قدس آنلاین: ادبیات جنگ یا صلح و غیره نداریم. ادبیات، ادبیات است و شامل هر موضوع انسانی اعم از خوب و بد و زشت میشود. این تقسیم بندیها صوری ست و برای راحتی کار صورت میگیرد.
به گمان من ادبیات ما الان در یک دورۀ بحرانی گذر قرار گرفته که شاملادبیات به اصطلاح جنگ هم میشود.
جنگ یک پدیدۀ اجتماعی ویرانگر است که در برهۀ حساسی از حیات اجتماعی ما به کشورمان تحمیل شد و خواه ناخواه بازتابی در ادبیات هم پیدا کرد. این رویکرد چند شکل داشت. یک ادبیات تهییجی که در زمان جنگ و دفاع چه از طرف موافقان و چه مخالفان نوشته شد. تا آن جایی که من خواندهام اغلب این آثار به جهت ادبیت جای بحث دارند و بیش تر شرایط خاص زمان جنگ و دفاع آن را میطلبید و الان بیشتر ارزش جامعه شناختی شاید داشته باشند تا ادبی.
رویکرد دوم بعد از پایان قطعنامه بود که هیجانهای لازم دوران دفاع و جنگ تمام شده بود و کاستیها و سختیها پیش رو بودند. نویسنده جوان جنگ که اغلب از بچههای جنگ بودند حالا با تجربه تر شده بودند، آشنایی بیشتری با حوزه ادبیات و قلمرو آن پیدا کرده بودند و میخواستند امضای فردیت یافته پای کارشان باشد و حس و نگاهشان شخصی باشد که متأسفانه تعداد اینها هم اندک بود ولی همین چند داستان قابل دفاع جنگ را (به جهت ادبی) همینها نوشتند و باز متأسفانه بیش تر جذب مراکز آثار حمایتی شدند و این تناقض هم در رفتار و هم در نوشتههای بعدی شان شکل ناخوشایندی به خود گرفت که حاصل جوایز و حق تألیفهای غیر رقابتی بود که از جیب ملت به آنان بذل و بخشش شد. واقعیت این است که نوشتن، در کشور ما یک کار آیینی ست و مثل هر کار آیینی دیگر یک سری اصول و ملاحظات را میطلبد. اما به گمان من بدترین اتفاق در حوزه ادبیات جنگ وقتی افتاد که خاطره نویسی مطول و زرد و مدیر پسند و حتی گاه غیرمستند سفارشی را در مقابل داستان و رمان جنگ قرار دادند و به این گونه ادبیات جدی جنگ را که تازه داشت پا میگرفت، به حاشیه راندند. اما همان طور که گفتم ادبیات ادبیات است. حرکت کند و بطئی ولی تأثیرگذار دارد. به دور از هیاهو و در خلوت خود بی بیم و امید و بی هیچ ادعا و طلب کاری، کارش را انجام میدهد و قاضی نهایی نه جوایز ریز و درشت و رنگارنگ و نه حقالتألیفهای باد آورده، بلکه آن غربال به دستی ست که پشت سر قافله میآید و البته این صحبت هم دلخوشکنکی برای امثال من است که برای ادامه کار سر خودمان شیره بمالیم!
انتهای پیام/
نظر شما