به گزارش گروه بین الملل قدس آنلاین، امسال سیزدهمین سالگرد جنگ 33 روزه رژیم صهیونیستی علیه لبنان است، مرور خاطرات این جنگ تنها به معنی تکرار خاطرات زیبای تاریخی نیست، بلکه زنده نگه داشتن یکی از نقاط عطف عملکرد و تاثیرگذاری مقاومت در لبنان است که همچنان پیامدهای خود را در منطقه دارد و بخشی جداییناپذیر از موازنه قدرت بازدارنده در برابر دشمن صهیونیستی است. این جنگ باعث شد اسرائیل محدودیت قدرت و توان خود برای استفاده از ابزار نظامی را بشناسد.
آنچه در این مجموعه مقالات مورد بررسی قرار گرفته بود، مجموعه یادداشت های علی شهاب تحلیلگر مسائل راهبردی منطقه بود که سال گذشته در پایگاه خبری شبکه ماهوارهای المیادین به مناسبت سالروز جنگ 33 روزه منتشر شده بود.
« ما با آتش به جنگ خواهیم رفت» این اظهارات دان حالوتس رئیس ستاد ارتش رژیم صهیونیستی در خصوص ضرورت آمادهسازی برای عملیات زمینی بود که آن را در هفته اول جنگ جولای 2006 در برابر تعدادی از عناصر فرماندهی ستاد ارتش مطرح کرد. از جمله این افراد گادی آیزنکوت رئیس بخش عملیات ستاد ارتش بود که اصرار داشت نیروهای ذخیره جهت آمادهسازی برای عملیات زمینی وارد عمل شوند. ارتش اسرائیل حتی قبل از آغاز جنگ، خود را برای این برنامه آماده کرده بود و تلاش داشت خود را برای نفوذ به مناطق جنوبی رود لیتانی آماده کند تا بتواند مناطق استقرار سکوهای پرتاب موشک و خمپارههای حزب الله را تحت نفوذ خود گرفته و به ساختار نظامی حزبالله آسیب بزند.
بعد از جنگ یکی از عناصر ستاد کل فرماندهی ارتش رژیم صهیونیستی اعلام کرد که تردید در زمینه اتخاذ تصمیم برای عملیات زمینی گسترده و ضرورت احضار نیروهای ذخیره بیش از 3 هفته ادامه پیدا کرد. آیزنکوت یکی از افراد قاطع در این زمینه بود، اما وی نیز از مواضع خود عقبنشینی کرده بود.
از سوی دیگر حالوتس که یک هفته بعد از جنگ برای وی مشخص شد که امکان قطعی کردن سرنوشت جنگ وجود ندارد، نیز در زمینه اتخاذ تصمیم برای آغاز عملیات زمینی گسترده تردید داشت. تردید وی بر فضای کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی نیز تاثیر گذاشته بود و شائول موفاز که یکی از فرماندهان اسبق ستاد ارتش و وزیر جنگ سابق رژیم صهیونیستی بود، نیز نسبت به ورود به باتلاق لبنان تردید داشت.
در حالی که عاموس یادلین مسئول شعبه اطلاعات نظامی ارتش منتظر تایید پیشنهادش برای آغاز عملیات زمینی گسترده از سوی فرمانده نیروی زمینی یعنی بنی گانتس بود، گانتس با عملیات گسترده زمینه مخالفت کرده و تنها موافقت خود را با عملیات محدود نفوذ در عمق کمتر از شش کیلومتری به اراضی لبنان اعلام کرد.
خسارتهای انسانی که یگانهای ویژه ارتش رژیم صهیونیستی در درگیریهای مارون الراس و عیتا الشعب و بنت جبیل با آن مواجه شد، یکی از عوامل اصلی تردید ستاد ارتش اسرائیل در ادامه جنگ به شمار میرفت. این چیزی بود که گزارش کمیسیون روابط خارجی و امنیت کنیست رژیم صهیونیستی به صراحت آن را اعلام و تاکید کرد که ورود میدانی به درگیریهای منطقه مارون الرأس و بنتجبیل و مناطق دیگر در هفتههای اول جنگ عامل بازدارندهای در برابر تصمیمسازان جنگی اسرائیل جهت ورود بیشتر به عملیات نظامی زمینی تبدیل شد.
علاوه بر اینها اظهارات سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان درباره غافلگیریهای احتمالی در حملات زمینی یکی دیگر از عوامل مهم تردید و تزلزل ارتش اسرائیل در تصمیمگیری در این خصوص بود.
حالوتص اصرار عجیبی داشت که موضوع تحت کنترل گرفتن مواضع مرزی حزب الله لبنان از طریق بولدوزرهای نوع دی-9 امکان پذیر است. او این موضوع را در یکی از جلسات مطرح کرد. اما با گذشت سه هفته از جنگ، حالوتص همچنان نسبت به نحوه عملکرد نیروهای ویژه ارتش نظیر تیپ چتربازان و تیپ گولانی تردید داشت. چرا که عملیات گذشته آنها شکست خورده بود و عملیات پیچیدهای برای نجات و خارج کردن نظامیان مسلح رژیم صهیونیستی از محاصره عناصر حزب الله انجام شد.
با این وجود آمریکا اصرار داشت تا جنگ ادامه پیدا کند و اهداف ملموسی در عرصه میدانی محقق شود. این موضوع باعث شد کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی در روز 27 جولای تصمیم به احضار 3 لشکر از نیروهای ذخیره گرفت تا برای عملیات زمینی گسترده آماده شود.
با این وجود شدت مناقشه در میان وزرای کابینه و حالوتص باعث شد اولمرت بررسی اهداف این عملیات را به تعویق بیندازد.
اسرار جنگ 33 روزه-16| جنگ لبنان و واکاوی چرایی افسردگی رئیس ستاد ارتش رژیم صهیونیستی
حالوتص در نتیجه شکستهای متوالی در تحقق دستاوردهای میدانی دچار سرخوردگی شده بود. بنابر شهادت برخی افسران ارشد رژیم صهیونیستی، افسردگی شدیدی گریبان وی را گرفته بود.
حالوتص اولین رئیس ستاد ارتش رژیم صهیونیستی بود که از نیروی هوایی ارتش به این سمت دست پیدا کرده بود. بنابراین بسیاری از نظریههای نظامی گذشته را به تمسخر میگرفت. یکی از این نظریه ها این بود که پیروزی در جنگ باید در عرصه زمینی محقق شود. او معتقد بود که پیروزی یک ادراک است و نیروی هوایی میتواند تاثیر گستردهای بر ادراک شکست در نزد دشمن داشته باشد.
در پی عملیات خروج نیروهای رژیم صهیونیستی از نوار غزه که چند ماه بعد از انتخاب دان حالوتص به عنوان رئیس ستاد ارتش اسرائیل انجام شد، یکی از روزنامهنگاران از وی این سوال را مطرح کرد که آیا ملت اسرائیل تو را به عنوان فرماندهی برای عقبنشینی از غزه به خاطر خواهد سپرد. حالوتص از این توصیف ناراحت شد و در طول سه سال باقیمانده از پست خود در ریاست ستاد ارتش تلاش داشت دستاوردهای مهمی را محقق کند تا افکار عمومی رژیم صهیونیستی او را به خاطر بسپارد و او نیز در آینده بتوانند نقش سیاسی بیشتری را ایفا کند.
حالوتص در آن زمان به روزنامه نگار مذکور پاسخ داد: من سه سال دیگر در این منصب زمان دارم. آیا شما ایده بهتری در خصوص اتفاقاتی که ممکن است رخ دهد، دارید؟
حالوتص با توجه به سابقه خود، بر قدرت نیروی هوایی ارتش برای یکسره کردن سرنوشت جنگ اعتقاد داشت. رئیس ستاد ارتش اسرائیل در ابتدا اجازه عملیات زمینی برای نفوذ به عمق بیشتر از یک کیلومتری مرز لبنان را نمی داد و از فرماندهی منطقه شمالی ارتش خواسته بود تا قبل از هر اقدامی در مرزها موافقت ستاد ارتش را به دست بیاورد.
با وجود اطلاعات جاسوسی که نشان میداد حزب الله لبنان موفق به مهار حملات هوایی شده و ابتکار عمل را در عرصه میدانی در مناطق مرزی در دست گرفته است، اما حالوتص در برابر این اطلاعات تسلیم نشد و همچنان اصرار داشت که عملیات نفوذ به صورت محدود در عمق مرزهای لبنان ادامه پیدا کند. هدف از این عملیات ارائه یک چهره پیروز برای اسرائیل بود و آنها به دنبال تسلط بر اراضی لبنان نبودند.
تعداد نظامیان کشته شده رژیم صهیونیستی در بنت جبیل بسیار بالا بود. این موضوع سبب شد ژنرالهای ارتش اسرائیل فرصتی پیدا کنند تا از حالوتص به عنوان صاحب دیدگاه یکسره کردن سرنوشت جنگ در حریم هوایی انتقاد کنند.
حالوتص در آخرین تلاشها برای بهبود وجهه خود سعی کرد تیپ گولانی و چتربازان را بار دیگر وارد جنگ بنت جبیل کند. این بار اما اودی آدام فرمانده جبهه شمالی رژیم صهیونیستی کاملا واضح و تند وارد عمل شد و در جریان نشستی که از طریق ویدئو کنفرانس برگزار شد، از حالوتص سوال کرد: آیا پیش از این بنت جبیل را دیدهای؟ حالوتص پاسخ داد: بله هنگامی که آنجا را موشکباران میکردم، از بالا دیدهام. اما آدام رو به افسران دیگر دفتر ستاد فرماندهی کرد و پرسید: آیا کسی به خاطر دارد که پیش از این جنگ، نیروهای هوایی ارتش اقدام به موشک باران بنت جبیل کرده باشد!؟
حالوتص در نتیجه شکستهای متوالی در تحقق دستاوردهای میدانی دچار سرخوردگی شده بود. بنابر شهادت برخی افسران ارشد رژیم صهیونیستی، افسردگی شدیدی گریبان وی را گرفته بود. او در دفتر کار خود از درد شدید در ناحیه شکم و سرش شکایت میکرد، تا جایی که کادر پزشکی وی در روز جمعه 28 جولای 2006 او را به بیمارستان منتقل کردند و برخی آزمایشهای پزشکی را روی او انجام دادند.
پزشک بعد از معاینه به او پیشنهاد کرد که دفترش را ترک کند و مدتی در منزل به استراحت بپردازد.
رسانههای رژیم صهیونیستی این خبر را منتشر کردند، اما سخنگوی نظامی ارتش اسرائیل سعی کرد این خبر را کماهمیت جلوه دهد تا روحیه نظامیان اسرائیل آسیب نبیند.
با این وجود تنش ها در مناقشات داخلی ریاست ستاد ارتش همچنان ادامه داشت.
حالوتص در حالی که یک سال قبل سیگار کشیدن را ترک کرده بود، اما بار دیگر بعد از جنگ جولای 2006، سیگار کشیدن را آغاز کرد.
اسرار جنگ 33 روزه-17| وزیر جنگ بیتجربه و جنگ تمام عیار
ایالون با جدیت به وزیر جنگ اسرائیل پاسخ داد: چرا متوجه نمیشوی؟ این حزبالله نیست که به این سه روز زمان نیاز دارد، بلکه تو به آن نیاز داری.
چهار ساعت بعد از عملیات اسارت نیروهای نظامی اسرائیلی توسط حزبالله لبنان در روز 12 جولای 2006 و در حالی که محافل سیاسی سرزمینهای اشغالی مشغول بررسی سطح واکنش خود نسبت به این عملیات بودند، عامی ایالون نماینده کنیست رژیم صهیونیستی و رئیس سابق سرویس جاسوسی شاباک با عمیر پرتص وزیر جنگ وقت رژیم صهیونیستی تماس تلفنی گرفت.
ایالون به پرتص پیشنهاد کرد که ایهود اولمرت نخستوزیر رژیم صهیونیستی کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرده و اعلام کند به حزبالله لبنان و دولت این کشور سه روز مهلت میدهد تا دو اسیر اسرائیلی را بدون شرط بازگردانند. بر اساس پیشنهاد ایالون به موازات این اقدام نیز روند گسترده ارسال نیروهای ذخیره و آماده سازیهای ارتش برای حمله به مواضع حزبالله انجام شود.
پرتص از او سؤال کرد: آیا شما اعتقاد نداری که ما باید فوراً به این عملیات پاسخ بدهیم؟
ایالون پاسخ داد: ما بعد از سه روز نیز میتوانیم واکنش نشان دهیم و در این مدت چیزی را از دست نخواهیم داد. پرتص ادامه داد: آیا شما تصور میکنید که آنها نظامیان را باز خواهند گرداند؟
ایالون با جدیت پاسخ داد: چرا متوجه نمیشوی؟ این حزبالله نیست که به این سه روز زمان نیاز دارد، بلکه تو به آن نیاز داری.
واکنش وزیر جنگ رژیم صهیونیستی نسبت به پیشنهاد ایالون نشان دهنده ضعف شخصیت او بود. پرتص سابقه فعالیتهای تاریخی زیادی در بخش سندیکاهای کارگری بود، اما هیچ تجربه امنیتی و نظامی نداشت. او 9 هفته قبل از آغاز جنگ پست وزارت جنگ را تحویل گرفته بود، اما کمترین حد از تجربه نظامی را در اختیار نداشت.
سه روز بعد از جنگ جولای، وزیر جنگ اسرائیل ابراز داشت که حسن نصرالله هرگز نام عمیر پرتص را فراموش نخواهد کرد، اما این اتفاق کاملاً برعکس شد و اظهارات پرتص به عاملی برای تمسخر وی از سوی افکار عمومی رژیم صهیونیستی تبدیل شد.
پرتص در طول جنگ شور و علاقه فراوانی برای کنفرانسهای مطبوعاتی از خود نشان میداد. وی همواره اصرار داشت که خبرنگاران و روزنامهنگاران را فرا بخواند و آنها را در جریان بازدیدهای خود از منطقه شمالی قرار دهد. او علاقه زیادی به عکس انداختن با نظامیان و غیرنظامیان اسرائیلی در داخل پناهگاهها از خود نشان میداد، اما در اتاق عملیات همواره به عنوان یک مهمان ناخوانده مطرح بود و از مسایلی که برای هر اسرائیلی بدیهی بود، سوال می پرسید، چه برسد به کسی که در جایگاه وزیر جنگ رژیم صهیونیستی باشد.
به عنوان مثال وقتی یوسی بایدیتس از اهمیت اشغال شهر بنت جبیل سخن میگفت و اهمیت آن را به علت سخنرانی مشهور سید حسن نصرالله در آن دانست، پرتص سوال کرد: کدام سخنرانی؟!!!
اسرار جنگ 33 روزه-18| گزارش کمیته وینوگراد و شکست در جنگ سران اسرائیلی را به جان هم انداخت
بعد از جنگ لبنان کشمکشهایی در سرزمینهای اشغالی به راه افتاد که سختتر از جنگ 33 روزه بود.
فرماندهان نظامی و ژنرالهای ارتش رژیم صهیونیستی در برابر کمیته وینوگراد که برای بررسی عوامل شکست رژیم صهیونیستی در جنگ جولای تشکیل شده بود، یکدیگر را متهم میکردند. آنها همواره تلاش کردند از اتهامات وارده فرار کنند و مسئولیت را به دوش طرفهای دیگر بیندازند. گزارش کمیته وینوگراد در بسیاری از فصلهای خود به توصیف فضای موجود میان فرماندهان جنگی اسرائیل پرداخته است.
بلافاصله بعد از اینکه در صبح روز 14 آگوست سال 2006 آتشبس میان حزبالله لبنان و رژیم صهیونیستی برقرار شد، جنگ دیگری در داخل سرزمینهای اشغالی آغاز شد و مقامات سیاسی و نظامی این رژیم اتهامات متعددی را متوجه یکدیگر میکردند.
به عنوان مثال در گزارش کمیته وینوگراد آمده است که شکافها و عیوب خطرناکی در عملیات تصمیمگیری و فعالیتهای ستادی در سطوح سیاسی و نظامی یا ارتباط میان این دو بخش وجود داشت. علاوه بر این که عیبهای جدی به ویژه در نیروهای زمینی و نحوه آماده سازی آنها و رفتار نظامیان و اجرای تصمیمات و دستورات واصله دیده میشد.
هر یک از اضلاع مثلث ایهود اولمرت نخست وزیر و عمیر پرتص وزیر جنگ و دان حالوتص رئیس ستاد ارتش رژیم صهیونیستی در برابر کمیته وینوگراد تلاش میکردند مسئولیت شکست را به دوش طرفهای مقابل بیندازند. اولمرت کاملاً تسلیم تصمیمهای حالوتص بود، او در توجیه اشتباهات خود میگفت که رئیس ستاد ارتش فرمانده نیروهای نظامی است و صاحب اختیار است و در نهایت مسئولیت شکست را باید بر دوش بکشد.
حالوتص نیز مسئولیت آغاز جنگ را بر دوش سطوح سیاسی سرزمینهای اشغالی میانداخت و میگفت: مشخص بود که صحبت از حمله نظامی در بیشترین حد تا 96 ساعت مطرح بود، اما سطوح سیاسی به بهانه دادن درسی به حزب الله که فراموش نشود، امکانات بسیار افراطیتر از این بخش را در دست گرفت. وی صراحتاً به زمان اتخاذ تصمیم جنگ اشاره کرده و میگفت که این رویکرد در ستاد فرماندهی ارتش وجود داشت که گروه سیاسی ماهیت واقعی تصمیمی که اتخاذ کردهاند را درک نمیکنند.
عمیر پرتص وزیر جنگ رژیم صهیونیستی نیز در سخنان خود در کمیته وینوگراد گفت که در روز 12 جولای چیزی از عدم آمادگی نیروهای ارتش نمیدانست و از اوضاع یگانهای ذخیره ارتش نیز اطلاعی نداشت. وی در پاسخ به سؤالی در خصوص کمتجربگی اش گفت که عملکردش بسیار بزرگ بوده است. وی اظهارات خود مبنی بر این که نصرالله هرگز نام او را فراموش نخواهد کرد، منکر شد و گفت که ارزیابیهای وی این بود که جنگ مذکور نهایتاً دو هفته طول خواهد کشید.
وی مدعی شد که فرصت کافی برای بررسی کاهش بودجه نظامی وزارت جنگ رژیم صهیونیستی نداشته است.
در سطح فرماندهان مناطق و تیپهای مختلف نیز حملات مشابهی برای توجیه شکستها وجود داشت. شاید اظهارات حالوتص را در این رابطه بتوان بلیغترین عبارت دانست که حدود سه ماه بعد از جنگ در روزنامه هاآرتص عنوان کرد که مبارزه با دشمنان بسیار سادهتر از جنگ با همکاران است، کسانی که با زبان تو صحبت میکنند، اما از پشت به تو خنجر میزنند.
اسرار جنگ 33 روزه-19| سیستم فرماندهی حزبالله در جنگ، رازی که همچنان مخفی است
حزبالله لبنان همچنان اسرار مربوط به سیستمهای فرماندهی وارتباطات اتاق عملیات با یگانهای مختلف رزمی و میدانی را مخفی نگه داشته است.
حملات هوایی رژیم صهیونیستی که با انگیزه انتقامجویی این رژیم از شکستهای میدانی صورت گرفته بود، نتوانست ارتباط بین روستاها و شهرهای جنوبی و ضاحیه جنوبی بیروت را با هم قطع کند و رزمندگان حزبالله را در انزوا و محاصره قرار دهد و جلوی ارتباط آنها با فرماندهان و ادامه امدادرسانی به آنها را بگیرد.
رهبران حزبالله لبنان که هیچ یک از فرماندهان نظامی و امنیتی آنها در جریان مدیریت عملیات پیچیده لجستیکی آسیب ندیدند، همچنان اسرار این ارتباطات و حفظ تماس خود با تمامی یگانها و بخشهای عملیاتی را مخفی نگه داشتهاند.
در روز 30 جولای 2006، فشارهای آمریکا ضد رژیم صهیونیستی افزایش پیدا کرد تا در پی جنایتی که در قانا صورت گرفته بود، آتش بسی را به میزان 48 ساعت بپذیرد. این موضوع خشم و تردید فرماندهان ارتش اسرائیل را به دنبال داشت و برخی از آنها مناقشههای شدیدی را با پرتص در این خصوص داشتند.
آنها معتقد بودند که این آتشبس میتواند به حزبالله فرصت دهد تا انبارهای تسلیحاتی خود را تقویت کند. از سویی دیگر برخی عناصر و شخصیتهای صهیونیسم توانمندی حزبالله برای مدیریت عملیات لجستیکی جهت انتقال سلاح از بقاع و بیروت و شمال لیتانی به مناطق جنوبی ابراز تردید میکردند و معتقد بودند که حملات هوایی رژیم صهیونیستی تمام شریانهای ارتباطی این بخش با سایر مناطق را قطع کرده است.
اعلام آتش بس در سرزمینهای اشغالی در ساعت 3 بامداد روز 31 جولای اتفاق افتاد و پس از آن صورت گرفت که گادی شمنی دبیر نظامی نخست وزیر رژیم صهیونیستی متن مصوبه ستاد ارتش مبنی بر عدم حمله به زیرساختها و مسیرها و پلهای ارتباطی و ساختمانهای مشکوک و نامشخص را ابلاغ کرد.
هنگامی که رهبران حزبالله لبنان از آتشبس طرف اسرائیلی اطمینان پیدا کردند، توقف حملات موشکی به سمت شمال و عمق سرزمینهای اشغالی در تمامی سطوح فرماندهی را ابلاغ کردند و این دستورالعمل به یگانهای نظامی موشکی مستقر در شمال و جنوب رود لیتانی ارسال شد. این دستورالعمل بلافاصله حتی در اختیار تیم های کوچک مستقر در یک کیلومتری مرزهای سرزمینهای اشغالی نیز که در تونلها مستقر شده بودند، رسید. آنها در طول مسیرهای مرزی از الناقوره گرفته تا مزارع شبعا موشکهای با برد کوتاه را که برد برخی از آنها به 30 کیلومتر میرسید، شلیک میکردند.
اصول جنگی مبتنی بر یک عنصر اساسی است که همان وحدت فرماندهی جنگی است. هر جنگ نیازمند عامل ارتباط میان بخشهای مختلف است تا دستورات به تیم های میدانی و یگانهای نظامی مستقر به صورت هماهنگ برسد. سیستم ارتباطاتی قوی یکی از مهمترین خاستگاههای جنگی برای هر نیرو یا ارتشی به شمار میرود که از طریق آن کنترل درگیریها صورت گرفته و مدیریت نیروها و تحقیقات انجام میشود. ایجاد ارتباط بین کنشها و واکنشها به صورت مستقیم به سیستمهای ارتباطاتی بستگی دارد و در صورتی که سیستم مطمئنی در دسترس نباشد ، فرماندهان و مبارزان به صورت کورکورانه عمل میکنند و استفاده از تسلیحات به صورت غیر هماهنگ بوده و در راستای اهداف و منافع فرماندهی نیروها نخواهد بود.
فرماندهی حزب الله لبنان در تمام طول جنگ نشان داد که همبستگی و هماهنگی بسیار کاملی بین یگانهای مختلف فعال در عرصه های متعدد وجود دارد. اهداف گسترده و استراتژیک نظیر موشک باران شهر حیفا با موشکهای رعد نشان میداد که کوچکترین اقدام میدانی در نتیجه دستورات مستقیم نیروهای فرماندهی انجام میشود. در رابطه با آتشبس 48 ساعته نیز همین اتفاق افتاد و هیچ موشکی در طول جبههها به سمت سرزمینهای اشغالی شلیک نشد.
بلافاصله بعد از اینکه آتش بس به پایان رسید، یگانهای موشکی حزبالله لبنان تنها در یک روز حدود 300 موشک را شلیک کردند که بیشتر آنها با یکدیگر همزمان بودند. این هماهنگی تا لحظات پایانی جنگ ادامه پیدا کرد.
پوشش موشکی و آتش رژیم صهیونیستی که تلاش داشت جام خشم خود را بر روی روستاها و مناطق جنوب لبنان و ضاحیه جنوبی بیروت خالی کند، نتوانست شبکه ارتباطات حزبالله لبنان را قطع کند و رزمندگان حزبالله را از یکدیگر منزوی کرده و جلوی ارتباط آنها با فرماندهان و مسیرهای امدادرسانی آنها را بگیرد.
سطح فرماندهی حزبالله لبنان نیز که در طول جنگ 33 روزه هیچ یک از نمادهای نظامی و امنیتی خود را از دست نداد، موفق شد عملیات لجستیک پیچیده ای را مدیریت کند که اسرار آن تاکنون مخفی مانده است.
به این ترتیب، سرویسهای جاسوسی رژیم صهیونیستی متوجه شدند که فرماندهی حزب الله لبنان موفق شده ارتباط بین تمامی مجموعهها را تا لحظات آخر جنگ حفظ کند. این موضوع نشاندهنده قدرت و همبستگی سیستمهای کنترل و فرماندهی حزبالله لبنان بود. حزب الله همچنین تعدادی از موشکهای خیبر را از منطقه بقاع به شمال رود لیتانی منتقل کرد. آنها همچنین موفق شدند تعداد زیادی از موشکهای ضد زره کورنت را از مرزهای لبنان و سوریه به منطقه جنوب رود لیتانی منتقل کنند. تمام این اتفاقات در طول جنگ صورت گرفت و باعث شد عناصر حزب الله بتوانند تمامی گذرگاههای احتمالی پیشروی ارتش اسرائیل در صورت اتخاذ تصمیم به حمله زمینی گسترده را تحت پوشش آتش خود قرار دهند.
خلاصه اینکه رژیم صهیونیستی شکست قطعی را در آسیب زدن به سیستم فرماندهی و ارتباطات حزب الله دریافت کرد. این در حالی بود که این موضوع یکی از مهمترین اولویتها و اهداف یک ارتش سنتی در ورود به جنگ به شمار میرود.
اسرار جنگ 33روزه-20| معجزه حزبالله در بیمارستان بعلبک/ عملیات یگانهای ویژه صهیونیستی برای دستگیری یک پزشک
موساد تصور میکرد که پزشک ایرانی معالج سرهنگ اسیر دشمن همچنان در بعلبک است، لذا تلاش کرد عملیاتی ویژه برای بازداشت وی و نجات دو نظامی اسیر خود انجام دهد.
سرتیپ طال روسو فرماندهی بود که در طول جنگ بهعنوان مسئول عملیات ویژه ارتش رژیم صهیونیستی انتخاب شد. وی برای اجرای عملیات نظامی گسترده در عمق اراضی لبنان تصمیم قاطع داشت. ژنرال رونین بهعنوان یکی از افسران باتجربه شعبه اطلاعات نظامی بخش اطلاعاتی عملیات ویژه نیز در این شور و علاقه با روسو توافق نظر داشت.
اطمینان بالایی که به فرماندهی عملیات ویژه و کادر عملیاتی آنها وجود داشت، سبب شده بود مقامات سیاسی اسرائیل برای تحقق دستاورد نظامی تاریخی روی آنها حساب باز کنند.
در روز 18 جولای 2006 و بعد از شکست عملیات هوایی در از بین بردن قدرت بازدارندگی حزبالله و پرتاب موشکهای این حزب بهسمت شمال و مرکز سرزمینهای اشغالی، ژنرال رونین به ستاد ارتش اسرائیل پیشنهاد کرد عملیات ویژهای در قلب بیروت انجام شود که بهموجب آن صدها نفر از نظامیان یگانهای ویژه نظیر سیرت متکال و شلداغ در نقاط مشخصی از قلب بیروت هلیبرن شوند و در موقعیتهای خاصی مستقر شوند و عملیات حملات غافلگیرکنندهای را ضد اهداف حزبالله انجام دهند.
هدف اساسی که برای این عملیات ترسیم شده بود نشان دادن چهره اسرائیل و ارتش آن بهعنوان یک چهره پیروز بود، این موضوع بهعلت ویژگی بیروت بود که نماد خاصی میان عناصر حزبالله داشت. این شهر پایتخت لبنان است و علاوه بر این ضاحیه جنوبی آن نیز وزنه معنوی و مادی بزرگی برای حزبالله بهشمار میرود. دان حالوتس رئیس ستاد ارتش اسرائیل اما با این دیدگاه مخالف بود و ریسک این عملیات را بسیار بالا میدانست و از مقامات فرماندهی عملیات ویژه خواست تا طرح دیگری را بررسی کنند.
طال روسو بههمراه تیمش بهدنبال بررسی گزینههای موجود برآمدند تا اینکه اطلاعاتی به دست آنها رسید که این رویکرد را تقویت کرد. موساد متوجه شد که پزشک ایرانی که سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی احتمال میداد پزشک معالج سرهنگ الحنان تننباوم نظامی اسرائیل بهاسارت درآمده توسط حزبالله در سال 2000 بوده، همچنان در بعلبک است. او در بیمارستان دار الحکمة کار میکرد، به این ترتیب این ارزیابی بهوجود آمد که احتمالاً وی پزشک معالج ریگیف و گولدفاسر نظامیان بهاسارت گرفتهشده اسرائیل نیز است.
ایهود اولمرت نخست وزیر و عمیر پرتص وزیر جنگ رژیم صهیونیستی حساب ویژهای روی این عملیات باز کردند. آنها این عملیات را شبیه عملیات انتبه میدانستند که در نتیجه آن نیروهای ویژه رژیم صهیونیستی موفق به آزادی اسرای اسرائیلی شدند.
این عملیات در نهایت بهتصویب رسید و همه منتظر اعلام نتایج آن بودند. اندکی قبل از پرواز بالگردهای حامل نیروهای ویژه رژیم صهیونیستی از یگان های سیرت متکال و شلداغ، اطلاعاتی به دست آمد که نشان میداد پزشک ایرانی مفقود شده و دیگر در بعلبک نیست.
این اطلاعات از ترس اینکه دستور توقف عملیات صادر نشود، به اولمرت ابلاغ نشد. روسو و رونین این عملیات را دستاورد بزرگی میدانستند. آنها معتقد بودند که شهر بعلبک مانند جبهه داخلی لجستیک حزبالله است. بهتعبیر رونین، هلیبرن گسترده نیروها در این شهر برای انجام عملیات غافلگیرکننده میتواند تأثیر گستردهای بر افکار عمومی حزبالله داشته باشد.
در شب اول آگوست، بالگردهای یسعور که حامل حدود 200 نظامی از یگان های ویژه رژیم صهیونیستی بودند، برای اجرای این عملیات به آسمان برخاستند. این عملیات مختصر و مفید نام گرفته بود و قرار بود نیروهای ویژه رژیم صهیونیستی را در منطقهای نزدیک به بیمارستان دار الحکمه که حزبالله لبنان چند روز پیش آن را تخلیه کرده بود، هلیبرن کنند.
نظامیان رژیم صهیونیستی به طبقات مختلف این بیمارستان یورش بردند. آنها همچنین به برخی منازلی که تصور میکردند مراکز حزبالله لبنان است، حمله کردند، اما تمام این مناطق خالی بودند. آنها در مسیر بازگشت به محل فرود بالگردها بودند تا آماده پرواز و بازگشت به داخل سرزمینهای اشغالی شوند. آنها همچنین در مسیر بازگشت تعدادی از غیرنظامیان لبنانی از جمله یک جوان 16ساله چوپان را ربودند.
در تمام ساعات عملیات تنش و التهاب در اتاق فرماندهی تلآویو موج میزد و حتی افراد کمتجربه نظیر پرتص نیز از حجم بالای ریسک این عملیات آگاه بودند. مائیر داگان رئیس وقت سرویس جاسوسی موساد این عملیات را در یک جمله توصیف میکند: معجزه بزرگی اتفاق افتاد، چرا که عناصر حزبالله منتظر ما نبودند.
اسرار جنگ 33 روزه-22| مرکاوا از خودروی پروردگار تا مقبره فولادین صهیونیستها
حزبالله لبنان در جنگ اطلاعاتی خود کاملا به نقاط ضعف تانکهای مرکاوا اشراف داشت و میدانست چگونه باید تعدیلهای صورت گرفته روی نسل سوم و چهارم این تانک را از بین ببرد.
یک ضرب المثل نظامی آمریکایی میگوید که تانک خوب تانکی است که کادر خوبی داشته باشد. امروز نظامیان رژیم صهیونیستی از فقدان اعتماد و اطمینان در داخل تانکها و خودروهای زرهی خود رنج میبرند و نیروهای مقاومت تانکهای آنها را در طول درگیریها به قبر آنها تبدیل کردند. رزمندگان مقاومت در طول جنگ 33 روزه داستان تانک مرکاوا را تغییر داده و معادله جدیدی را ایجاد کردند که بر اساس آن مرکاوا از «خودروی پروردگار» به قبرهای فولادی تبدیل شد.
پروژه مرکاوا به بن بست رسیده است. این مطلبی بود که عمیر نیر مدیر صنایع تولیدی مرکاوا در گفتگو با نشریه صهیونیستی گلوبس در تاریخ 28 سپتامبر 2006 یعنی یک ماه بعد از جنگ 33 روزه مطرح کرد. کلمه مرکاوا به معنای خودروی پروردگار است و اصطلاح آن از یک اصطلاح دینی از تورات برداشت شده است. علاوه بر این که این اصطلاح اینگونه وانمود میکند که کسانی که در این تانک نشسته اند، در عنایت پروردگار قرار دارند!
این تانک با استفاده از تجربیات برداشت شده از جنگ اکتبر 73 تولید شد. تولید این تانک زیر نظر یسرائیل طال رئیس بخش عملیات ستاد فرماندهی کل ارتش رژیم صهیونیستی بود و بر اساس رویکردهای مبارزاتی اسرائیلیها تاسیس شد. در دهه نود قرن گذشته میلادی نسل سوم این تانک رونمایی شد. این اقدام پس از آن صورت گرفت که تانک مذکور در معرض نوسازی و توسعه قرار گرفت و روند زرهی سازی و نصب سیستمهای حمایتی و هشدار الکترونیک روی آنها به صورت کامل انجام شد.
این اقدامات نیازمند تاکتیکی نظامی از سوی محور مقاومت بود تا عملکرد این تانکها را خنثی کند. آنها به دنبال تولید بمبهایی برآمدند که بتواند تاثیرگذاری بیشتری در مقابله با این تانک ها در ترددها و پایگاه های دشمن داشته باشد و بتواند آنها را فلج کند. این اتفاق از طریق افزایش قدرت انفجاری بمبها و کانالیزه کردن موج انفجار آنها صورت گرفت. مهم ترین ابتکار حزب الله لبنان در این عرصه ایجاد یگان ویژه مجهز به موشکهای ضد زره از نسل سوم بود که آموزشهای زیادی در خصوص شکار تانکها دیده بودند.
در جولای 2006 موشکهای ضد زره مقاومت، نسل های سوم و چهارم تانک مرکاوا را با وجود تمام عملیات پیچیده زرهی سازی آنها منهدم میکرد. منطقه وادی الحجیر و خلة وردة در عیتا به کمینگاهی برای این تانکها تبدیل شد.
گزارشهای صهیونیستی نشان میداد که حزبالله لبنان در این جنگ از بمب هایی به وزن 100 تا 500 کیلوگرم برای جلوگیری از پیشروی تانکها استفاده میکرد.
رزمندگان مقاومت روایت میکنند که اسرائیلیها بارها تلاش کردند در مناطق عیتا الشعب و مارون الرأس عملیات کنند تا بتوانند تانکهای منهدم شده خود را به عقب ببرند، اما تنها قطعات کوچکی از این تانکها را پیدا کردند که در نتیجه موج انفجار تا مسافت های طولانی پرتاب شده بود. موجی که تمام موانع زرهی داخل تانکها را از بین برده و سبب تخریب آنها شده بود.
حتی برخی از این تانکها نیز توسط موشک های روسی کورنت منهدم شدند، چرا که عناصر مقاومت به خوبی طرز استفاده از این موشکها را یاد گرفته بودند. به این ترتیب این قلعه محکم به کشتارگاهی برای نظامیان رژیم صهیونیستی تبدیل شد.
مطالعات و پژوهشهای صورت گرفته توسط کارشناسان آمریکایی و اسرائیلی بر روی تانکهای هدف قرار گرفته در جنگ جولای از جمله 18 تانک منهدم شده از نسل چهارم مرکاوا نشان داد که حزبالله کاملا به نقاط ضعف این تانکها آشنا بوده و اطلاعات و توانمندیهای لازم برای تعامل با اصلاحات جدید صورت گرفته روی تانکها را در اختیار داشته است.
اسرار جنگ 33روزه؛23| شکستهای اطلاعاتی ــ عملیاتی دشمن صهیونیستی
سرویسهای جاسوسی رژیم صهیونیستی از ماهها قبل خود را برای آغاز جنگ با لبنان آماده میکردند، اما بعد از 33 روز جنگ شکستهای بزرگی را در ابعاد مختلف اطلاعاتی و عملیاتی دریافت کردند.
"آیا ما برای ساکت کردن موشکهای حزبالله لبنان بهسمت حیفا و الخضیره قدرت داریم؟"، این سؤالی بود که عمیر پرتص وزیر جنگ رژیم صهیونیستی از دان حالوتص ستاد ارتش در جولای 2006 پرسید. حالوتص با اطمینان به پرتص پاسخ داد: "بله، ما این قدرت را داریم."، این پرسش و پاسخ قبل از تصویب حملات هوایی بیسابقه رژیم صهیونیستی به لبنان برای آغاز جنگ 33روزه انجام شد.
پاسخ حالوتص مبتنی بر اطلاعاتی بود که سرویسهای جاسوسی رژیم صهیونیستی آن را بسیار دقیق میدانستند. قبل از آغاز جنگ، تلاشهای اطلاعاتی زیادی صورت گرفته بود که بهصورت مشترک میان تیم ویژهای از موساد و یگان اطلاعات نظامی امان برای مشخص کردن توانمندیهای موشکی حزبالله انجام شده بود. این تلاشها در 5 سطح دنبال شد:
مشخص کردن مسئولان ذیربط در حزبالله لبنان که مسئول راهاندازی سیستمهای موشکی بودند.
مشخص کردن نحوه مانور و تاکتیکهای نظامی حزبالله برای پرتاب موشکهای با برد متوسط.
مشخص کردن مواضع انبار شدن ناوگان موشکی حزبالله.
مشخص کردن مواضع احتمالی سکوهای پرتاب موشک.
مشخص کردن روش کاری تیمهای مسئول انتقال موشکها از سوریه برای جلوگیری از تجهیز حزبالله به این موشکها در طول جنگ.
با وجود تمامی این تلاشها بعد از گذشت 23 روز از جنگ، یعنی در ساعت 9 و نیم شب 4 آگوست، منطقه الخضیره شاهد انفجارهای شدیدی بود که در نتیجه سقوط سه موشک از نوع خیبر انجام شده بود. این شهر در 75کیلومتری مرزهای لبنان قرار دارد. برد این موشکها 115 کیلومتر بود. یکی از این موشکها به یک تأسیسات حساس برخورد کرد که مخازن سوخت داخل آن وجود داشت.
این موشکها از منطقهای نزدیک به شهر صور پرتاب شده بود که جنگندههای رژیم صهیونیستی در عملیات آغاز جنگ 33روزه آنجا را با موشکهای سنگین هدف قرار داده بودند. این یکی از مهمترین ابعاد شکست اطلاعاتی رژیم صهیونیستی بود که تلاش داشت اینگونه برآورد کند که در نتیجه حملات هوایی، حزبالله دیگر قادر به استفاده از سکوهای پرتاب موشکهای میانبرد و دوربرد خود نخواهد بود.
هدف قرار دادن الخضیره نشاندهنده جدیت تهدیدات سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان مبنی بر هدف قرار گرفتن تلآویو در صورت هدف قرار گرفتن بیروت پایتخت لبنان بود.
شکست دیگری که سرویسهای اطلاعات نظامی و موساد در این جنگ با آن مواجه شدند، ناتوانی آنها در آسیب رساندن به «10 کهنهسوار» بود. ارزیابی سرویسهای جاسوسی رژیم صهیونیستی قبل از جنگ این بود که میتوانند در طول این جنگ شخصیتهای فرماندهی مطرح در حزبالله را در جریان عملیات موسوم به «10 کهنهسوار» از میان بردارند. یکی از این شخصیتها که تصویرش در مرکز فرماندهی اطلاعات نظامی رژیم صهیونیستی آویزان شده بود، شهید عماد مغنیه بود.
با وجود این، هیچ یک از این افراد در جریان جنگ آسیبی ندیدند، این در حالی بود که یگان عملیاتی ویژهای وابسته به سرویس جاسوسی موساد در اراضی لبنان با همکاری تعداد زیادی از مزدوران تلاش میکردند مواضع آنها را شناسایی کنند، علاوه بر اینها تلاشهای زیادی برای مشخص کردن موقعیت سید حسن نصرالله انجام شده بود، اما هیچ یک از این تلاشها به نتیجه نرسید.
علاوه بر شکستهایی که در سطوح استراتژیک از آنها نام بردیم، مجموعهای از شکستها در سطح عملیاتی و تاکتیکی وجود داشت که باعث شد نیروهای زمینی ارتش اسرائیل ابتکار عمل را از دست بدهند و در میدان مبارزات غافلگیر شوند. مهمترین این شکستها را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
فقدان اطلاعات مربوط به روشهای مبارزاتی حزبالله لبنان در جریان عملیات زمینی ضدلبنان.
عدم وجود اطلاعات دقیق از ماهیت سلاحهای موجود نزد حزبالله از جمله سلاحهای ضدزره.
عدم توجه کافی به تهدید سامانههای موشکهای کوتاهبرد حزبالله که نیروی هوایی رژیم صهیونیستی امکان از بین بردن کامل آنها را ندارد. این موضوع باعث شد جبهه داخلی رژیم صهیونیستی در شرایط سختی قرار بگیرد.
عدم وجود اطلاعات دقیق از فعالیتهای نظامی محرمانه حزبالله در مرزها که باعث میشد نظامیان رژیم صهیونیستی خسارتهای انسانی قابل توجهی را بپذیرند.
اختلال و نقص در اطلاعات نیروهای زمینی رژیم صهیونیستی که به عملیات داخل اراضی لبنان میپرداختند، حتی در برخی موارد نیروهای اسرائیلی با استفاده از نقشههای قدیمی تلاش میکردند به مناطق مختلف لبنان حمله کنند.
اسرار جنگ 33 روزه؛ 24| تلهای که صهیونیستها در آن گرفتار شدند
وقتی فرمانده تیم درِ آپارتمانی در ساختمان 4 طبقه را شکست، عناصر حزبالله صهیونیستها را با حملات سنگین خود غافلگیر کردند.
در روز چهارم آگوست 2006 نیروهای کماندوی دریایی رژیم صهیونیستی (شیطیت) عملیات نفوذ زمینی خود را در سواحل صور انجام دادند. این عملیات شبیه عملیاتی بود که در سال 1979 در نزدیکی منطقه انصاریه انجام شده بود. هدف از این عملیات ترور یا بازداشت یکی از فرماندهان حزبالله بود که مسئول پرتاب موشک به سمت شهر الخضیره بود.
برنامهریزی برای این عملیات یک هفته قبل از اجرای آن به طول انجامید. گفته میشد این عملیات میتواند چهره جنگ را تغییر دهد. تیمی از شاباک مسئول انجام این ماموریت شدند و مسئولیت نظارت بر آن به «ژنرال دودو بن بعضت» فرمانده نیروهای هوایی رژیم اسرائیل سپرده شد.
عناصر یگان شیطیت وارد سواحل شمالی شهر صور شدند و چند ساعت در سکوت به سمت مناطقی که هدف مورد نظرشان در آنجا حضور داشت، حرکت کردند. در ساعت 3 بامداد عناصر عملیات کننده از جمله فرمانده یگان در 3 تیم یک منزل مسکونی متشکل از 16 آپارتمان را محاصره کرده بودند. تیم عملیات کننده بارها مأموریت یورش به این ساختمان را تمرین کرده بودند.
بلافاصله بعد از آنکه فرمانده تیم درِ آپارتمان مورد نظر در ساختمان 4 طبقه را شکست، عناصر حزب الله لبنان آنها را با حملات سنگین خود غافلگیر کردند. بلافاصله فرمانده یگان اسرائیلی از ناحیه سینه به شدت زخمی شد.
رزمندگان حزبالله لبنان و عناصر یگان مذکور در یک آپارتمان وارد جنگ مستقیم شدند و درگیریهای شدید میان آنها با استفاده از سلاحهای انفرادی و نارنجکهای دستی انجام شد. آپارتمان پر از دود شده بود و عناصر نظامی رژیم صهیونیستی نمیدانستند چه کسی داخل آپارتمان است. آنها حتی نمیدانستند هدفی که به دنبال آن بودند، همچنان در داخل آپارتمان است یا از آن خارج شده است.
در محیط پیرامونی ساختمان مسکونی نیز درگیریهای شدیدی بین عناصر مقاومت و گروههای تامین صهیونیستها ایجاد شده بود. نظامیان رژیم صهیونیستی خود را در محاصره آتش نیروهای حزبالله دیدند و به این ترتیب عملیات ویژهای که قرار بود چهره جنگ را تغییر دهد، به یک عملیات نجات پیچیده برای نظامیان اسرائیل تبدیل شد.
ارتش اسرائیل بلافاصله با استفاده از کشتیهای جنگی و بالگردهای یسعور تلاش کردند نیروهای عملیات کننده را از منطقه خارج کند. در آن شب نظامیان صهیونیستی در خیابانهای اطراف دیده میشدند که برانکاردهایی برای انتقال 8 مجروح اسرائیلی را حمل میکردند. اما هیچ یک از رهبران حزبالله در این عملیات آسیبی ندیدند.
اسرار جنگ 33روزه-25|روز سیاه در تاریخ ارتش رژیم صهیونیستی
رسانههای رژیم صهیونیستی این روز را روز سیاه تاریخ ارتش اسرائیل توصیف کردند و یکی از مشاوران نخستوزیر اسرائیل آن را روز باخت جنگ توسط اولمرت دانست.
حادثه کفرجلعاد سیلی محکمی برای تیپ ویژه چتربازان رژیم صهیونیستی بود که نوک پیکان عملیات زمینی دشمن صهیونیستی ضد حزبالله لبنان بهشمار میرفتند. این تیپ بخشی از نیروی زمینی ارتش اسرائیل بود که تحت فرماندهی منطقه مرکزی قرار داشت.
نخستوزیر رژیم صهیونیستی وقتی میخواست دستاوردهای جنگ را در برابر وزرای کابینه خود برشمرد، با افتخار از دستاوردهایش صحبت میکرد و میگفت که معجزه بزرگی از سوی خداوند برای ملت اسرائیل در جنگ ضد حزب الله شکل گرفت و اگر این جنگ بهتعویق میافتاد، معلوم نبود چه شرایطی پیش میآمد و برد موشکهای حزبالله به کجا میرسید.
در همین لحظات بود که یکی از کارمندان دفتر نخستوزیری رژیم صهیونیستی برگه کوچکی را به اولمرت داد که چهره او را تغییر داد. رانی بار وزیر صهیونیست اصرار داشت که از محتویات این یادداشت اطلاع پیدا کند. اولمرت با ناامیدی پاسخ داد که موشکهای حزبالله لبنان در نزدیکی منطقه کفر گلعادی فرود آمده و چندین نفر کشته و زخمی شدهاند.
واقعیت این بود که نیروهای ذخیره چترباز رژیم صهیونیستی در گردان 9255 در نزدیکی منطقه مقبرة الاسد تجمع کرده بودند. اما یک موشک کاتیوشا به این منطقه اصابت کرده و بلافاصله 12 نظامی رژیم صهیونیستی بههلاکت رسیده و 12 تن دیگر زخمی شدند.
شرایط بهگونهای بود که کفشهای نظامیان اسرائیلی بهروی دیوارهای مقبره آویزان شده بود. این تیپ از افرادی بودند که دو روز پیش احضاریه خود را دریافت کرده بودند تا جایگزین تیپ ناحال در منطقه الطیبة شوند.
حادثه کفرگلعاد سیلی محکمی برای تیپ چتربازان ویژه رژیم صهیونیستی بهشمار میرود که نوک پیکان عملیات زمینی ضد حزبالله بودند. این تیم از نیروهای زمینی ارتش اسرائیل بهشمار میرفت و تحت فرماندهی منطقه مرکزی رژیم صهیونیستی قرار داشت.
در همان روز اتفاقات دیگری در منطقه مارون الرأس و عیتا و بنتجبیل رخ داد. ارتش رژیم صهیونیستی از یک تیپ نظامی بهفرماندهی هگای مردخای برای اشغال مناطق مرزی استفاده کرد.
ارزیابی فرماندهی منطقه شمالی این بود که اجرای این مأموریت به 2 ساعت زمان نیاز دارد. این ارزیابی مبتنی بر مانورهای متعددی بود که قبل از آغاز جنگ برای اشغال روستاهای مرزی جنوب لبنان شبیهسازی شده بود، اما محاسبات نظری و تحلیلها با واقعیتهای میدانی جور در نمیآمد.
بعد از مدت کوتاهی مردخای مجبور به درخواست کمک از یگان ایگور شد تا کشتهها و زخمیهای خود را که در محاصره نیروهای حزبالله قرار گرفته بودند، از منطقه مارون الرأس خارج کند.
در عیتا نیز بالگردهای رژیم صهیونیستی بلافاصله برای خارج کردن مجروحان و چهار کشته رژیم صهیونیستی وارد عمل شدند. در بنتجبیل نیز حادثه معروف «پرچم دروغین» اتفاق افتاد.
مردخای فرمانده تیپ ناامیدی خود را مخفی نکرد و عامل شکست خود را تعدد تغییرات در دستورات صادرشده از سوی مراجع بالاتر در جریان درگیریها دانست. وی در عین حال اذعان کرد که در زمینه اصرار برای اشغال منطقه قدیمی عیتا الشعب اشتباه کرده است.
مردخای بهروی بالگردی بود که رزمندگان حزبالله بعد از بلند شدن آن در منطقه یاطر آن را هدف قرار داده بودند. این اتفاق پس از آن افتاد که عملیات هلیبرن نیروهای رژیم صهیونیستی از طریق این بالگرد انجام شد.
رسانههای رژیم صهیونیستی این روز را روز سیاه و شوم در تاریخ ارتش اسرائیل توصیف کردند، حتی یکی از مشاوران نخستوزیر اسرائیل اعلام کرد که این همان روزی بود که اولمرت جنگ را باخت.
اسرار جنگ 33روزه؛26| عامل مهم تخریب روحیه نظامیان صهیونیست
عامل مهمی که باعث تخریب روحیه نظامیان و فرماندهان میدانی رژیم صهیونیستی میشد، صدور مکرر دستورات متناقض در فواصل زمانی کوتاه بود.
تعداد دستورات متناقضی که در طول جنگ 33روزه تنها به تیپ 551 رسیده بود، حدود 11 دستور بود. عجیبترین این دستورات زمانی بود که از این تیم خواسته شده از بالگردها پیاده شوند و از شهرک صهیونیستی زرعیت تا شهرک رشاف پیاده بروند.
دستور جدید دان حالوتص به تیپ های گولانی و چتربازان این بود که نباید برای کشتن رزمندگان حزبالله یا اسارت گرفتن آنها از مرزها زیاد دور شوند. این دستور بعد از آن صادر شد که سه تلاش گذشته ارتش برای ورود به شهر بنتجبیل با شکست مواجه شده بود.
در روز هفتم آگوست نیروهای یگان چتربازان بار دیگر وارد عمل شده تلاش کردند از منطقه صف الهوا در ورودی شمالی شهر بنتجبیل وارد این منطقه شوند. این نیروها بلافاصله در کمین حزبالله لبنان گرفتار شدند که در نتیجه این عملیات 3 نفر از نظامیان رژیم صهیونیستی بههلاکت رسید، در نتیجه این مأموریت لغو و دستور عقبنشینی صادر شد.
از سوی دیگر تیپ 551 آماده انتقال نیروهای خود از طریق هوا و اجرای عملیات هلیبرن زمینی در منطقه رشاف بودند. این عملیات بخشی از طرح بزرگ برای تسلط بر مناطق پرتاب موشکهای کاتیوشا بهسمت سرزمینهای اشغالی بود.
هنوز نیروهای عملیاتکننده از بررسی دقیق میدان عملیات خود فارغ نشده بودند که دستور توقف عملیات صادر شد.
مجموعه دستورات متناقضی که بهصورت متوالی تکرار میشد، در مورد تیپ چتربازان نیز انجام شد. آنها وارد درگیریهای بیفایدهای برای اشغال شهر مرزی عیتا الشعب شدند.
کمیسیون امور خارجی و امنیت کنیست رژیم صهیونیستی که در رابطه با شکستهای جنگ لبنان تحقیق میکرد در گزارش خود به مشکلات زیادی در رابطه با جایگزینی پیدرپی دستورات نظامی اشاره کرد. این گزارش برگرفته از شهادتهای افسران و نظامیان شرکتکننده در جنگ بود.
این دستورات متناقض، تأثیر منفی زیادی در سطوح فرماندهی میدانی نیروهای رژیم صهیونیستی داشت. در برخی موارد دستورات نظامی صادرشده از سوی فرماندهان تیپها و گردانها حدود 50 صفحه بود که شامل نقشههای میدانی نیز میشد، به این ترتیب یک فرمانده میدانی باید با دقت این نقشهها را مطالعه میکرد تا بتواند نیروهای خود را بر اساس آن مستقر کند. اما تغییرات متوالی در این شرایط حتی قبل از اینکه مطالعه دقیق نقشه قبل به پایان رسیده باشد، روحیه نظامیان و فرماندهان میدانی را از بین میبرد.
بر اساس شهادت یکی از نظامیان که در گزارش کمیسیون خارجی و امنیت کنیست رژیم صهیونیستی به آن اشاره شده، هرجومرج موجود در زمینه صدور دستورهای نظامی بهگونهای بود که میگویند: "ما دایم بهصورت روزانه سه دستور نظامی متناقض دریافت میکردیم و زمانی که دستورات جدیدی برای ما میرسید، آنها را مسخره میکردیم".
اسرار جنگ 33 روزه-27| لشکری که از خودش شکست خورد
در بامداد روز پنجشنبه 10 آگوست نیروهای زرهی رژیم صهیونیستی به سمت مرجعیون پیشروی کردند، اما با حملات موشکی نیروهای مقاومت از مسافت نزدیک مواجه شدند.
ایزر زوکرمان فرمانده لشکر ستون آتش در میان نیروهای ذخیره زرهی ارتش در ابتدای جنگ در مقر ستاد ارتش در تلآویو فعالیت میکرد. او بخشی از کادری بود که مسئولیت فرماندهی عملیات ویژه در عمق اراضی لبنان را در اختیار داشت.
زوکرمان بارها خود را مأمور فرماندهی عملیات ویژه میدانی نشان میداد. او ریسک پذیری بالایی داشت و تجربه میدانی بالایی نیز در این زمینه به دست آورده بود و در نیروهای کماندوی دریایی رشد کرده و فرماندهی چندین عملیات ویژه را انجام داده بود. او همچنین اولین فرمانده نیروهای ویژه ایگور بود که مسئولیت فرماندهی تیپ گولانی را نیز بر عهده گرفته بود و در سال 2005 نیز مسئول فرماندهی لشکر ذخیره زرهی ارتش رژیم صهیونیستی شده بود.
زوکرمان بارها تلاش کرد حالوتص و فرماندهی منطقه شمالی سرزمین های اشغالی را به ضرورت احضار لشکر خود برای مشارکت در درگیریهای موجود در مرزهای شمالی قانع کند. او میگفت که لشکر میتواند نفوذ سریعی را انجام دهد تا زمینه اشغال منطقه الخیام را فراهم آورده و آن را به عنوان یک دستاورد تاریخی و نظامی برای ارتش اسرائیل مطرح کند.
در روز 27 جولای 2006 زوکرمان به مرکز فرماندهی منطقه شمالی رفت و در آنجا با موشه کابلنسکی نایب رئیس ستاد ارتش دیدار کرد. در این نشست وی برای کابلنسکی توضیح داد که یک منطقه خالی بین ارتفاعات جولان و منطقه المطلة شکل گرفته است و به این ترتیب بود که کابلنسکی موافقت خود را برای احضار لشکر زوکرمان جهت پر کردن این خلأ اعلام کرد.
زوکرمان بلافاصله طرحی برای اشغال منطقه الخیام تدوین کرد. این در حالی بود که پدر معنوی وی یعنی ژنرال عامیران لیوین به او پیشنهاد کرده بود که تنها بر روی تخریب سکوهای موشکی حزبالله لبنان متمرکز شود و به اشغال اراضی لبنان فکر نکند.
در روز چهارشنبه نهم آگوست 2006، زوکرمان به نیروهای تحت امر خود دستور داد تا تیپ پیاده نظام وابسته به خود را از شهرک صهیونیست نشین المطله حرکت دهند. آنها بعد از طی مسافت نیم کیلومتر از مرزهای لبنان با خمپاره نیروهای مقاومت هدف قرار گرفته و یکی از نظامیان آنها کشته شده و چند نفر دیگر زخمی شدند. این اتفاق باعث شد هیاهوی زیادی در میان نظامیان ایجاد شود، تا جایی که زوکرمان دستور داد که ماموریت را با آغاز تاریکی دنبال کنند. در نهایت گروه کوچکی از پیاده نظام تیپ تحت امر زوکرمان به منطقه القلیعه رسید تا عملیات رصد منطقه الخیام و رود لیتانی را انجام دهند.
در بامداد روز پنجشنبه 10 آگوست نیروهای زرهی رژیم صهیونیستی به سمت مرجعیون پیشروی کردند، اما با حملات موشکی نیروهای مقاومت از مسافت نزدیک مواجه شدند. آنها همچنین با مینهایی مواجه شدند که رزمندگان حزبالله لبنان در دیوارهای ساختمانها قرار داده بودند. بلافاصله بعد از اینکه اولین تانک مرکاوای رژیم صهیونیستی مورد اصابت قرار گرفت، نیروهای زرهی مجبور به عقبنشینی شدند.
تیمی از نیروهای زرهی رژیم صهیونیستی برای کمک به عقبنشینی نیروهای عملیات کننده وارد عمل شدند، اما فرمانده دسته اول اشتباه کرد و وارد منطقه المرج شد که یک منطقه مسطح و دشت مانند بود که چشمهها و لولههای آب زیادی در آن وجود داشت.
تانکها در تلاش برای خروج از این زمین باتلاق مانند، لولههای آب را شکستند و دشت مملو از آب شد و به این ترتیب تانکهای مرکاوا در آنجا گیر افتادند و نیروهای مقاومت موفق شدند آنها را هدف قرار دهند.
زوکرمان بعد از جنگ با ابراز ناامیدی خود از روند تحولات میگفت که اگر به نصیحتهای دیگران گوش میداد و در جای خود مینشست، پادشاه اسرائیل میشد. تحقیقات داخلی ارتش، وی را مسئول اصلی اختلال شدید موجود در روند پیشروی نیروها معرفی کرده و لشکر وی را لشکری توصیف کرد که در این جنگ از خودش شکست خورد.
اسرار جنگ 33روزهــ28| وقتی شکارچیان حزبالله در انتظار تانکهای مرکاوا بودند
رزمندگان حزبالله لبنان در روستای الطیری مستقر شدند. آنها شب قبل اطلاعاتی دریافت کرده بودند مبنی بر اینکه احتمال ورود نیروهای اسرائیلی به منطقه رشاف واقع در شمال دبل وجود دارد.
در روز هشتم آگوست نیروهای تیپ 551 رژیم صهیونیستی دستوری نظامی دریافت کردند مبنی بر اینکه بهسمت منطقه مرزی دبل حرکت کنند تا آمادهسازیها برای باز کردن گذرگاه لجستیک از آنجا بهسمت منطقه رشاف را آغاز کنند. قرار بود سایر نیروهای اسرائیلی خود را برای ورود به این منطقه و تحت کنترل گرفتن سکوهای پرتاب موشک آن آماده کنند.
این گردانها شبانه بهسمت مقصد مورد نظر حرکت کردند، اما تعداد بالای نیروها باعث شد در مسیر پیادهروی تأخیر داشته باشند.
در بامداد روز نهم آگوست نیروهای مذکور به روستای مرزی دبل رسیدند. آنها بلافاصله تلاش کردند بر اساس دستورات جدیدی که صادر شده در منازل مسکونی مخفی شوند.
رزمندگان حزبالله لبنان در روستای الطیری حضور داشتند و شب قبل اطلاعاتی دریافت کرده بودند مبنی بر اینکه احتمال ورود نیروهای اسرائیلی به منطقه رشاف واقع در شمال دبل وجود دارد، به همین علت بود که آنها تعدادی از خمپارهاندازهای خود را بهسمت منطقهای مشرف بر دبل ارسال کردند. تیم مذکور موفق شد بدون رصد شدن توسط هواپیماهای شناسایی رژیم صهیونیستی به منطقه مورد نظر برسد.
همزمان با طلوع خورشید عناصر مقاومت تحرکات نیروهای نظامی رژیم صهیونیستی را که بهسمت یکی از منازل حرکت میکردند، زیر نظر داشتند. رزمندگان حزبالله متوجه شدند که تانکهای اسرائیل جز در صورت تأمین امنیت منطقه و اطمینان نسبت به عدم وجود تهدیداتی از نوع تسلیحات ضدزره راهی این منطقه نخواهند شد.
در ساعت یازده و پنج دقیقه ظهر یکی از عناصر حزبالله به تحرکات گسترده نظامیان اسرائیل در منزل مقابل خود اشاره کرد. دو دسته از گردان مهندسی وابسته به تیپ 551 در این منزل حضور داشتند. بلافاصله نیروهای حزبالله لبنان موشکهای ضدزره خود را شلیک کردند که پارکینگ منزلی را هدف قرار داد که بیش از 30 نظامی رژیم صهیونیستی در آنجا حضور داشتند. بلافاصله شش نظامی بههلاکت رسیده تعداد دیگری زخمی شدند.
هرجومرج شدیدی در منطقه بهپا شد و نظامیان اسرائیلی موجود در طبقات بالاتر دچار ترس و وحشت شدند، این در حالی بود که آنها مین و مواد منفجره زیادی نیز با خود حمل میکردند.
فرمانده گردان که در منزلی بهمسافت 150 متر در این منطقه استقرار داشت، جرأت انجام کاری را نداشت. او بلافاصله درخواست بالگرد پشتیبانی از اتاق فرماندهی لشکر کرد، اما حمایت مورد نظر ارسال نشد، چرا که آنها نگران بودند بالگردها نیز توسط موشکهای زمینبههوای دوشپرتاب نیروهای حزبالله هدف قرار گیرند.
در نتیجه تأخیر بهوجودآمده در عملیات امدادرسانی نظامیان اسرائیل، دو تن دیگر از زخمیها نیز کشته شدند تا تعداد کشتهشدههای اسرائیلی به هشت نفر برسد.
در ساعت یک و 32 دقیقه ظهر بود که نیروهای مقاومت یک منزل دیگر محل استقرار نظامیان اسرائیلی را نیز با موشک ضدزره هدف قرار دادند. در این انفجار نیز 2 نظامی بلافاصله کشته شدند.
نظامیان تیپ 551 مدت طولانی در یگانهای ویژه ارتش رژیم صهیونیستی خدمت کرده بودند. آنها مجهز به پیشرفتهترین ابزارهای مبارزاتی بودند.
بعد از جنگ این نظامیان از این نکته شکایت داشتند که حجم بالای ابزارهای مبارزاتی که با خود همراه داشتند، مانع از عملیات امدادرسانی و انتقال مجروحان در دبل شد.
اسرار جنگ 33 روزه-29|سوالات بیجواب صهیونیستها در قنیطره لبنان
نظامیان اسرائیلی هنوز پای خود را وارد راهروی داخلی منزل نکرده بودند که یک بمب بزرگ با بیش از 3 هزار ترکش زیر پای آنها منفجر شد.
جغرافیای منطقه القنیطره واقع در جنوب لبنان با روشهای جنگ چریکی تناسبی نداشت، چرا که منازل موجود در آن در ارتفاعاتی دور از هم قرار دارند و کوچههای آن نیز کوچک هستند. این موضوع شاخصهای تاکتیکی مهمی را از عناصر مقاومت گرفته بود که مهمترین آنها پشتیبانی و حمایت از نیروهای عملیات کننده بود.
با این وجود رزمندگان مقاومت مستقر در این روستا موفق شدند پیشروی تانکهای مرکاوا به سمت منطقه وادی الحجیر را به تعویق بیندازند.
نیروهای حزبالله خود را برای ورود احتمالی پیاده نظام رژیم صهیونیستی به روستا آماده میکردند. آنها میخواستند غافلگیری کوچکی را برای نیروهای رژیم صهیونیستی آماده کنند.
هنگامی که نظامیان رژیم صهیونیستی بعد از صدور دستور تاخیر در آغاز عملیات زمینی، به سمت منازل حرکت میکردند تا در آنجا مخفی شوند، اوضاع به آرامی دنبال می شد. هواپیماهای بدون سرنشین هیچ تحرک یا فعالیتی از حزبالله در منطقه گزارش نمیکردند. علاوه بر اینکه بیشتر منازل روستا نیز در نتیجه حملات توپخانهای شدید کاملا تخریب شده بود.
جانشین فرمانده گردان از دو تانک مرکاوا خواست تا دیوارهای برخی مناطقی که تخریب نشده بودند را هدف قرار دهد. مسلسلهای سنگین نیز به سمت این مناطق شلیک میکردند، چرا که نگران حضور نیروهای حزب الله در داخل آن بودند.
تانکهای رژیم صهیونیستی چندین توپ 120 میلیمتری را به سمت این منازل شلیک کردند. آتش مسلسلها نیز جلوی هر تحرکی را گرفته بود. گروهی از نظامیان رژیم صهیونیستی به سمت یک منزل در مسافت نزدیک حرکت کردند. دیوار پشتی این منزل در نتیجه حملات توپخانهای دو تانک فرو ریخته بود، اما آنها ترجیح دادند از درب وارد شوند.
نظامیان اسرائیلی هنوز پای خود را وارد راهروی داخلی منزل نکرده بودند که یک بمب بزرگ زیر پای آنها منفجر شد. بمبی که با بیش از 3 هزار ترکش همراه بود. بلافاصله قطعات تکه تکه شده بدن نظامیان اسرائیلی به آسمان پرتاب شده و تعداد دیگری نیز زخمی شدند. صهیونیستها تصور میکردند که این منزل مینگذاری شده بود، اما بلافاصله بعد از اینکه دو نظامی دیگر برای بیرون کشیدن جنازهها به سمت این خانه پیش رفتند، نیروهای مقاومت را دیدند که در داخل منزل مخفی شدهاند. آنها به شدت به سمت نظامیان رژیم صهیونیستی شلیک کردند.
ارتش اسرائیل درک درستی از واقعیت ماجراهای اتفاق افتاده در القنیطره نداشتند. آنها نمیدانستند نیروهای مقاومت چگونه در داخل منزلی بمب گذاری شده که هدف حملات توپخانهای واقع شده، مخفی شده بودند؟ آنها حتی نمیدانستند که چگونه رزمندگان حزبالله در نتیجه حملات توپخانهای تانک مرکاوا آسیبی ندیدهاند؟
آنها حتی نمیدانستند رزمندگان مقاومت چگونه بعد از عملیات خود موفق به عقبنشینی از مسیری شدند که یکی از تانکهای رژیم صهیونیستی در آنجا مستقر شده بود.
اسرار جنگ 33 روزه؛30| بزرگترین حماقت تاریخ نیروی هوایی رژیم صهیونیستی
بالگرد رژیم صهیونیستی بعد از انجام عملیات هلیبرن و در مسیر بازگشت با یک موشک هدف قرار گرفت و 5 کادر آن در دم به هلاکت رسیدند.
یک هفته قبل از پایان جنگ و در نتیجه نیاز شدیدی که ارتش اسرائیل به یک برونرفت آبرومندانه از جنگ احساس میکرد، رژیم صهیونیستی تصمیم گرفت عملیات « تغییر روش 11» را اجرا کند.
این طرح مبتنی بر انتقال نیروهای پیاده با تعداد بالا توسط بالگردهای یسعور بود تا در منطقه یاطر فرود بیایند. در این منطقه تعداد زیادی از سکوهای پرتاب خمپاره های کاتیوشا وجود داشت. علاوه بر اینکه این منطقه به روستاهای ساحلی شهر صور اشراف داشت و امکان ادامه شلیک موشکهای کوتاه برد را فراهم میکرد.
ارتش اسرائیل افتخار میکرد که بزرگترین عملیات حمل و نقل هوایی در تاریخ خود را انجام داده است. آخرین بالگرد یسعور در ساعت 8 عصر به پرواز در آمد. این بالگرد فرمانده تیپ چتربازان و تعدادی از عناصر و فرماندهی تیپ گولانی را همراه خود داشت. این بالگرد عملیات هلیبرن نیروهای خود را انجام داد و مسیر بازگشت به پایگاه هوایی رژیم صهیونیستی بود که یک موشک به آن برخورد کرد و بالگرد آتش گرفت. 5 کادر این بالگرد بلافاصله جان خود را از دست دادند.
5 کادر بالگرد یسعور بلافاصله در جریان عملیات بازگرداندن جنازههای نظامیان رژیم صهیونیستی و نجات زخمیها و انتقال آذوقه برای آنها جان خود را از دست دادند.
عملیات باز گرداندن جنازه های این افراد بسیار پیچیده بود. «کیرن تندلر» نظامی زن رژیم صهیونیستی تنها نظامی زنی بود که در جریان این جنگ کشته شد. نظامیان یگان شلداغ یعنی یگان ویژه نیروی هوایی رژیم صهیونیستی بعد از صرف زمان طولانی موفق به شناسایی مکان جنازه این نظامی زن و بازگرداندن آن شدند.
چند دقیقه بعد از هدف قرار گرفتن بالگرد مذکور، ایال ایزنبرگ فرمانده تیپ پوشش آتش رژیم صهیونیستی و اودی آدام فرمانده منطقه شمالی دستور توقف عملیات انتقال هوایی نیروها را صادر کردند، چرا که از اصابت بالگردهای بیشتر توسط موشکهای زمین به هوای دوش پرتاب نگران بودند.
برای فرماندهی منطقه شمالی رژیم صهیونیستی مشخص بود که عناصر مقاومت مکان فرود بالگردها را شناسایی کردهاند. آنها همچنین میدانستند که اگر این بالگرد قبل از فرود، توسط موشکهای حزبالله هدف قرار میگرفت، فاجعه بزرگی رخ میداد و دهها نظامی اسرائیلی کشته میشدند.
بعد از اینکه چند بالگرد رژیم صهیونیستی در جریان جنگ 33 روزه در منطقه مارون الرأس و بنت جبیل هدف قرار گرفتند، ارتش رژیم صهیونیستی با استفاده کامل از بالگردهای نظامی خود مخالفت میکرد. چرا که نگران بود این بالگردها نیز توسط موشکهای زمین به هوای دوش پرتاب هدف قرار دهند. این در حالی بود که سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی گزارشهایی دریافت کرده بود مبنی بر اینکه عناصر حزبالله احتمالاً موشکهای زمین به هوای پیشرفته چینی در اختیار دارند که از طریق ایران و سوریه به دست آنها رسیده است.
بعد از جنگ و در جریان تحقیقاتی که عمیرام لیفین فرمانده سابق منطقه شمالی رژیم صهیونیستی انجام داد، در رابطه با برنامهریزی و مدیریت عملیات انتقال هوایی نیروها سوال شد. وی این سوال را مطرح کرد که مسافت میان رشاف تا یاطر زیاد نبود، به این ترتیب چرا در شرایطی که امکان انتقال پیاده نیروها وجود داشت، آنها ریسک بالای این عملیات را پذیرفتند.
آنها پاسخ میدادند: عملیات انتقال هوایی در بسیاری از موارد سابق موفقیتآمیز بود. اما لیفین پاسخ داد: حماقت ، حماقت است، چه موفقیتآمیز باشد، چه شکست خورده.
اسرار جنگ 33 روزه؛31| سکوهای خمپاره انداز حزبالله خواب را از چشم دشمن ربود
سرتیپ ادلشتاین فرمانده تیپ ویژه ناحال در تشریح نقشه گفت که اگر از این سربالایی عبور کنید، در الغندوریه میتوانید استراحت کنید و قهوه بخورید.
عصر روز جمعه 11 آگوست 2006 ایهود اولمرت نخست وزیر رژیم صهیونیستی دستور اجرای عملیات « تغییر رویکرد 11» را صادر کرد. این اتفاق پس از آن رخ داد که مقامات سیاسی رژیم صهیونیستی تردید طولانی مدتی در رسیدن به یک پیروزی در این جنگ داشتند.
گای تسور فرمانده لشکر 162 بیشترین اصرار را برای این عملیات داشت. بر اساس این طرح مأموریت لشکر وی عبور از منطقه وادی السلوقی بود که تنها 15 کیلومتر با مرزهای شمالی فاصله داشت. بر اساس برنامهریزی انجام شده، قرار بود تحرکات این نیروها تا غرب ادامه پیدا کند تا آنها به روستای جویا برسند که بر استان صور مشرف است. در این منطقه بیشترین تعداد از سکوهای پرتاب خمپاره کاتیوشای حزبالله لبنان مستقر بود.
فرماندهی ارتش رژیم صهیونیستی تصمیم گرفت لشکر عملیات کننده 262 را با یگانهای ویژه از جمله یگان 401 و یگانهای زرهی و تانکهای مرکاوای نسل چهارم پشتیبانی کند. همچنین تیپ ناحال به فرماندهی سرتیپ ادلشتاین نیز در این عملیات حضور داشت که یکی از درخشانترین سابقهها را در ارتش اسرائیل داشت.
عبور از منطقه وادی السلوقی 10 دقیقه مانده به 6 آغاز شد. در این هنگام ادلشتاین مشغول بررسی برخی نقشههای نظامی توسط عینکهای سه بعدی بود. وی به یکی از سربالاییهای موجود در نقشه اشاره کرده و به فرمانده گردان 932 گفت: اگر از این سربالایی صعود کنی، همراه با نظامیانت سالم به منطقه الغندوریه میرسی. این منطقه برای تپههای مشرف به آن دید ندارد و موشکباران نمی شود. اگر به آنجا رسیدی هیچ مشکلی نداری و میتوانی استراحت کنی و قهوه بنوشی.
صبح روز بعد، ساعت 3 و سی دقیقه تمامی آمادهسازیها و اقدامات لازم برای عبور از منطقه وادی السلوقی و تحت کنترل گرفتن منطقه الغندوریه انجام شده بود. آخرین این اقدامات فرود صدها نظامی از تیپ ناحال در پشت روستای الغندوریه بود تا این روستا را به صورت گازانبری محاصره کنند.
گردان زرهی شماره 9 از تیپ زرهی 401 پیشروی خود را آغاز کرد، اما هنوز به منطقه وادی الحجیر نرسیده بود که از روستای فرون هدف حمله قرار گرفته بود. این روستا منطقهای بود که جنگندههای رژیمصهیونیستی تمامی منازل مشرف به تپه آن را کاملا منهدم کرده بودند. دو موشک ضد زره از نوع کورنت به صورت مستقیم دو تانک رژیم صهیونیستی را هدف قرار داد.
در این شرایط فرمانده گردان تصمیم گرفت با تانک خود پیشروی کند و مسافتی باز را در منطقه فرون مانور دهد. او توانست از این منطقه عبور کند و قبل از نیروهای پیاده به سربالایی برسد که فرمانده تیپ به آن اشاره کرده بود. اما هنوز چند متری در آنجا پیشروی نکرده بود که تانکش توسط یک مین ضد زره منفجر شد. فرمانده گردان و راننده تانک دچار سوختگیهای شدید در بدنشان شدند.
فرمانده دسته بلافاصله متوجه انفجار تانک شد و از تانک خود خارج شد و تلاش کرد دو فرد زخمی را از تانک آتش گرفته پیاده کند. وی از یک بلدوزر در این کار کمک گرفت.
فرمانده دسته در ادامه با تانک به مرکز الغندوریه رسید، غافل از اینکه منطقه کاملا تحت اشراف موشک اندازهای ضد زره حزب الله قرار دارد. در نتیجه اصابت یکی از این موشکها به تانک فرمانده دسته، وی بلافاصله به همراه دو تن از معاونانش کشته شدند.
اینجا آخرین نقطهای بود که تانکهای تیپ 401 بعد از سربالایی مذکور به آنجا رسیدند.
نیروهای ویژه ناحال نیز اوضاع مشابهی را تجربه کردند و بعد از رسیدن به مزرعه الطویری تلاش کردند از ارتفاعات غربی بالا بروند. آنها تصور میکردند الغندوریه امن است و آنها میتوانند به راحتی وارد آن شوند. نظامیان رژیم صهیونیستی صبح زود وارد منطقه شدند، اما بعد از اینکه به اولین منزل نزدیک شدند، مجموعهای از مینهای بزرگ منفجر شد که باعث کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از نظامیان شد.
درگیریها تا ظهر آن روز ادامه پیدا کرد. ارتش رژیم صهیونیستی اعتراف کرد که در نتیجه این درگیریها 17 نظامی اسرائیلی کشته و بیش از 60 نفر زخمی شدند.
در برابر این اوضاع فاجعه بار، تیپ ناحال مجبور به عقب نشینی شد، اما خمپاره های 120 میلیمتری رزمندگان حزب الله لبنان، آنها را تعقیب میکردند. این در حالی بود که هواپیماهای شناسایی و جنگندههای رژیم صهیونیستی به وفور در آسمان منطقه پرواز میکردند.
اسرار جنگ 33 روزه؛ 32 و پایانی| سقوط اولمرت در نتیجه شکست جنگ لبنان
عدم تخصص در تشکیل کابینه و اقدام شتابزده ایهود اولمرت برای آغاز جنگ ضد حزبالله و شکست در جنگ 33 روزه در نهایت مقدمات استعفای اولمرت را فراهم کرد.
اولمرت بارها تلاش کرد با ارائه برخی پیشنهادات و اطلاعاتی که از سطوح نظامی دریافت کرده بود، از خود و دیدگاههای وزرایش دفاع کند، اما کمیته وینوگراد او را در این شکست مقصر دانست و عملکرد او را شتابزده توصیف و اعلام کرد که او به جای برنامه ریزی و مدیریت جنگ، به صورت شتابزده وارد جنگ شده است. بعد از انتشار گزارش وینوگراد و نتایج مهمی که این گزارش به آن رسیده بود، زمزمههای زیادی در خصوص ضرورت استعفای اولمرت مطرح شد.
سخنرانی سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان پس از عملیات اسارتگیری نظامیان صهیونیستی در روز 12 جولای 2006به نقطه عطفی در دوران حاکمیت ایهود اولمرت و عمیر پرتص وزیر جنگ وی و دان حالوتص رئیس ستاد ارتش رژیم صهیونیستی تبدیل شد. او با استفاده از به کما رفتن آریل شارون کابینه خود را با عجله تشکیل داده بود. این کابینه مملو از انتصابات غیر قابل توجیه بود که مهمترین آنها انتصاب عمیر پرتص به عنوان وزیر جنگ رژیم صهیونیستی بود.
اولمرت در کمیته وینوگراد در برابر دو سوال اساسی قرار داشت: تصمیم به آغاز جنگ و توسعه عملیات زمینی در دو روز آخر جنگ. وی از ترس اینکه وزیر جنگ اش در کمیته وینوگراد وی را محکوم کند، گفت که هنگامی که قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد به تعویق افتاد و پیشنویس بدی برای اسرائیل تهیه شد، وی دستور به آغاز حمله زمینی داد، حمله ای که در نهایت باعث بهبود قطعنامه شورای امنیت درخصوص آتش بس شد. این در حالی بود که پیشنویس قطعنامه پایانی حدود 36 ساعت قبل از پایان جنگ و به صورت کاملاً منطبق بر خواستههای اسرائیل تهیه شده بود.
این اقدام قبل از زمانی بود که اولمرت تصمیم گرفت یک دستاورد در جنگ زمینی به دست بیاورد و باعث کشته شدن تعداد زیادی از نظامیان اسرائیلی شد.
در جلسهای که برای بررسی استعفای ایهود اولمرت برگزار شد، بنیامین نتانیاهو اولمرت را خطاب قرار داد و گفت: فقدان قدرت بازدارندگی، مشکل ارتش نیست، بلکه مشکل محافل سیاسی است. میگویید که میتوانید تمام اتفاقات را اصلاح کنید، اما چگونه این کار را انجام خواهید داد در حالیکه مشکل اصلی شما هستید؟ شما از تجربیات درس نخواهید گرفت، چرا که عبرت واقعی که باید گرفته شود، شما هستید.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/
نظر شما