته و دو تن دیگر از عناصر آن به هلاکت رسیدند. یکی از نظامیان صهیونیست تلاش کرد به جنازهها نزدیک شود، اما موشک دوم شلیک شده به وی اصابت کرد و هیچ اثری از او باقی نماند.
در این زمان دسته دوم یگان ویژه رژیم صهیونیستی تلاش کرد به منطقه استقرار نیروهای محاصره شده برسد، اما از مسافت نزدیک به سوی آنها شلیک شد. در این حمله یکی از نظامیان کشته شده و تعداد دیگری نیز زخمی شدند. همزمان راکتهای خمپارهانداز 120 میلیمتری بر روی نظامیان یگان ایگور باریدن گرفت.
اخبار درگیریهای مذکور به دفتر ریاست ستاد ارتش رسید. فرمانده منطقه شمالی دستور داد تمامی تلاش ممکن برای جلوگیری از وقوع یک فاجعه انجام شود. لذا از نیروی هوایی ارتش اسرائیل درخواست شد تا تمامی امکانات خود را به کار گرفته و حملات هوایی گستردهای را ضد تپههای مشرف به منطقه مارون الراس انجام دهد تا بتوانند باقیمانده نظامیان اسرائیلی را نجات دهند. این در حالی بود که در این عملیات پنج تن از نظامیان به هلاکت رسیده و نفر ششم نیز مفقود شده بود.
درگیریها بیش از 12 ساعت ادامه پیدا کرد و تا شب به طول انجامید. نیروهای مقاومت در زیر گلولههای خمپاره که نیروهای اسرائیلی را هدف قرار داده بود، آسمان منطقه را روشن کرده بودند. نظامیان اسرائیلی تلاش داشتند از تاریکی شب استفاده کنند تا جنازه نظامی مفقود شده خود را بیابند.
درگیریهای شدید به مردخای کهانا فرمانده یگان ایگور اجازه نداد حتی یک کلمه با ألونی فرمانده دسته اطلاعاتی چتربازان که در منطقه محاصره شده قرار داشت، صحبت کند. این در حالی بود که فاصله آنها کمتر از چند ده متر بود.
در پایان این درگیریها نهایتا چتربازان از محاصره خارج شدند و نظامیان یگان ایگور نیز بعد از پیدا کردن جنازه نظامی مفقود شده خود به داخل سرزمینهای اشغالی بازگشتند.
نظامیان یگان ایگور بعد از پایان این درگیریها در اظهاراتی مطبوعاتی تأکید کردند که وقتی جنگ لبنان به پایان برسد، تنها یک مأموریت خواهند داشت و آن حمله به مقر فرماندهی لشکر ارتش اسرائیل در برانیت است که آنها را به یک مأموریت انتحاری فرستاده است.
اسرار جنگ 33 روزه-10| ناامیدی و سرخوردگی آمریکا و اسرائیل از عدم تحقق اهداف جنگ 33 روزه
کاندولیزا رایس تمامی تلاشهای دیپلماتیک آمریکا را به کار گرفته بود تا فشارهای بینالمللی برای صدور قطعنامههایی مبنی بر توقف تجاوز به لبنان را به تعطیلی بکشاند.
بعد از جنگ بسیاری از سیاستمداران و روزنامهنگاران صهیونیست انتقادات شدیدی را از تصمیمسازان اسرائیلی مطرح کردند، مبنی بر اینکه آنها کاملا تسلیم مطالبات آمریکا برای ادامه جنگ بدون در نظر گرفتن تحولات میدانی شدهاند.
هدف آمریکا از جنگ رژیم صهیونیستی ضد لبنان در جولای 2006 تغییر اوضاع استراتژیک منطقه بود. این موضوع را جان بولتون نماینده وقت آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل متحد اعلام کرد.
مشخص بود که پیامدهای شکست رژیم صهیونیستی در ریشهکنکردن حزبالله لبنان به شدت به رویکردهای آمریکا برای خاورمیانه جدید آسیب میرساند، کاندولیزا رایس وزیر خارجه وقت آمریکا در این میان نقش سفیر رژیم صهیونیستی در دنیا را ایفا میکرد. وی بین پایتختهای عربی و کشورهای غربی در تردد بود تا تضمین کند که جنگ با شکستن هیبت حزبالله لبنان به پایان خواهد رسید.
رایس تمامی تلاشهای دیپلماتیک آمریکا را به کار گرفته بود تا فشارهای بینالمللی برای صدور قطعنامههایی مبنی بر توقف تجاوز به لبنان را به تعطیلی بکشاند. او در تبلیغات خود مدعی بود که حزبالله لبنان در راستای برنامه کاری سوریه و ایران فعالیت میکند و اهمیتی به منافع لبنان نمیدهد. رایس همچنین برای طرحی بازاریابی میکرد که بر اساس آن نیروهای بینالمللی به فرماندهی ائتلاف ناتو در جنوب لبنان مستقر شوند.
در صبح روز دهم جنگ، کاندولیزا رایس با ایهود اولمرت نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی دیدار کرد. هیچ کس انتظار اتفاقات غافلگیرکننده در این دیدار را نداشت، به ویژه در شرایطی که وزیر خارجه آمریکا قبل از رسیدن به تلآویو اعلام کرده بود که شرایط برای آتشبس مساعد نیست.
وی بعد از تأکید بر حمایت مطلق آمریکا از رژیم صهیونیستی در عملیات ضد لبنان یک بند جدید را به فهرست مأموریتهای اسرائیل اضافه کرد که همان عدم سقوط دولت فواد سنیوره بود.
رایس همواره از رژیم صهیونیستی میخواست تا مدت زمانی را که برای ریشهکن کردن حزبالله به آن نیاز دارد، مشخص نماید. اما هنگامی که این هدف با شکست مواجه شد، نهایتا دو هفته به رژیم صهیونیستی مهلت داد تا بعد از این زمان قطعنامه شورای امنیت برای آتشبس میان دو طرف به تصویب برسد.
کاندولیزا رایس در جریان این جنگ بارها به تلآویو سفر کرد تا از نزدیک روند عملیات نظامی را مشخص کرده و سطوح تنش نظامی را که میتواند در سریعترین زمان ممکن به تحقق اهداف مورد نظر دست پیدا کند، مشخص نمایند. این موضوع را سیما کدمون تحلیلگر مسائل سیاسی در روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحارونوت مطرح کرده است.
بعد از جنگ سیاستمداران و تحلیلگران رژیم صهیونیستی انتقادات شدیدی را از تصمیم سازان اسرائیلی مطرح کردند مبنی بر اینکه آنها در روند ادامه جنگ تسلیم محض خواستههای آمریکا بودند و هیچ توجهی به تحولات میدانی جنگ نداشتند.
در واشنگتن محافل دیپلماتیک این کشور دچار ناامیدی شده بودند. حتی جان بولتون نیز در سخنان خود در رادیو بیبیسی احساسات آمریکا در قبال شکست رژیم صهیونیستی در حذف حزب الله لبنان را مخفی نکرد و گفت که آمریکا میخواست اسرائیل توانمندیهای نظامی حزبالله لبنان را قبل از اعلام هرنوع آتشبس از بین ببرد. بعد از این ناامیدیها بود که واشنگتن تصمیم گرفت به تلاشهای صورت گرفته برای پایان دادن به بحران بپیوندد. این اتفاق زمانی بود که آمریکاییها متوجه شدند که حمله نظامی رژیم صهیونیستی نمیتواند تاثیر گذار باشد.
علاوه بر اینها، شکست اسرائیل در رها شدن از تهدیدات حزبالله و فقدان هر نوع تلاش برای خلع سلاح نیروهای مقاومت در لبنان باعث سرخوردگی شدید تلآویو شده بود.
اسرار جنگ 33 روزه-11| شکاف بین فرماندهان رده بالای ارتش اسرائیل؛ اختلاف گسترده ستاد فرماندهی با فرماندهی منطقه شمالی
اختلافات میان فرماندهی ستاد کل ارتش و فرماندهی منطقه شمالی رژیم صهیونیستی به حدی رسید که حالوتص در طول جنگ تصمیم به انتقال اختیارات اودی آدام به فرد دیگری گرفت.
بعد از گذشت یک هفته از آغاز جنگ جولای، ریاست ستاد ارتش رژیم صهیونیستی به اجرای طرحی برای انجام یورشی برای نفوذ به اراضی لبنان در نزدیکی مناطق مرزی روی آورد. این دستور به فرماندهی منطقه شمالی ابلاغ شد تا آمادگیها برای ورود به شهر بنت جبیل فراهم شود. یک لشکر کامل نظامی با مشارکت نیروهای تیپ چتربازان و تیپ گولانی با پشتیبانی تیپ هفتم مأمور این عملیات شدند.
روز پنجشنبه بیستم جولای یعنی همان روزی که تیپ گولانی به دنبال کسب آمادگیهای لازم برای ورود به منطقه الطیبه در نزدیکی شهرک صهیونیستنشین المطلة بر اساس طرح اودی آدام فرمانده جبهه شمالی رژیم صهیونیستی بود، حالوتص با آدام تماس گرفت و به وی ابلاغ کرد که باید تیپ گولانی به منطقه عملیاتی لشگر 91 به فرماندهی گال هرش اعزام شود تا ماموریت اشغال شهر بنت جبیل را انجام دهد.
صبح روز جمعه 21 جولای گادی آیزنکوت رئیس بخش عملیات ارتش رژیم صهیونیستی با فرماندهی تیپ گولانی تماس گرفت تا مطمئن شود این تیم آمادگی انتقال را دارد، اما ناگهان متوجه شد که دستور انتقال به تیپ مذکور ابلاغ نشده است و آنها همچنان منتظر آغاز عملیات برای ورود به مناطق مقابل الطیبه هستند. در این زمان بود که آیزنکوت بلافاصله با حالوتص تماس گرفت و به او خبر داد که فرماندهی منطقه از دستورات سرپیچی کرده و تلاش دارد تیمهای متفرقه را برای درگیری در بنت جبیل اعزام کند.
وی به حالوتص پیشنهاد کرد که به مقر فرماندهی جبهه شمالی برود تا از اجرای دقیق دستورات عملیاتی خود مطمئن شود.
بیاعتمادی شدیدی در میان فرماندهی منطقه شمالی و ستاد ارتش رژیم صهیونیستی از هفته اول جنگ ایجاد شده بود. حتی رسانه های رژیم صهیونیستی نیز در طول جنگ بارها در جریان پوشش حوادث روزمره جنگ به این موضوع اشاره کرده بودند.
این بیاعتمادی تنها منحصر به فرماندهان رده بالای ارتش نبود، بلکه حتی به سطح فرماندهان تیمها نیز رسیده بود. آنها در بسیاری از موارد با دوستان خود در نیروهای نظامی تماس میگرفتند تا پیشنهادهای عملیاتی آنها را بشنود. به عنوان نمونه فرمانده تیپ گولانی بارها بدون مشورت گال هرش فرمانده لشکر 91 با فرماندهان سابق این تیپ تماس گرفته بود. این در حالی بود که تیپ گولانی زیر نظر لشکر91 به منطقه غربی مرزهای شمالی سرزمینهای اشغالی منتقل شده بود تا در آنجا در عملیات بنت جبیل شرکت کند.
نمونههای متعدد دیگری نیز وجود دارد که نشان میدهد فرماندهان ردههای میانی رژیم صهیونیستی در مواقع فشار با دوستان خود تماس میگرفتند تا پیشنهادات آنها را برای خروج از باتلاق میدانی موجود بشنوند. هگای مردخای فرمانده تیپ چتر بازاران یکی از این افراد بود که هنگامی که در ورود به ساختمان مرکز 17 در بنت جبیل به همراه نیروهای خود شکست خورد، از طریق تلفن رمز دار با یکی از فرماندهان سابق تیپ چتربازان تماس گرفت. مأموریت وی در این عملیات این بود که پرچم رژیم صهیونیستی را در بنت جبیل برافراشته کند، اما با تیراندازی شدید نیروهای مقاومت که در کمین نظامیان اسرائیل نشسته بودند، در عملیات خود ناکام ماند.
در نهایت این فرمانده سابق تیپ چتربازان به مردخای پیشنهاد کرد که پرچم رژیم صهیونیستی را بر فراز ساختمانی که نیروهای این رژیم در حال حاضر در آن مستقر هستند، نصب کند و بعد از تصویربرداری از این پرچم بلافاصله از منطقه خارج شود.
این همان اقدامی بود که مردخای برای جلوگیری از وقوع خسارتهای انسانی بیشتر در میان نیروهایش انجام داد. این عملیات بعدها به عنوان عملیات پرچم دروغین معروف شد.
گفتیم که بی اعتمادی شدیدی میان فرماندهی ستاد ارتش و فرماندهی منطقه شمالی رژیم صهیونیستی وجود داشت تا اینکه مناسبات میان آنها کاملاً از هم پاشید. در هفته آخر جنگ، حالوتص تصمیم گرفت بنی گانتس فرمانده بخش زمینی نیروهای ارتش را مسئول اداره تمامی عملیات نظامی در منطقه شمالی کند و به او تمام اختیارات اودی آدام را بدهد. این اقدام باعث خشم اودی آدام شد و تهدید کرد که در صورت انجام آن وی استعفا خواهد کرد.
با این وجود حالوتص که هیچ اعتمادی به فرماندهی اودی آدام نداشت، این تهدیدات را نادیده گرفت و معاون خود کابلنسکی را به عنوان نماینده ستاد ارتش در فرماندهی منطقه شمالی انتخاب کرده و اختیارات گستردهای به او داد. در نهایت آدام تسلیم شد و به حالوتص گفت: من نمی توانم این موضوع را بپذیرم، اما اگر نماینده تو باشد یا تو او را اینگونه قرار داده باشی، نمی توانم آن را رد کنم.
بعد از جنگ مشخص شد که فرمانده منطقه شمالی رژیم صهیونیستی تنها ژنرال ارتش اسرائیل بود که هیچ دوستی نداشت تا در زمان بحران با وی تماس بگیرد و خارج از ساختار فرماندهی ارتش با او مشورت کند.
اسرار جنگ 33 روزه-12| طرح حمله آمریکایی صهیونیستی به سوریه در جولای 2006
در سرزمینهای اشغالی درگیری با سوریه همواره بر روی جنگ لبنان سایه انداخته بود. سوریه به عنوان حامی و پشتیبان محور مقاومت بود و عمق استراتژیک و خطوط امدادی حزبالله را در تمام طول جنگ تامین میکرد.
در سرزمین های اشغالی درگیری با سوریه همواره بر روی جنگ لبنان سایه انداخته بود. سوریه به عنوان حامی و پشتیبان محور مقاومت بود و عمق استراتژیک و خطوط امدادی حزب الله را در تمام طول جنگ تامین میکرد. با این وجود نیروی هوایی رژیم صهیونیستی نتوانست جلوی انتقال سلاح از سوریه به انبارهای حزبالله و مناطق پرتاب موشکها را بگیرد.
6 روز قبل از انجام عملیات اسارت نظامیان اسرائیلی در روز 12 جولای سال 2006 ، نخستوزیر رژیم صهیونیستی با آویگدور لیبرمن عضو کنست این رژیم دیدار کرد. لیبرمن پیشنهاد حذف خالد مشعل رئیس وقت دفتر سیاسی جنبش حماس در دمشق را مطرح کرد. اما اولمرت پاسخ داد که سوریها با قدرت به این عملیات واکنش نشان خواهند داد.
لیبرمن پاسخ داد: اشکالی ندارد. در این صورت سه روز هرج و مرج میشود و تو در این مدت می توانی برای تحمیل خواسته های خود از آن استفاده کنی. سوریه را موشک باران کن و حزبالله و لبنان را نیز هدف قرار بده. بعد از سه روز تمام دنیا زیر و رو میشود و از ما میخواهند تا آتشبس اعلام کنیم. در این شرایط شوک سنگینی وارد میشود و حماس دچار وحشت میشود و گلعاد شالیت (نظامی صهیونیست در بند نیروهای حماس) را به ما باز میگرداند.
اولمرت پیشنهاد لیبرمن را ثبت کرد. بعد از عملیات اسارت گیری حزب الله لبنان، بار دیگر اولمرت و لیبرمن با هم به صحبت پرداختند. لیبرمن به اولمرت گفت: نگفتم؟ اگر تو پیشنهاد من را انجام داده بودی، الان کار به اینجا نمیکشید.
پیشنهاد لیبرمن برای حمله به سوریه ناگهانی نبود، بلکه آمریکا نیز در طول جنگ این پیشنهاد را مطرح کرد و تلاش کرد رژیم صهیونیستی را به تقابل با سوریه بکشاند. علاوه بر اینکه موضوع تجاوز به برخی کشورهای مشخص عربی دیگر نیز مطرح شد. پیشنهاد واشنگتن این بود که سیلی به دمشق میتواند باعث خوشحالی تلآویو شود.
کشورهای اروپایی ناراضی از عملکرد دمشق نیز تلآویو را در این زمینه تحریک میکردند. ژاک شیراک رئیس جمهور فرانسه در روزهای آغازین تجاوز رژیم صهیونیستی به لبنان از تلآویو خواست تا به سوریه نیز حمله کند و دولت این کشور را براندازد و از تأیید نامحدود فرانسه در مورد جنگ برخوردار شود.
در داخل سرزمینهای اشغالی دیدگاههای متعددی در خصوص موافقت و مخالفت با هر نوع جنگ احتمالی با سوریه مطرح بود. ایهود اولمرت نخستوزیر رژیم صهیونیستی معتقد بود در صورتی که دامنه جنگ به سوریه کشیده شود، دمشق به شدت به این اقدام پاسخ خواهد داد. عمیر پرتص وزیر جنگ رژیم صهیونیستی نیز بارها در نشستهای کابینه و نشست کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی این موضوع را مطرح کرد. یکی از اهداف جنگ دور نگه داشتن سوریه از روند درگیریها است. حالوتص نیز نظر قطعی در رابطه با جنگ با سوریه نداشت و اقدامی نیز برای نزدیک شدن به این روند انجام نداده بود. با این وجود مائیر داگان رئیس موساد معتقد بود که باید عملیات زمینی ضد سوریه به موازات عملیات گسترده موشک باران حزبالله لبنان انجام شود.
در این میان، تعبیر ایال بن رووبین ژنرال ذخیره و معاون فرمانده منطقه شمالی در خصوص توسعه جنگ به سمت سوریه بسیار جالب بود، او میگفت این اقدام مانند اقدام کسی است که در کیسه بوکسی مملو از میخ مشت میزند. آسیب زیادی به کیسه وارد نمیشود، اما دست این فرد با زخمهای متعدد مواجه میشود.
اسرار جنگ 33 روزه-13|وقتی تصمیم ادامه جنگ به جای تل آویو در کاخ سفید گرفته میشود
قرار بود عملیات نظامی رژیم صهیونیستی در روز 12 جولای بعد از چهار ساعت به پایان برسد. وقتی لیونی با نگرانی با اولمرت تماس گرفت، متوجه شد تصمیمات جنگی در جای دیگری گرفته میشود و عملیات گسترده ادامه خواهد داشت.
"زیپی لیونی" وزیر خارجه رژیم صهیونیستی از دومین روز جنگ تحرکات و تماسهای گسترده خود را با پایتختهای غربی آغاز کرد و در همین رابطه با دیوید ولش و الیوت آبرامز دیدار کرد که به سرزمینهای اشغالی سفر کرده بودند. لیونی به آنها پیشنهاد کرد که قطعنامهای در شورای امنیت سازمان ملل متحد ارائه شود که بر اساس آن بر ضرورت استقرار ارتش لبنان در طول مرزهای شمالی و به کارگیری نیروهای چندملیتی در جنوب رود لیتانی تاکید شود.
زیپی لیونی وزیر خارجه وقت رژیم صهیونیستی در برابر کمیته وینوگراد دیدگاه خود در خصوص جنگ 2006 را اینگونه بیان می کند: برای من مشخص بود که این عملیات به پایان نخواهد رسید و هیچ نقطهای برای تعیین سرنوشت نهایی یا پیروزی نهایی در این جنگ وجود ندارد.
بعد از اینکه تمامی وزرا در شب 12 جولای عملیات نظامی ضد لبنان موافقت کردند، اولمرت از وزرای موافق خواست تا کمیته امنیتی کوچک متشکل از 7 وزیر تشکیل دهند که هیئت سیاسی ویژه برای بررسی نیازمندیهای جنگ لبنان را شامل میشد. لیونی یکی از افرادی بود که برای این کمیته 7 نفر انتخاب شده بود.
قرار بود عملیات نظامی بعد از چهار ساعت به پایان برسد. این موضوع را حالوتص به لیونی اطلاع داده بود. اما با گذشت زمان مشخص شد حملات هوایی به اراضی لبنان که هیچ نتیجه ای در بر نداشت، ادامه دارد. لیونی با نگرانی با اولمرت تماس گرفت و از او پرسید: آیا قرار نبود عملیات به پایان برسد؟ نباید ما بیش از این وارد این موضوع شویم و باید اقدام سیاسی برای پایان دادن به اوضاع آغاز شود.
جواب اولمرت اما لیونی را شگفت زده کرد. وی گفت: ارتش همچنان اهدافی را دارد که برای تحقق آن نیازمند یک هفته زمان است.
در این لحظه بود که لیونی متوجه شد تصمیمات مربوط به نیازمندیهای ارتش برای این درگیری در جای دیگری گرفته میشود، لذا تلاش کرد فعالیت خود را برای برون رفت سیاسی ادامه دهد و تلاش کند اسرائیل را با یک پیروزی سیاسی سرنوشتساز از این معرکه خارج کند. به همین علت بود که جو خوشحالیهای حالوتص در مورد عملیات بیسابقه موشکی ضد لبنان او را دچار خود نکرد.
تلاشهای لیونی برای پایان دادن به درگیری با حزب الله و توجه به این نکته که مطالبات اسرائیل از این جنگ باید با تلاشهای سیاسی به دست آید، همچنین نگرانیهای وی نسبت به افزایش تنش و رسیدن به نقطه بی بازگشت باعث شد وی در روز 14 جولای برای رأی گیری ضد حملات مجدد هوایی به ضاحیه جنوبی بیروت وارد عمل شود. با این وجود در آن زمان افکار عمومی اسرائیل چنین تصور کردند که وی یک شخصیت شکست خورده است و در حالی که ارتش اسرائیل با دشمنان سرزمینهای اشغالی در حال مبارزه است، از ارتش پشتیبانی نمیکند.
لیونی بعد از گذشت یک هفته از جنگ متوجه شد که دولت آمریکا تمایل آشکاری به ادامه جنگ دارد. این دولت جرج بوش بود که زمان برای ادامه حملات را برای اسرائیل فراهم کرده بود. وی با وجود اینکه تردیدهای مهمی در خصوص مطالبات ارتش نسبت به تصمیمات جنگی داشت، در بیشتر موارد به نفع ارتش رأی می داد تا تنها نماند و هزینه سیاسی سنگین مخالفت با ارتش و انزوا از فضای سیاسی سرزمینهای اشغالی را متحمل نشود. این اوضاع بسیاری از سیاستمدارانی بود که تسلیم موسسات نظامی بودند تا حیات سیاسی خود را از دست ندهند.
بعد از شکست ارتش رژیم صهیونیستی در ورود به بنت جبیل و کشته شدن 9 نفر از نیروهای تیپ گولانی، کمیته 7 نفره نشستی را با حضور حالوتص برگزار کرد. حالوتص خواستار تصویب حملات هوایی بیشتر برای تخریب500 ساختمان در بنت جبیل شد. لیونی از نحوه رایزنیهای صورت گرفته در این جلسه احساس سرخوردگی میکرد، اما همچنان ساکت ماند. اظهارات پرتص در خصوص نگرانی از جنجال بینالمللی و بالا رفتن سطح فشار جهت توقف درگیریها در صورت تصویب این حملات هوایی باعث شد او نیز از سکوت خود خارج شده و همه را غافلگیر کند. لیونی گفت: این آرزوی ماست که دنیا این جنگ را متوقف کند.
اسرار جنگ 33 روزه- 14| تلاش ناکام اسرائیل برای حذف نماد نصرالله
بنت جبیل گرچه از نظر تاکتیکی و نظامی یک موقعیت حساس نبود، اما یک نماد به شمار میرفت، چرا که نصرالله در آنجا سخنرانی خانه عنکبوت را مطرح کرده بود.
«این لحظه را فراموش نکنید که ملت اسرائیل! همگی پشت سر شما ایستاده اند.» نخست وزیر رژیم صهیونیستی سخنان خود را در تماس با فرماندهان تیپ چتربازان و تیپ گولانی به این ترتیب به پایان رساند. آنها به همراه نظامیانشان خود را برای ورود به منطقه بنت جبیل آماده میکردند، با این وجود این اظهارات حماسی نتوانست اضطراب ناشی از این عملیات را از نیروهای اسرائیلی بگیرد. نگرانی و تردید در قدرت و توانایی آنها برای تحقق نتایج این عملیات در مذاکرات موجود بین ریاست ستاد ارتش و فرمانده منطقه شمالی کاملاً ملموس بود. اودی آدام خود را مجبور میدید که طرح اشغال بنت جبیل را اجرا کند. دان حالوتص رئیس ستاد ارتش اصرار زیادی داشت که یک پیروزی سرنوشت ساز در جنگ به دست بیاورد و این عملیات را فرصتی بزرگ برای جبران شکست حملات هوایی میدانست.
این در حالی بود که فرمانده منطقه شمالی و افسران ارشد ارتش رژیم صهیونیستی به علاوه شاؤول موفاز وزیر صهیونیست که قبل از عقبنشینی از لبنان در سال 2000 در بنت جبیل حضور داشت، نظر دیگری داشتند. این عملیات نمیتوانست به شلیک کاتیوشا به سمت سرزمینهای اشغالی لطمهای وارد کند. علاوه بر این که خطرات گستردهای داشت که میتوانست باعث کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از نظامیان اسرائیلی شود. با این وجود برخی ژنرالهای ستاد ارتش اصرار داشتند که این عملیات انجام شود.
حالوتص خطاب به مخالفان این عملیات گفت: بنت جبیل یک نماد است. نصرالله سخنرانی خانه عنکبوت خود را در این منطقه انجام داده است.
موشه کابلنسکی معاون حالوتص سعی کرد فرماندهی منطقه شمالی را به نتایج و فواید این عملیات قانع کند: ببین اودی؛ درست است که این عملیات و اشغال بنت جبیل هیچ جایگاه نظامی و تاکتیکی در روند درگیریها ندارد، اما یک نماد به شمار میرود. ما میتوانیم داستان این جنگ را در آینده برای دیگران تعریف کنیم. اودی پاسخ داد: از کدام داستان حرف میزنی؟
موضوع خانه عنکبوت سید حسن نصرالله به شدت در افکار عمومی اسرائیلیها ریشه دوانده است. عامیر رباپورت نویسنده صهیونیست در روزنامه یدیعوت آحارونوت نوشت که همه به دنبال این بودند که این توهین که دبیرکل حزب الله لبنان انجام داده و اسرائیل را سستتر از خانه عنکبوت خوانده بود، از ذهنها خارج کنند.
آمادگیهای میدانی برای عملیات اشغال بنت جبیل آغاز شد. قرار شده بود مبارزات در سطح یک لشکر نظامی انجام شود تا با حدود 100 نظامی مستقر در این روستا مقابله شود. طرح نظامی این عملیات مبتنی بر تحرک نظامیان تیپ گولانی از منطقه شرق بود. همچنین قرار بود نظامیان تیپ چتربازان نیز از منطقه غرب وارد عمل شوند و نیروهای زرهی تیپ هفتم نیز با حملات خود پوشش آتش این عملیات را تامین کنند. گردان 51 از تیپ گولانی مأموریت پیشروی به سمت بنت جبیل از سمت عیناتا را بر عهده داشت.
این گردان از مرزها عبور کرد و چند کیلومتر را با آرامش پشت سر گذاشت، صهیونیستها اما بلافاصله بعد از رسیدن به نقطه مربع التحریر از تمامی طرفها هدف آتش دقیق نیروهای مقاومت قرار گرفتند. عناصر مقاومت راکتهای خود را به سمت منازلی شلیک میکردند که نظامیان اسرائیلی به آنها پناه برده بودند. نظامیان تیپ گولانی متوجه شدند که در دام افتاده اند و حتی نیروهای هوایی اسرائیل نیز نمیتوانند به آنها کمک کنند. مسافت بین آنها و نیروهای مقاومت بسیار کم بود. تیراندازیها همچنان ادامه پیدا کرد. این در حالی بود که برخی از عناصر حزبالله لبنان به سمت نیروهای محاصره شده در حال پیشروی بودند. کار به جایی رسید که آنها نارنجک دستی به سمت نیروهای نظامی اسرائیل پرتاب میکردند. ناگهان فرد نظامی مسئول بیسیم فریاد زد: سرگرد روعی کلاین کشته شد.
کلاین معاون فرمانده گردان بود. هنوز چند دقیقهای سپری نشده بود که اعلام شد مسئول تیم اول عملیات کننده نیز به شدت مجروح شده است. فرمانده تیپ گولانی در مسافت دور از نیروهای خود مستقر بود. او در مقر فرماندهی عملیات در منطقه المالکیه در نزدیکی شهرک صهیونیست نشین افیفیم مستقر بود. او از این تماسها متوجه شد که اوضاع به هم ریخته است. او از اتاق عملیات نیروی هوایی خواست تا هواپیماهای جاسوسی که از عملیات تصویربرداری میکردند، موشکهای خود را به سمت نیروهای دشمن شلیک کنند، اما این هواپیماها قادر به تشخیص نیروها در عرصه میدانی نبودند.
درگیری ها حدود 4 ساعت ادامه پیدا کرد. تعداد کشته شدههای تیپ گولانی به حدود هشت نفر رسید. این در حالی بود که تعداد زیادی از عناصر اسرائیلی نیز زخمی شده بودند که جراحت بعضی از آنها شدید بود. در این شرایط پیچیده نیروی هوایی اسرائیل حملاتی را به نزدیکیهای نظامیان محاصره شده انجام دادند. آنها همچنین تعداد زیادی از هواپیماهای بدون سرنشین را درخواست کردند و از نیروهای محاصره شده نیز خواستند تا موقعیت خود را با تجهیزات نورانی مشخص کنند تا هواپیماها بتوانند موشکهای خود را به سمت عناصر مقاومت شلیک کنند.
به این ترتیب بود که عملیات نجات نیروهای اسرائیلی آغاز شد. برای عملیات نجات نیاز به بالگردهایی از نوع بلک هوک بود تا نظامیها را از عرصه میدان خارج کند. تعداد این افراد دهها نفر ارزیابی میشد که همگی آنها بلافاصله به بیمارستان رمبام در حیفا منتقل شدند. به این ترتیب ارتش اسرائیل بار دیگر در بازپس گیری هیبت خود در شهر بنت جبیل ناکام ماند.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/
نظر شما