محسن فاطمینژاد/
اسلامی یا غیراسلامی بودن حکومت و نظام، سؤالی است که هر از چندگاهی و پس از پدیدار شدن بحرانهای مختلف اجتماعی و اقتصادی یا تحت تأثیر شبهات سیاسی در فضای افکار عمومی پرسیده میشود. رسیدن به فهمی مشترک از این مسئله موضوع بحث تشکلهای انقلابی حوزه علمیه خراسان در دوره معرفتی «عصر اقامه» بود. آنچه میخوانید گفتار حجتالاسلام دکتر حسین سوزنچی، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) در همین جلسه با عنوان «معیار حکومت اسلامی» است.
امام معصوم(ع) با کدام شاخصه حکومت میکند؟
برخی انتظار دارند چند شاخصه را بگوییم تا افراد بر اساس آن به این نتیجه برسند که آیا حکومت ما اسلامی است یا خیر؟ به نظرم اول از همه باید خود پرسش را درست بفهمیم تا دچار تخیلاتی که امروز در مورد اسلامی بودن حکومت دامنگیرمان شده، نشویم. به این منظور اول از همه باید ببینیم معنای اسلامی بودن انسان و تعریف ما از یک مسلمان چیست؟ بعد به این بپردازیم که اسلام مقصد است یا مسیر ؟ تلقی ما از اسلام یک تلقی پویاست یا ایستا؟
اگر ایمان به معنای به مقصد رسیدن باشد گفتن جمله «یا ایها الذین آمنوا» بیمعنی است. در آیه دیگری خداوند میفرماید که «قد تبین الرشد من الغی» و تعبیر رشد برای دین به کار رفته و دین صرفاً یک مقصد نیست. آیا مسلمان بودن به معنای گناه نکردن و اشتباه نکردن است یا نه، مسلمان بودن یک مسئله ذومراتب است که یکی از مراتب آن گناه نکردن است؟ روایت داریم که ابوذر در پله نهم و سلمان فارسی در پله دهم ایمان است و در همین حال اگر ابوذر بفهمد چه در دل سلمان میگذرد، او را میکشد؛ چراکه نمیتواند ایمانی را که در دل سلمان میگذرد تحلیل کند. پس مسلمان بودن مراتب دارد. همین مسئله در مورد حکومت نیز وجود دارد و این پرسش مطرح است که امام معصوم(ع) در زمان حکومت خود با چه شاخصهای حکومت میکند؟ با عصمت خود؟ با علم غیبش؟ یا با عدالتش؟ خود امام با علم غیب حکومت میکرد یا نه به نحوی حکومت میکرد که خودش نیز بگوید اشتباه کردم؟ در نهجالبلاغه نیز آمده که امام پس از انتصاب فردی میگوید که من فکر میکردم تو آدم خوبی هستی؛ چرا که پدرت آدم خوبی بود و نمیدانستم که این گونه عمل میکنی و اشتباه قدم برمیداری. پرسش بعدی اینکه اصحاب حضرت چطور؟ آیا مالک اشتر و بقیه اشتباه اساسی میکردند یا خیر؟ مثلاً پس از معرفی نماینده حضرت برای حکمیت که با مخالفت مردم مواجه شد، مردم خواستار نمایندگی ابوموسی اشعری شدند که مالک نیز گفت من ضمانت میکنم و پس از خرابکاری ابوموسی به اشتباه خود معترف شد.
حکومت اسلامی به مردم فرصت اشتباه کردن میدهد
یکی از تصورهای اشتباه این است که فکر کنیم وجود منافق در جامعه معیاری برای اسلامی نبودن جامعه است. ما در چنین فضای تحلیلی باید به دنبال معیارها و شاخصهای حکومت اسلامی بگردیم. یکی از نکتههای مهم این است که جامعه ایمانی منافقپرور است به این معنا که اگر جامعه اسلامی داشته باشید، حتماً در آن منافق خواهید داشت و حتی در زمان ظهور و پس از تشکیل حکومت مهدوی نیز همچنان افراد منافق در جامعه خواهند بود. حکومت حضرت علی(ع) یکی از بهترین نمونهها برای بررسی دینی بودن یا نبودن جامعه و حکومت اسلامی است. در این حکومت دو شاخصه واقعگرایی و آرمانخواهی به هم آمیخته است. معاویه نمونه کامل واقعگرایی محض و خوارج نمونه کامل آرمانگرایی محض بودند. دعوای خوارج با امیرالمؤمنین(ع) در مورد قبول تصمیم اشتباه خودشان بود. خوارج میگفتند شما اشتباه کردید که به حرف ما گوش دادید و اگر ما اشتباهی کردیم نباید به حرف ما اعتنایی میکردید در حالی که حضرت علی(ع) فرمودند که من به حرف اشتباه مردم گوش میدهم و بابت این موضوع توبه نمیکنم. پس افرادی که میگویند مردم اشتباه میکنند و ولیفقیه نباید به تصمیم اشتباه مردم توجه کرده و کار صحیحی را که خودش تشخیص میدهد انجام دهد، باید آنها را در زمره خوارج دستهبندی کرد.
مسئولیتهای ملت، روی دوش حکومت
حکومت باید دنبال عدالت باشد اما آیا همه چیز بر عهده حکومت است؟ تأمین شغل و پر کردن اوقات فراغت و تربیت نیز بر عهده حکومت است؟ این فکر اشتباه است که همه مسئولیتها را روی دوش حکومت بگذاریم. در بسیاری از زمینهها وظیفه اصلی بر عهده حکومت نیست بلکه حکومت صرفاً باید مددکار ملت باشد. نظر اشتباهی که در ابتدای انقلاب رخ داد این بود که از ترس حاکم شدن جریان لیبرال سرمایهداری، همه وظایف روی دوش حکومت گذاشته شد. در اواخر دهه 70 در دیدار با دانشجویان، عدهای نسبت به بر زمین ماندن مسئله شوراهای شهر و روستا انتقاد کردند که رهبری نیز گفتند که ما نباید از ترس استبداد همه چیز را شورایی کنیم. به همین دلیل است ضرری که بعضاً تشکیل شورا در برخی شهرها و روستاها زد از فوایدش بیشتر بود. این قدر از نظام سرمایهداری ترسیدیم که به سوی سوسیالیسم حرکت کردیم و همه وظایف را روی دوش حکومت سوار کردیم. به همین دلیل به تدریج نگاه مردم از حکومت نگاهی نامعقول شد و نگاه سیاسی بر امر اجتماعی غلبه کرد. به همین دلیل همه چیز رنگ و بوی سیاسی گرفت و حالا حتی نسبت به شورای شهر نیز نگاه سیاسی شکل گرفته است.
اسلامی بودن حکومت؛ شاخص حداقلی و شاخص حداکثری
اگر به شاخصههای حکومت اسلامی بپردازیم باید این نکته را مدنظر داشته باشیم که ما به شاخصههای حداقلی نیاز داریم؛ چرا که شاخص حداکثری تنها امام معصوم(ع) است. خداوند در قرآن در اهمیت مسئله اولیالامر میفرماید که اگر موضوعی محل منازعه شما شد، به خدا و رسول مراجعه کنید ولی منافقین بیشترین منازعه را با پیامبر(ص) داشته و همواره به خدای ذهنی و باب میل خود مراجعه میکنند. خداوند معیار بیرون رفتن از نفاق را قبول حکمیت پیامبر یا همان اولیالامر در تمام منازعات معرفی میکند. بنابراین مهمترین شاخصه عبودیت موضوعیت داشتن ولایت است. بنابراین اگر بخواهیم بگوییم چه موقع یک حکومت واقعاً اسلامی شکل میگیرد زمانی است که ولایت در آن شکل گرفته باشد. اگر ولایت را در یک حکومت اثبات کردید، حکومت اسلامی است. حتی موضوع عدالت نمیتواند شاخصی برای اسلامی بودن حکومت باشد؛ چراکه در زمان خلیفه سوم که بیشترین حجم بیعدالتی را شاهد بودیم جنگی رخ نداد و فقط شورش شکل گرفت ولی در زمان امیرالمؤمنین(ع) سه جنگ توسط مسلمانان علیه ایشان رخ داد. در سطح تحلیل عامیانه به هیچ عنوان عدالت نمیتواند شاخصه حکومت اسلامی باشد. شرط حداقلی ایمان در حکومت، ولایت است که ما در زمان غیبت، ولایت فقیه را تعریف کردهایم.
عدالت با مشارکت مردم حاصل میشود
یکی از پرسشهای بسیار مهم این است که آیا عدالت حکومت بر عدالت ولی فقیه تلازم دارد یا خیر؟ آیا اگر حکومت عدالت نورزید یعنی حضرت علی(ع) عدالت ندارد؟ اگر این را شاخصه قرار دهیم حضرت علی(ع) به واسطه کارگزارانش زیر سؤال میرود. مثلاً ابنعباس که علم و مدیریت خوبی داشت و نماینده حضرت علی(ع) در بصره بود، در زمـان اسـتـانـداری خـود بـر بـصـره از جـانـب عـلی(ع) مقداری از بیتالمال را برای خود گرفت و از آن حضرت جدا شد و به مکه گریخت. ابنعباس همان پاسخ کارگزاران امروز را داد که من برای نظام کار کردم و این پول سهم و حق من است. کارگزاران حضرت علی(ع) این گونه بودند پس آیا میتوان حکومت ایشان را غیراسلامی خواند؟ پس عدالت حکومت تلازم با عدالت خودِ ولیفقیه ندارد.
شاخص حداقلی ایمان یعنی اسلام واقعی این است که ولیفقیه در رأس حکومت باشد. البته این حکومت باید به سمت عدالت حرکت کند، منتهی این عدالت با مشارکت مردم حاصل میشود و به همین دلیل مشارکت را باید جدی گرفت. در سطح عمل و روابط اجتماعی، هدف حکومت اسلامی عدالت است ولی امام، امامت میکند تا مردم عدالت را محقق کنند نه اینکه امام عدالت را محقق کند. به همین دلیل است که مشارکت مردم جدی میشود، به تبع آن زمین خوردن و اشتباه کردن مردم جدی میشود تا در نهایت مردم بتوانند عدالت را محقق کنند.
نظر شما