دکتر طاهره رحیمپور ازغدی، دکترای تاریخ و تمدن ملل اسلامی و عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد
مطالعه و بررسی زندگی یاران و مخالفان امام حسین(ع) اعم از خواص و عوام، افزون بر تحلیل درست وقایع، سبب عبرتآموزی میشود. رهبر انقلاب میفرمایند: تطبیق وضعیت هر زمان کمک میکند بفهمیم خواص باید چطور عمل کنند تا وظیفهشان را انجام داده باشند. در صدر اسلام هم نخبگانی با وجود آگاهی از آیات قرآن و احکام اسلامی، به دلیل پیروی نکردن از رسول خدا(ص) از کاروان ولایت جاماندند و مسیر خلافت مسلمین را به انحراف کشاندند.
در کربلا بعضی افراد از ابتدای قیام تکلیفشان معلوم بود. مانند قیس بن مسهر صیداوی که به جرم دفاع از حقانیت امام زمانش از بام کاخ ابنزیاد پرت شد یا عمر بن سعد از جبهه باطل که پس از نماز عصر به سپاه خود فرمان داد: ارکبی و ابشری. در همین زمینه امام سجاد(ع) میفرمایند: هیچ روزی مثل روز حسین نیست که ۳۰ هزار نفر به ایشان حمله کردند در حالی که فکر میکردند با ریختن خون آن حضرت به خدا تقرب میجویند. برخی نیز مانند حر بن یزید ریاحی در طول نهضت خط خود را مشخص کردند. در این بین گروهی از جبهه حق و باطل جاماندند.
نقل شده که هرثمه بن سلیم به دلیل نگرانی از دخترانش در کوفه با وجود شنیدن حدیث امام علی(ع) در مورد کربلا، با امام حسین(ع) همراه نشد. در حالی که بشیر بن عمر حضرمی با آنکه پسرش در ری اسیر بود، به امام(ع) فرمود: درندگان مرا زنده زنده بخورند اگر از شما جدا شوم و امام برای آزادی فرزندش پنج دست لباس که هزار دینار ارزش داشت به او داد و پسرش آزاد شد.
طرماح بن حکم در مسیر کوفه با امام حسین(ع) ملاقات کرد و به ایشان گفت: کاش به سمت یمن بیایید و امام جواب داد: با مردم کوفه عهد و پیمان دارم و باید پیش همانها بروم. وقتی امام گفت: اگر قصد یاری داری شتاب کن، خدا تو را ببخشاید؛ طرماح میگوید: آنجا فهمیدم به یاری من احتیاج دارند؛ اما میخواست به شهرش برگردد و سفارشهای کارهای اقتصادیاش را انجام دهد، برای خانوادهاش آذوقه فراهم کند و آنوقت خودش را به یاری امام برساند.
کارهایش که تمام شد، با خانواده خداحافظی کرد و وصیتنامهاش را هم نوشت، در مسیر کوفه بود که سماعه بن زید را دید. سماعه پرسید: به کجا میروی؟ طرماح گفت به یاری پسر پیامبرم میروم. سماعه حرف آخر را همان اول زد و گفت: بنشین که دارند سرها را میبرند، دیگر دیر شده است. عبیدالله بن حر جعفی که در مسیر کوفه چادر زده بود، توسط امام دعوت شد؛ اما عبیدالله گفت: من از کوفه بیرون زدهام که با حسین(ع) روبهرو نشوم. به خدا نمیخواهم او را ببینم یا او من را ببیند.
حالا دیگر خود امام به سراغ او رفته و او را به یاری در قیام خود دعوت کردند، در آخر عبیدالله گفت: من حاضرم اسب و شمشیرم را به شما بدهم و شما مرا از این کار معاف کن. امام هم فرمود: نیازی نیست، ما خودت را میخواستیم. بعد از عاشورا عبیدالله آنقدر گریه کرد و پشیمان بود که بعضیها میگفتند الآن است که جان بدهد.
بعضیها اگرچه در مقابل امام حسین(ع) قرار نگرفتند اما برای یاری او هم خود را نرساندند. ربیع بن خثیم که عبادت کردنش زبانزد بود از همین دسته است. او از شهادت حضرت علی(ع) تا واقعه کربلا حدود ۲۰ سال در گوشهای در حال عبادت بود، تا آنجا که بعضیها گفتند او در این مدت هیچ کلامی جز ذکر خدا نگفته است. وقتی فهمید چه بر سر خاندان پیامبر اسلام آمده است، ناراحت شد و اظهار تأسف کرد.
یعنی حسین(ع) به قتلگاه میرود و عابدانی هستند که از سجاده برنمیخیزند؟ طولی هم نکشید که پشیمان شد، میگفت کاش بهجای همان ابراز تأسف همان ذکر خودم را ادامه میدادم.
برخی از خواص چون حضرت عباس همیشه در خطر وسوسه دشمن برای جا ماندن بودند. نقل شده وقتی شمر فریاد زد، ای خواهرزادههای من کجایید؟ قمر بنی هاشم پاسخ نداد، تا اینکه امام حسین(ع) فرمود: پاسخ او را بدهید اگرچه نابکار است. عباس بن علی پرسید: چه میگویی؟ شمر گفت: تو در امانی. آنگاه اباالفضل(ع) فرمود: لعنت خدا بر امان نامهات، من در امان باشم در حالی که پسر پیغمبر(ص) در امان نیست.
در واقع ایمان، بصیرت و شهادتطلبی سبب شد خواص و عوام حقطلب پشت سر ولی زمان خود تا لحظه شهادت بایستند. پیامبر(ص) در مورد عمار میفرماید: ایمان با گوشت و خون عمار عجین شده است. یاران وفادار امام حسین نیز وقتی امام بیعت را از آنان برداشت، گفتند ما از تو حمایت میکنیم تا در محضر دوست به شهادت برسیم. گفتنی است، روحیه جهاد و شهادت، آنان را از دعا و نیایش غافل نکرد، به همین دلیل امام یک شب از یزیدیان مهلت خواست تا با یارانش با تلاوت قرآن، نماز و دعا، روح و جان خود را صفا بخشد.
برای علل جاماندگی میتوان به عواملی چون عشق به منافع دنیوی، ترس از زیان، عافیتطلبی، تقلید کورکورانه و پیروی نکردن از ولی زمان اشاره کرد که سبب جاماندگی از کاروان امام حسین شده است. در مورد عافیتطلبی برخی از شیوخ کوفه نقل شده که بر تپهای ایستاده و نبرد عاشورا را نظاره میکردند و با اشک و ناله از خدا میخواستند امام را یاری کند.
سعد بن عباده به آنان گفت: ای دشمنان خدا به جای دعا او را یاری کنید. علاقه به زرق و برق دنیا نیز مانع پیروی از حق است؛ چنانکه امام صادق(ع) خطاب به یکی از کارمندان دستگاه بنی امیه که ثروت بسیاری اندوخته بود، فرمود: اگر بنیامیه کسانی چون شما را نداشتند که سیاهی لشکر شوند و بجنگند، هرگز حق ما را غصب نمیکردند.
در مورد تقلید کورکورانه عوام، امام علی(ع) میفرماید: گویا چهارپایانی هستید که چوپان شما را به آبشخوری مسموم و آلوده میبرد. به واقع اگر ترس بر شریح قاضی مسلط نمیشد در کربلا تقدیر طور دیگری رقم میخورد. او برای حفظ جان و موقعیتش به دروغ طرفداران هانی بن عروه را از محاصره کاخ عبیدالله بن زیاد پراکنده کرد وگرنه شکست یزیدیان آن روز حتمی بود و حسین به مسلخ نمیرفت.
رهبر معظم انقلاب میفرمایند: هر زمان عدهای که برای محبت به خانواده و حفظ مقام و جان، خدا را رها کنند؛ زیاد شوند؛ آنوقت امام حسین(ع) به مسلخ کربلا خواهد رفت. تنها چیزی که میتواند دین یاران آگاه را حفظ کند، پیروی از رهبری بر حق جامعه است.
نظر شما