قدس آنلاین: بنابراین، نگاه تاریخی به این حادثه بزرگ و خونین و پرفراز و نشیب، توسط هر هنرآفرینی و هر نویسنده و مورخ و پژوهندهای، باید «جهانی» باشد و فاصله پیدا کردن با آن به هر دلیل و توجیهی که باشد، فاصله پیدا کردن با منطق تاریخی، هویت دینی و اندیشه حسینی و عاشورایی ایران زمین خواهد بود. این نقیصه و کمبود نیز بیش از هر چیزی به شخصیت واقعی جنگ و جنگاوران سلحشور آن لطمه خواهد زد و از قدرت نفوذگرانه آن، در فرایندهای تولید و مصرف فرهنگی خواهد کاست.
هر هنرمند، کارگردان و سینماگری باید به این اصل تاریخی و دگرگونکننده سرنوشت تاریخی خاورمیانه، یعنی اصل «لبیک یا حسین» ایمان داشته باشد و همراه با این اصل، آن را یک «نیاز راهبردی تمدن امروز بشری» بداند و یقین داشته باشد که هر چه ارزشهای جهانی و اندیشه بشری به سوی این اصل تحولآفرین و دگرگونساز نزدیک شود، میتواند از بنیادهای فساد و سازمانهای فرهنگی فسادپرستانه و کارگردانان فسادآفرین و خشونتآفرین جامعه جهانی دور شود.
گاندی با پذیرش این اصل بزرگ تاریخی توانست «انقلاب هند» را رهبری کند و با تولید قدرتمندانه وحدت میان «هندوها» و «مسلمانان» آن را به ساحل استقلال برساند و شر امپراتوری انگلیس را از جامعه و سرزمین هند قطع کند.
«علامه اقبال لاهوری» با پذیرش اصل «لبیک یا حسین» توانست هویت تاریخی مسلمانان هند را حفظ کند و با پناه بردن به «هویت دین»، عصر خویش و نسل خویش را از غرق شدن در اندیشه و تمدن غربی پشتیبانی کند.
شکست تاریخی «کمونیسم» و «ماتریالیسم دیالکتیک» در ایران آغاز قرن بیستم، در حقیقت زانو زدن آن در برابر منطق پرقدرت عاطفی و انسانی «لبیک یا حسین» است.
آری، همین اصل میهنساز است که همچون روحی بزرگ و ترسناشناس و امیدساز، در همه صحنههای نبرد سلحشورانه جنگ سرزمینی حاضر شد و با قدرتبخشی بیپایان، نسل دفاعگر و جنگنده را از هر ترس و هراسی بیرون آورد و فناوری برتر و سلاحهای پیشرفته دشمن را بیخاصیت کرد و همراه و همسو و همزبان شدن با «لبیک یا حسین» را مهمترین سلاح میدان نبرد ساخت و در برابر دیدگان جهان و جهانیان، قدرت همیشه پیروز «لبیک یا حسین» را به نمایش گذاشت.
بنابراین، هرگز نباید فراموش کرد که اصل «لبیک یا حسین» اصل تاریخی راهبردی و پیشبرنده نسل انقلاب و نسل فرداساز و همیشه بهجتآفرین است.
انتهای پیام/
نظر شما