تحولات لبنان و فلسطین

خسته و دلشکسته در گوشه‌ای از اتاق محقرش نشسته. تماشای گنبد طلایی امام رضا(ع) از قاب تلویزیون دلش را هوایی می‌کند. دلش می‌خواهد زائر حرم شود، اما پاهایش توان راه رفتن ندارد.

میهمان ویژه امام مهربانی‌ها

به گزارش قدس آنلاین، از همان کنج تنهایی  کبوتر دلش را روانه آسمان حرم می‌کند و آقای مهربانش را صدا می‌زند. «به خدا دلم حرم می‌خواهد. دلم پنجره فولاد می‌خواهد. دلم یک جرعه آب سقاخانه می‌خواهد». دانه‌های اشک صورت خسته پیرزن را گرم می‌کند و از همان راه دور سلامی از سر ارادت روانه صحن و سرای امام مهربانی‌ها می‌کند و آرام آرام زمزمه می‌کند: «یا ضامن آهو من را هم زائر حرم با صفایت کن». اما مگر می‌شود؟ اصلا با کدام پول؟ با دنیایی بی‌کسی و تنهایی هزینه سفر را چگونه تامین کند؟

حالا که رو به روی گنبد طلایی ایستاده و از نزدیک به محضر آقا سلام می‌دهد باور کرده اگر آقا بخواهد هر غیر ممکنی ممکن می‌شود.

ماجرای زائر شدن بانو عزت تارخ

آری، بانو عزت تارخ بعد از ۱۹  سال  حسرت و آرزو امروز زائر حرم امام رضا(ع) شده است. او با کوله باری از درد قدم به حرم گذاشته است. انگشتان خسته و ناتوانش در شبکه‌های پنجره فولاد گره خورده، انگار دیگر، قصه غصه‌هایش به پایان رسیده. با گوشه چارقد سفیدی که بر سر دارد اشک چشم که فرصت تماشا را از او گرفته پاک می‌کند تا همه جا را بهتر ببیند. با او که هم‌صحبت می‌شویم کلمه به کلمه حرف‌هایش بوی عشق و ارادت به ساحت امام هشتم(ع) می‌دهد و با صدایی لرزان و آهسته می‌گوید: ماجرای آمدن من به حرم و زائر شدن به روزهای خوب ماه رمضان برمی‌گردد. هر شب برنامه‌ای از تلویزیون پخش می‌شد که در آن حرم امام رضا(ع) را به صورت زنده نشان می داد. با دیدن تصاویر حرم یاد روزهای جوانی که با مرحوم همسرم به حرم آمده بودم افتادم. از آخرین باری که به مشهد آمده بودم سال‌ها می‌گذشت. همانجا از امام رضا(ع) خواستم که من را هم بطلبد و خدا را شکر خود آقا همه کارها را درست کرد و توانستم به حرم بیایم.

حرم دیروز از نگاه زائر کهنسال

این بانو که حدود هشتاد سال سن دارد و از تهران به مشهدالرضا(ع) مشرف شده است، می‌گوید: سال‌های جوانی که به زیارت امام رضا(ع) می‌آمدم حال و هوای حرم با امروز خیلی فرق داشت. حالا حرم خیلی بزرگ‌تر شده است. هر چند آن روزها هم صفای خودش را داشت. بانو خاطرات آن روزها را با خود مرور می‌کند و می‌گوید: سال‌ها پیش که به حرم آمده بودم دور تا دور سقاخانه کاسه‌های کوچکی با زنجیرهای دانه‌ریز بسته بودند که به آن کاسه‌های سقا می‌گفتند. خوردن آب خنک توی آن کاسه‌ها که طلایی رنگ بود صفای خاصی داشت. یادش بخیر... انگار همه چیز در حرم عوض شده است، ولی امام رضا(ع) همان امام مهربان و رئوف است که به همه زائران حرمش عنایت دارد.

زیارتی به نیابت هفت شهید 

خانم تارخ این روزها در زائر شهر رضوی اسکان دارد و هر روز برای زیارت به حرم می‌آید. او که همراه یکی از خادمیاران به حرم مشرف شده است، می‌گوید: خادم‌های امام رضا(ع) خیلی به من کمک می‌کنند و از لحظه‌ای که از قطار پیاده شدم تا حالا همراه من هستند. از امام رضا(ع) می‌خواهم به همه آنها عنایت کند. او عمه ۶ شهید و مادر یک شهید است، اما حتی نامی از این شهدای بزرگوار هم نمی‌برد و می‌گوید: آنها برای رضای خدا رفتند و خودشان هم وصیت کردند که هیچ جا نامی از آن‌ها نبریم و من هم به وصیت آنها عمل می‌کنم. هر چند نامی از فرزند و دیگر عزیزان شهیدش نمی‌برد ولی گویا در این زیارت از آن‌ها هم نیابت گرفته و آرام آرام به نیابت هر کدام از آنها به امام رضا(ع) سلام می‌دهد.

در حسرت زیارت

بانو عزت تارخ که این روزها به همت معاونت محرومیت زدایی آستان قدس رضوی میهمان حرم ثامن‌الحجج(ع) شده است، می‌گوید: حرم امام رضا(ع) بهشت روی زمین است. خدا کند همه کسانی که در جوار این حرم مطهر زندگی می‌کنند و به خصوص کسانی که توفیق خدمت در این حرم دارند شکرگزار این نعمت باشند و بدانند که همیشه افرادی مثل من در گوشه گوشه این کشور پهناور هستند که در حسرت حضور در این صحن و سرا اشک می‌ریزند و از امام رضا(ع) می‌خواهند توفیق زیارت به آنها  هم عطا کند.

منبع: آستان نیوز

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.