تحولات منطقه

۲۳ مهر ۱۳۹۸ - ۱۰:۳۰
کد خبر: ۶۷۴۴۵۰

شماره را می‌بینم. خانه خواهری است. تا جواب بدهم هزار راه می‌رود دلم. به ذهنم‌ هم خطور نمی‌کند شاید زنگِ ته شبی باشد. همان که با «گل ترمه» مبدعش شدیم و به‌واسطه‌اش دل و روده موضوعات متفاوت را می‌ریزیم بیرون. همان که شکر خدا دارد در خانواده‌مان باب می‌شود.

زمان مطالعه: ۱ دقیقه

رقیه توسلی/

شماره را می‌بینم. خانه خواهری است. تا جواب بدهم هزار راه می‌رود دلم. به ذهنم‌ هم خطور نمی‌کند شاید زنگِ ته شبی باشد. همان که با «گل ترمه» مبدعش شدیم و به‌واسطه‌اش دل و روده موضوعات متفاوت را می‌ریزیم بیرون. همان که شکر خدا دارد در خانواده‌مان باب می‌شود.

گوشی را برمی‌دارم و صدای خواب‌آلود «گلی» که می‌پیچد در گوشم، تازه دوزاری‌ام می‌افتد. طوری که متوجه هول و ولایم نشود، قربان صدقه‌اش می‌روم.

خوشحال و خسته می‌گوید: خاله‌ای؟

- جانم.

- پایه‌ای درمورد دوست داشتن حرف بزنیم امشب؟

- چرا که نه، من یا تو؟

- خودش را می‌زند به نشنیدن و ادامه می‌دهد: «نیکا» دوستم امروز می‌گفت ما باید حتماً علاقه مون رو نسبت به آدمایی که خیلی خیلی دوستشون داریم، به زبون بیاریم وگرنه اونا که طالع‌بین نیستند خودشون بفهمن. تازه می‌گفت ما دیگه به اندازه کافی بزرگ شدیم. کلاس دومیا باید عاقل باشن. برای همین زنگ زدم بگم چقدر شما رو دوست دارم؛ بگم؟

کاش «گلی» می‌دانست چطور به‌وقت ۱۱ و ۱۶ دقیقه پاییز کاری کرده کارستان... کاری کرده تمام حبه قندهای جهان یکجا توی دلم آب شوند... شیرین شوم... تجربه کنم که بشرِ بی بال هم می‌تواند پرواز کند اگر آب و هوای زندگی مساعد باشد.

- سراپا گوشم عزیز دلم.

- اندازه پیتزا پپرونی که برای من و داداشی درست می‌کنی، اندازه عید، اندازه نازی شیرازی (عروسکی که از شیراز برایش سوغات آورده‌ام)، اندازه گنجیشک تپلا که جیک جیک می‌کنن تو خونه عزیز، اندازه مشهد، قد باغ گلاب جونشون (همکلاسی اش)، قد بستنی دبل شکلاتی سر امیریه، اندازه همه سامورایی‌های ژاپن، اندازه مستند خوشگل فیل‌ها که با هم دیدیم، اندازه نقاشیایی که کشیدم و مامانی چسبونده به یخچال، من تو رو اندازه سورتمه سواری دوست دارم.

و یکباره می‌پرسد: خاله‌ای طالع‌بین یعنی چی؟

گلویم را صاف می‌کنم و می‌خواهم جوری که نفهمد بغض کرده‌ام، جوابش را بدهم که بلافاصله می‌گوید: من خوابم میاد. به نظرم بقیه حرفامون باشه برای فردا.

شاد و گریان پشت گوشی قطع شده ایستاده‌ام و می‌گویم: قربان مهربانی ات بروم... اما دیگر کدام حرف...؟ نمی‌دانی وقتی پاره تنت تو را اندازه مشهد دوست بدارد دیگر گپی سر دلِ آدم سنگینی نمی‌کند.

خاله نوشت: گلی نازنینم! طالع یعنی بخت، اقبال، نصیب، قسمت، سرنوشت... طالع بین هم کسی است که آن را برایت غیب گویی کند؛ درست مثل تو... که امشب بی‌ریا گفتی خوشبخت‌ترینم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.