قدس آنلاین: پرویز کردوانی متولد ۱۳۱۰ خورشیدی در روستای مندولک گرمسار؛ جغرافیدان و پدر علم بیابانشناسی ایران و دارنده مدال ملی و نشان عالی دانش در ایران است. او در پنجمین همایش چهرههای ماندگار در سال ۱۳۸۴ بهعنوان چهره ماندگار معرفی شده و برنده جایزه «مهرگان علم» بهخاطر تألیف بهترین کتاب سال در زمینه محیطزیست است. کردوانی تألیف ۲۲ جلد کتاب و دهها مقاله علمی و پژوهشی به زبانهای فارسی، انگلیسی و آلمانی را در کارنامه علمی خود دارد. «کویر (نمکزار) بزرگ مرکزی ایران و مناطق همجوار آن»، «جغرافیای خاکها»، «حفاظت خاک»، «اکوسیستمهای طبیعی»، «اکوسیستمهای آبی»، «آبهای شور»، «آبهای سطحی و زیرزمینی»، «ژئوهیدرولوژی»، «مراتع ایران»، «مناطق خشک: ویژگیهای اقلیمی، علل خشکی، مسائل آب و غیره» و «خشکسالی و راههای مقابله با آن در ایران» ازجمله آثار این چهره ماندگار ایرانی است.
پرویز کردوانی با حضور در تحریریه ایبنا، ضمن اشاره به کتابهایی که در دست تألیف دارد، از مشکلات اقلیمی ایران و راههای مقابله و حل آنها سخن گفت.
اخیرا نظریهای مطرح شده که امکان رشد گیاه در خاکهای شور وجود دارد! با توجه به پژوهشهای بسیاری که تاکنون داشتهاید و کتابهایی همچون «مناطق خشک: ویژگیهای اقلیمی، علل خشکی، مسائل آب و غیره»، «جغرافیای خاکها» و «آب های شور» در این زمینه تالیف کردهاید، آیا این نظریه درست است؟
تاکنون صحبتهای زیادی درباره این موضوع مطرح شده که درست نیست، این مسأله به توابعی بستگی دارد. کویر یعنی نمکزار و اگر میخواهیم در آن درخت بهعمل بیاوریم، باید نمک آن را از بین ببریم. حال اگر در کویر درخت هم کاشتیم و رفتیم، مگر این درختها آب و مراقبت نمیخواهد؟ یکسری گیاهان مقاوم به شوری هستند و تا حدی کاشت گیاه در کویر میسر است. مثلا در کویر مرکزی ایران تا یک جایی گیاهان مقاوم به شوری مانند گز و نی دیده میشود و هرچه به جلو میرویم، این پوشش گیاهی کمتر و در نهایت قطع میشود، چون غلظت نمک زیاد میشود.
چندسالی است که در مناطق مازندران و گیلان، گیاهی خودرو به نام آزولا وارد شده که بدون نیاز به مراقبت رشد میکند و به سرعت سطح وسیعی را میپوشاند. اما این گیاه برای تالاب بد است، چون مانند پوششی روی آب را میگیرد و مانع از تنفس موجودات درون آب میشود. اما اگر همین گیاه آزولا را در زمینهایی که نمک دارند بکاریم، خیلی از نمک خاک را به خود میگیرد. یونجه نیز چنین خاصیتی دارد. اگر بخواهیم نمک زمینی را بگیریم و آن را آباد کنیم، اگر یونجه در آن خاک قابل کشت بود، یونجه بکاریم و هر بار که چیده شود، نمک زمین کمتر میشود.
یا مثلا میگویند پسته، گیاه مقاوم به شوری است. امروز پسته در حال از بین رفتن است. میگفتند گیاه کم آبی است، ولی آب زیادی صرف باغهای پسته شد. آنقدر در آن مناطق آب از زمین برداشت کردند، دیگر امروز آب شور و غلظت شوری خاک زیاد شده است و بار درخت کم میشود. درخت و گیاه هم مانند انسان تا حدی میتواند شوری را تحمل کند، ولی در نهایت بیمار میشود و بار نمیدهد و خشک میشود. مالچپاشی بیابانها نیز کاری اشتباه است، چراکه مالچ نفتی اکوسیستم را از بین میبرد، درحالیکه به جای مالچ میتوان از شن و ریگ طبیعی استفاده کرد. عدهای هم پیشنهاد استفاده از مالچ زیستی را مطرح میکنند که اینکار نیازمند آب فراوان است. مشکل آب بسیار جدی است. در این زمینه چند فاکتور باید مدنظر قرار گیرد؛ در طبیعت و محل وجود داشته باشد، ارزانتر تمام شود، نیاز به آب نداشته باشد. پس باید از خود طبیعت استفاده کرد.
شما چندین عنوان کتاب درباره آب و منابع آبی نوشتهاید و یکی از نظریات مهم شما نیز درباره دریاچه ارومیه است. این دریاچه در دهههای اخیر مورد بیمهری قرار گرفت و در حال نابودی بود. در چند سال اخیر روزنههای امیدی برای نجات این دریاچه دیده میشود. آیا این راهکارها برای احیای دریاچه قطعی و کارساز است؟
سال ۱۳۴۵ به من گفتند اگر به ایران برگردید هرکجا که خواستید برایتان حکم زده میشود. من با رتبه شاگرد اولی از دانشگاه آلمان به کشور برگشتم. گفته شد که قرار است در رضائیه (ارومیه) دانشکده دامپروری و کشاورزی تاسیس شود. چون ردیف حقوقی برای این دانشگاه تعریف نشده بود، بهعنوان معلم طرحی دانشگاه جُندی شاپور به دانشگاه ارومیه مأمور شدم. عاشق ارومیه و بهخصوص دریاچه ارومیه بودم. دریاچهای بسیار بزرگ و پرآب بود که سه درصد حوزه آبخیز ایران را در اختیار داشت. دارای جزایر مسکونی و غیرمسکونی، چشمههای پر آب، درههای بسیار زیبا و بسیاری چیزهای دیگر بود. هر کدام از دوستان من که از آلمان میآمدند، آنها را برای گشتوگذار به دریاچه ارومیه میبردم. در دهه پنجاه کشت هم در اطراف آن انجام میشد.
بعدها سر زبانها افتاد که دریاچه ارومیه در حال خشک شدن است، چون شروع به سدسازی کرده بودند. طرفداران محیط زیست مخالف سد بودند، چون میگفتند این آب متعلق به دریاچه است. دولت میگفت باید کشاورزی و صنعت و شهرها را توسعه دهید. کشاورزی اطراف دریاچه بیش از حد توسعه پیدا کرد و چاههای زیادی زده شد. با زدن سد و انتقال آب و بهرهبرداری بیرویه از آبهای زیرزمینی، دریاچه دچار کمآبی شد. بعد که اوضاع بحرانی شد، گفتند که برای انتقال آب اولویتبندی کنید. این پروسه و مشکلاتی که پس از آن رخ داد، دریاچه را در خطر خشکسالی قرار داد. تا امسال که به دلیل بارندگیهای بسیار، همه سدها و دریاچهها پر آب شدند. ولی این موقتی است و متأسفانه دیگر امیدی به احیای دائمی دریاچه ارومیه نیست، چون ته آن به دلیل بهرهبرداری بیرویه آبهای زیرزمینی، سوراخ است. در دهه ۴۰، دریاچه ۳۲ میلیارد مترمکعب آب داشت. اکنون دریاچه بین ۲ تا سه میلیارد مترمکعب آب دارد و بیان شده که اگر دریاچه احیا هم شود، در حالت خوشبینانه ۱۴ میلیارد مکعب آب خواهد داشت.
شما کتابی با عنوان «خشکسالی و راههای مقابله با آن در ایران» دارید که در سال ۱۳۸۰ به چاپ رسیده است. با توجه به مشکلاتی که بهویژه در سالهای اخیر گریبانگیر کشور شده و آینده نه چندان خوشایندی که درباره وضعیت آب پیشبینی میشود، نظر شما در اینباره چیست و چگونه این مباحث در کتاب شما مطرح و تبیین شده است؟
عدهای به کتاب من این ایراد را میگیرند که مدل ندارد. پایاننامهای چندی پیش انجام شده که براساس مدل، ۳۰ سال دیگر گیلان تبدیل به بیابان میشود! به آنها گفتم اگر میخواهید از مدل صحبت کنید، بگویید که از ۳۰ سال قبل تاکنون چه اتفاقاتی رخ داده، نه اینکه ۳۰ سال دیگر چه میشود؟ یا در موارد دیگر میگویند که مدل چنان و چنین میگوید، درحالیکه راهکار عملی ارائه نمیشود. من در کتابم ضمن ارائه تعاریف درست از خشکسالی و موضوعات مرتبط، برای هر مورد راهکار عملی مطرح کردهام. کتابی درباره طرحهای تخیلی نوشتهام که هنوز چاپ نکردهام. یک نمونه آن، انتقال آب از دریای خزر به چاله جازموریان و دشتها برای احیای آنهاست! پاسخ دادم که اگر گیلان و مازندران سبز است و رطوبت دارد، صرفا بهخاطر وجود دریا نیست، بلکه عوامل دیگری همچون وجود کوهها نیز مطرح است و لذا اگر آب دریای خزر را هم منتقل کنیم، مشکل حل نخواهد شد. نظریه دیگری مطرح شد مبنی بر اینکه کوه البرز را بشکافیم تا رطوبت از آنجا وارد دشتهای تهران و اصفهان و ... شود! نامهای به نخستوزیر نوشتم که «بهتر است مسئولان فکر تغییر آب و هوا را از مخیله خود بیرون کنند...!» این نامه در کتاب هم آمده است. اما با تغییر دولت هم این طرحها مبنی بر انتقال آب در دستور کار قرار گرفت. با این طرحها بهطور جدی مخالفت کردم و طرح تعطیل شد. همه این طرحها و طرحهای دیگری مانند باروری ابرها و ... در فصلی مجزا از کتاب آمده است.
درباره مساله خشکسالی، اینکه میگویند تغییر اقلیم بهوجود آمده، اشتباه است. این مسأله تغییر اقلیم نبوده، بلکه نوسان اقلیم است. بهعنوان مثال ما همیشه در اقلیم گرم و خشک زندگی میکنیم. بهوجود آمدن این مشکل به دلیل افراط در استفاده از آب و توسعه کشاورزی، صنعت و شهر است. به دلیل مصرف آبهای زیرزمینی، تا ابد در خشکسالی هیدرولوژیکی باقی خواهیم ماند، حتی اگر میزان بارندگیها طی ۲۰ سال، دو برابر شود. اکنون سطح آب چاههای کشور از ۱۰۰ متر به ۳۰۰ متر و حتی در مواقعی به ۵۵۰ متر رسیده و هر چقدر هم باران ببارد، آبی که از دل زمین بیرون کشیده شده را جبران نخواهد کرد. شرایط جوی ایران به دلیل گرم شدن کره زمین در کنار افزایش بارش در مناطق پرباران و کاهش بارش در مناطق کمباران بینظم هم شده است. بارشهای امسال هم اتفاقی بوده و تا زمانی که کره زمین گرم است، ما در خشکسالی هستیم و نباید با این بارشها تصور کرد که خشکسالی تمام و آب و هوای ایران مرطوب شده است.
حفاظت از محیط زیست و پوشش گیاهی و مراتع کشور با توجه به نقش مهمی که در زندگی انسان و بسیاری از گونههای جانوری و گیاهی دارد، از جمله موضوعات مهمی است که باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد. شما در کتاب «مراتع، مسائل و راهحلهای آن در ایران» به این موضوع پرداختهاید. در این باره توضیح دهید.
در این کتاب، پس از شرح کلیاتی درباره روشهای مختلف دامداری و نقش آنها در تخریب مراتع و شرحی درباره انواع مراتع و علل و عوامل مؤثر در تخریب آنها، چهار عامل را در فقر و نابودی پوشش گیاهی دخیل میدانم: شرایط طبیعی نامساعد، استفاده بیرویه و مستقیم انسان از مراتع، اجرای برنامههایی به منظور حفظ دیگر منابع طبیعی مانند حیات وحش، خاک و آب و غیره و استفاده غیرمستقیم انسان از مراتع (توسط دام، بر اثر چرای بی رویه). در دهههای اخیر، به علت کم شدن بز و شتر که گیاهان خاردار و بدخوراک را میخورند و عدم استفاده از گیاهان صنعتی مراتع که بیشتر گیاهان غیرعلوفهای، نامرغوب و بدخوراک هستند، این گیاهان در پوشش گیاهی مراتع غلبه داشتهاند. یک سری عوامل بههم پیوسته برای حفاظت از محیط زیست و پوشش گیاهی باید در کنار هم مورد توجه قرار گیرند. اینکه در مناطق مختلف برای آبدار شدن زمین چه درختان و گیاهانی باید کاشته شود، اهمیت دارد.
یکی دیگر از تالیفات شما کتاب «مناطق خشک: ویژگیهای اقلیمی، علل خشکی، مسائل آب و غیره» است که با توجه به شرایط اقلیمی بهویژه در ایران، موضوع این کتاب بسیار مهم است.
یکی از بخشهای کتاب درباره لزوم بهرهبرداری از آب باران و استفادههایی است که میتواند داشته باشد. بهویژه در مناطقی مانند دامنههای البرز و کردستان و ...که بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ میلیمتر بهطور متوسط بارندگی دارند که اگر این آبها حتی روی یک بام ۱۰ در ۲۰ متری جمعآوری شوند که این ۶۰ مترمکعب آب میتواند آب سال یک خانواده را تأمین کند. این کار راهکارهای مختلف دارد. بهترین روش، شیروانی پشت بامهاست که میتوان به سادگی با استفاده از ظرفهای مختلف و یا ساخت مخزن این آب باران را جمعآوری کرد. حداقل میتوان از این آبها برای شستشو استفاده کرد. وقتی با مشکل آب مواجه هستیم، باید به سراغ آبهای غیرمتعارف ازجمله تصفیه آب فاضلاب برویم. راهکار دیگر برای تأمین آب، استفاده از رطوبت هواست. مثلا در منطقهای مثل چابهار، رطوبت نسبی هوا در تابستان به ۱۰۰ درصد هم میرسد. میتوان با استفاده از روشهای مختلف این رطوبت را تبدیل به آب کرده و برای آبیاری از آن استفاده کرد. در بخشهایی از کشوری مثل استرالیا، مردم مجبورند آب باران را برای مصرف سالیانه خود جمعآوری کنند.
آیا کتاب جدیدی در دست تألیف یا چاپ دارید؟
کتابی با موضوع بیابان و کتابی نیز با موضوع طرحهای ناکارآمد و تخیلی که برای تغییر اقلیم ایران ارائه میشود، در دست نگارش دارم که هنوز فرصت سامان دادن به آنها را پیدا نکردهام. کتاب دیگری که در دست تألیف دارم، جلد پنجم «اکوسیستم» است.
دیگر کتابی که از سالها پیش نوشتن آن را آغاز کردهام، اصطلاحات خارجی، ترجمهها و تلفظهای اشتباهی است که در کتابها و محافل علمی و دانشگاهی رایج شده است. احتمالا اسم کتاب را هم «غلطها و صحیحها» بگذارم. از جمله اصطلاحات و ترجمههای غلط رایج «آب کُره»، «خاک کُره»، «هوا کُره» است. یا مثلا منابع طبیعی تجدیدشونده که به موجودات زنده ازجمله پوشش گیاهی هم اطلاق میشود که اشتباه است. فقط آب و هوا و خاک، منابع تجدیدشونده هستند و منابع طبیعی تکثیرشونده هستند نه تجدیدشونده. منابع طبیعی پایدار هم، آفتاب و باد هستند.
انتهای پیام/
نظر شما