غلامرضا صدیقاورعی ، در رابطه با میزان تعهد اجتماعی مشهدیها، اظهار کرد: روانشناسان معتقدند که نیاز به تعلق اجتماعی جزو نیازهای اساسی انسان مانند نیاز به غذا، امنیت و... است؛ بنابراین نداشتن تعلق اجتماعی مانند این است که فرد فاقد این نیازهای اساسی باشد.
افراد نیاز به رابطه اجتماعی، تعلق به دیگران و عضویت در گروه دارند
وی افزود: هنگامی که یکی از اعضای خانواده برخلاف توافق خانواده یا گروه، کجروی میکند با او برخورد میکنند. برای نمونه با وی صحبت نمیکنند و... . این دسته از مجازات، موجب آزار فرد میشود؛ چراکه او نیازمند ارتباط، رابطه و تعلق اجتماعی است و با صحبتنکردن، این نیازها از او دریغ شده است. به همین دلیل است که تعلق اجتماعی، جزو نیازهای اساسی و فطری انسانها محسوب میشود. درواقع افراد نیاز به رابطه اجتماعی، تعلق به دیگران و عضویت در گروه دارند.
اورعی ادامه داد: تعلقات برادری از همه غلیظتر است. درواقع به روابط عاطفیِ غلیظ برادری میگویند. الگوی مطلوب رابطه مؤمنان در قرآن، روابط برادری است؛ بنابراین یکی از نیازهای فرد، تعلق اجتماعی است و دریغکردن آن زجر و عذابی جدی برای او بههمراه دارد. در همین راستاست که یکی از مجازات اجتماعی نیز بر همین اساس استوار شده است، چون قهر و ترک رابطه کردن و... تا زندانیشدن فرد. پس اصل مسأله علاقه اجتماعی بدین معنی است که افراد نسبتبه هم تعلق داشته باشند، اما گفتنی است اگر افراد نسبت به هم علاقهای نداشته باشند، گروه اجتماعی و اجتماع بهوجود نمیآید.
وی با بیان اینکه «تعهد در اجتماعات طبیعی بهمعنای تعهد به حفظ گروه، با گروهبودن، پشتیبانی از آن و تعهد به رعایت هنجارهای گروه است»، گفت: برای نمونه افرادی که به یک گروه تعلق دارند از زبان مشترک، لباس مشترک و... استفاده میکنند. اجتماعات طبیعی، دارای سرزمین هستند؛ بنابراین معمولاً تعلقشان به زمین هم وصل میشود که بهنوعی علقه مالکیت محسوب میشود. برای نمونه افرادی که به خارج مهاجرت کردهاند و ثروتمند نیز هستند گاهی به ایران میآیند و علاقهمند به ارائه برخی خدمات در کشور خودشان هستند، مانند ساخت دبستان دولتی اسماعیل ثابت. درواقع آقای ثابت یکی از همین مصادیق است.
اورعی تشریح کرد: این شرایط در قبیله، قوم و خانواده نیز صادق است. درواقع تعهداتی که افراد نسبت به اعضای خانواده خود دارند از سایرین بیشتر است. علاقه و تعهد افراد نسبت به همسر و فرزندان و پدر و مادر خوب، به خواهر و برادر متوسط است و تقریباً نسبتبه دیگران تعهدی ندارند. اگر بخواهیم تحلیل این شرایط را بهصورت ریشهای بیان کنیم باید گفت که این علاقه اصطلاحاً یک فکر اعتباری است و بهمعنای تخیل یکسانانگاری خود با دیگری است.
این جامعهشناس تصریح کرد: اگر شما خودتان را با فرد دیگری حداقل در ابعاد وجودی همسرنوشت، هممبدا و بهطور کلی یکسان انگاشتید، بنابراین همه حالاتی که در علاقه و میل به خود، میل به حفظ خود و... وجود دارد، شامل آن فرد دیگری هم میشود و هر توهینی به آن فرد شود، گویی به شما شده است.
در گذشته تعلق مشهدیها به محلههای خود بیشتر بوده است
این استاد دانشگاه تشریح کرد: نکته دیگر در رابطه با کتابها و خاطراتی است که در مورد افراد محلههای گوناگون مشهد نوشته شده است. در این کتابها بیان شده در گذشته افرادی که در سناباد و سراب زندگی میکردند نسبت به افرادی که در محله نوغان بودند تعلق محدود و بسیار شدیدی داشتند؛ بنابراین اصلا از محل زندگی خود جابهجا نمیشدند و مهاجرت نمیکردند. این موارد در فعالیتهای دیگری چون ازدواجها و... افراد نیز صادق بوده است. برای نمونه اگر دختری میخواسته با دیگری (دیگری که متعلق به محله متفاوتی بوده) ازدواج کند، خانوادهاش مخالفت میکردند.
برخی شهرهای ایران، تعلق اجتماع مذهبی بیشتری دارند
اورعی بیان کرد: بعضی از شهرهای امروزی که دارای مردمی شیعه و سنی است چون تربتجام نسبتی از ازدواج بین سنی و شیعه صورت میگیرد، اما نه زیاد. اما در شهری که بیشتر یک نوع مذهب غالب است اگر فردی بخواهد ازدواج دو مذهبی انجام دهد، احتمالاً این کار تقبیح شود. درواقع این نوع رفتار بهدلیل وجود تعلق اجتماع مذهبی است.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه «تعلق به خانواده، وطن، شهر، شغل و... بخشی از هویت فرد محسوب میشود»، گفت: تا زمانی که فرد خود را با این مؤلفهها یکی حساب نکند، تعلقی شکل نخواهد گرفت. قضاوت و موضع ما نسبت به خودمان، یک واقعیت روانی سه عنصری است؛ درواقع در آن شناخت، عاطفه و علاقه وجود دارد و از سویی دیگر، آمادگی برای عملکردن هم دارد. بنابراین این که موضع فرد نسبت به خود چیست؛ یعنی چه شناخت و عاطفهای نسبت به خود دارد و چه میزان آمادگی دارد که برای خود کارهایی را انجام دهد، تعلق محسوب میشود.
وی تشریح کرد: نخستین پرسشی که اینجا مطرح میشود این است که چه میزان افراد مقیم مشهد خودشان را مشهدی میدانند؟ پاسخ به این پرسش نیازمند مطالعات میدانی است. پرسش دوم این است که قضاوت فرد نسبتبه مشهدیبودن چیست؟ آیا مشهدیبودن را مؤلفهای خوب میداند یا بد؟ برای وضعیت اقتصادی محلات گوناگون مشهد که افراد در آنها زندگی میکنند، متفاوت است. جایی که قیمت زمین، گران است ساختمانهای گرانقیمت هم ساخته میشود و در محلی که قیمت زمین ارزان است خانهها ساده، کوچک و با مصالح ارزان هستند. این ویژگیها نشانگر درآمد افراد ساکن در این محلات است.
در جوامعی که پول، ارزش محسوب میشود افراد ساکن در محلات پایین تمایلی برای معرفی محله خود ندارند
این جامعهشناس تصریح کرد: اگر در جامعهای داشتن پول ارزش محسوب شود و نداشتن آن نوعی عیب باشد هنگامی که از افراد بخواهیم نام محله خود را بیان کنند کسانی که در محلات ارزشمند زندگی میکنند بهراحتی نام محله خود را میگویند، اما ممکن است کسانی که در محلاتی پایین یا فاقد ارزش زندگی میکنند تمایلی برای بیان نام محله خود نداشته باشند. درواقع چنین رفتاری نشانگر این است که در جامعهای که فرد زندگی میکند «دارایی و پول» نوعی ارزش محسوب میشود.
اورعی اظهار کرد: از سویی دیگر اگر فردی، مشهدیبودن را نوعی ویژگی بد بداند، قضاوت میکند که مشهدیها افراد بدی هستند و از دیگر افراد عادی جامعه پایینتر هستند. تمایلی ندارد خود را بهعنوان یک مشهدی به دیگران معرفی کند. حال آنکه در شهرهای دیگر اصفهانیها، ترکها و... به لهجه خودشان صحبت میکنند و... . درواقع چنین رفتاری به این معناست که این افراد به آذری یا اصفهانیبودن خود میبالند.
وی افزود: اینجا پرسشی مطرح میشود مبنیبر اینکه مشهدیبودن چه تفاوتی با تهرانی، رشتی، اصفهانی و... دارد؟ هر کس به لهجه و گویش خاص خود صحبت میکند، اما چرا مشهدی به لهجه خود صحبت نمیکند؟ همه این شرایط نشانگر این است که افراد علاقه کمی به مشهد و مشهدیبودن دارند؛ درواقع ارزیابی بیشتر افراد از مشهدیبودن اندکی منفی است، بنابراین خجالت میکشند که خود را مشهدی معرفی کنند.
اعتماد مردم مشهد به مشهدی، کمتر از اعتماد به خراسانی است
این جامعهشناس در رابطه با چرایی عدم علاقه افراد به مشهدیبودن بیان کرد: در پیمایشی با طرح سنجش نگرشها، اعتماد مردم نسبتبه خود و شهرشان سنجیده شد و به این نتیجه رسیدیم که اعتماد مردم مشهد به مشهدی، کمتر از اعتماد به خراسانی است. درواقع خراسانی، اعم از مشهد و شامل سبزوار، نیشابور و ... میشود. همچنین اعتماد مشهدی به خراسانی کمتر است از نسبت اعتماد او به ایرانی.
اورعی توضیح داد: طرح آمایش سرزمین در بخش اجتماعی و فرهنگی براساس نظریه جامعهشناسی «خودِآیینهای» تحلیل شده است. براساس این نظریه هر فردی خود را در آیینه نظر دیگران ادراک میکند؛ یعنی صبر میکند تا بداند دیگران درباره او چه میگویند و همانها را قبول کرده و میپذیرد. باید به این نکته توجه داشت که مشهد بهمدت هزار سال، شهری مسافرتی و زیارتی بوده و افرادی برای زیارت به این شهر میآمدند. عدهای نیز در پیرامون حرم، یکسری خدمات شامل غذا، اسکان، فروش سوغاتی و... به این زائران ارائه میدادند.
زائران معتقدند کسبه پیرامون حرم امامرضا، خوشبرخوردِ فریبکارند
این استاد دانشگاه توضیح داد: رفتار کاسبان پیرامون حرم در طول سالیان سال بهگونهای بوده که در قضاوت زائرانی که به مشهد میآمدند، منفی بوده است؛ بنابراین قضاوت زائران بر این بوده که مسافرخانهدار، غذافروش، راننده و... رفتار مناسبی با زائران نداشتند و همچنان رفتارشان به همین صورت ادامه دارد. توجه به این نکته مهم است که نتیجه پژوهشی با موضوع «نوع نگرش به کسبه محلهای اقامتی پیرامون حرم» بیانگر این بوده که نظر زائران و افراد در مورد کسبه پیرامون حرم این است که آنها خوشبرخوردِ فریبکار هستند.
وی افزود: احتمالاً در گذشته نیز این افراد را بههمین صورت قضاوت میکردند و چنین دیدگاهی در طول سالیان دراز در همه شهرهای ایران شکل گرفته است؛ بنابراین فرد مشهدی به هر جای ایران که برود با چنین قضاوتی مبنیبر اینکه مشهدیبودن بد است، روبهرو میشود و از آنجا که فردِ مشهدی خود را در آیینه دیگری میبیند، قضاوت آنها را میپذیرد؛ بنابراین تلاش میکند تا هویت خود را در برابر افرادی از شهرهای دیگر پنهان کند.
این جامعهشناس بیان کرد: مهاجرانی که در یک منطقه پایینتر سکونت میکردند اجتماعی خاص تشکیل میدادند که منجر به فراهمشدن شرایطی برای مهاجرت بیشتر افراد به آن منطقه میشد. آنها مهاجر را در بین خود میپذیرفتند و به او کار میدادند؛ درنتیجه چنین فردی دچار آثار انزوا در شهر بزرگ نمیشده است. درواقع یکی از کارکردهای تعلقات برای نمونه فلانیهای مقیم تهران همین است که مهاجر را بین خود میپذیرند و افزون بر آن اجازه نمیدهند که دچار کجروی شود.
اگر کلونیهای متعلق به شهرهای دیگر در مشهد باشند آنها خود را از مشهدیها جدا نگه میدارند
اورعی خاطرنشان کرد: در مشهد نیز شرایط بههمین گونه است، اگر کلونیهای متعلق به شهرهای دیگر در مشهد وجود داشته باشند خود را تا حدودی از مشهدیها جدا نگه میدارند. باید توجه داشت که در اینجا مسأله تعلق و جامعهپذیری مجدد انجام میشود. تعلق نخستین به این صورت شکل میگیرد که فرد به لحاظ تجربه، درگیر افراد و مکان است و شغل، آبوهوا، درس، ابتکارات، ضعفها و... را جزوی از خود میداند. فرد بهصورت معمول دو نیاز روانشناختی دارد یک اینکه احساس کند انسان خوبی است و دوم اینکه حس کند دیگران هم معتقدند او فرد خوبی است؛ بنابراین اگر در این دو نیاز، اختلال ایجاد شود او دچار عدمتعادل میگردد.
وی با اشاره به نظریه تعامل شناختی اظهار کرد: فرد دو نیاز دارد نخستین آن این است که او فرد خوبی است و تاحدودی هنجارها را رعایت میکند، دارای هویت مذهبی، مکانی، فردی، شهری، منطقهای و خانوادگی است و اگر در هر کدام از این موارد او ویژگی و حس بدی را دریافت کند نیاز نخستینش تأمین نخواهد شد. نیاز دوم فرد این است که دیگران او را در خوببودن تأیید کنند.
این استاد دانشگاه بیان کرد: حس تعلق و تعهد نسبتبه هویت مشهدی هیچ جایی در سیاستگذاریهای حکومتی ندارد، البته حکومتها معمولاً در امور اجتماعی دخالت نمیکنند؛ چراکه مهارت لازم در این زمینه را ندارند و اگر در این زمینه تصمیمگیریهای لازم صورت نگیرد مشکلاتی رخ خواهد داد همانند اینکه اگر سیل کنترل نشود تبعات بعدی بههمراه دارد.
انتهای پیام
نظر شما