مجید تربتزاده /
جمع شدن آدمها با اندیشهها و مرامهای مختلف زیر پرچم عشق و ارادت به حسین(ع) حرف امروز و دیروز نیست. این هم که بارها و بارها دیدهاید در پیادهرویهای چند سال اخیر اربعین، شیعه و سنی، مسلمان و مسیحی، یهودی و زرتشتی و... زیر این پرچم جمع میشوند، مربوط به سالهای اخیری که ما چشم دلمان بینا شده و توفیق نگاه کردن درست به اربعین را پیدا کردهایم، نیست. اگر قائل باشیم که مغناطیس حسین(ع)، زمان و مکان و جغرافیا نمیشناسد، میتوانیم نمونههای نابی از این دلدادگی را از دوران «جابر» تا به امروز ببینیم. یک نمونهاش خانم پروفسور «آنه ماری شیمل» آلمانی که تقریباً مهرماه ۲۴ سال پیش، در واکنش به انتشار کتاب «سلمان رشدی» از عشق و ارادات به رسول اکرم(ص) و اهل بیتش سخن گفت.
بیشتر از یک اسلامپژوه
البته عشق و ارادت خانم پروفسور آلمانی به پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) فقط بهانهای برای نوشتن این گزارش است. یعنی شهرت خدمات علمی و ارزنده این دانشمند مسیحی به اسلام، بیشتر از شهرت عشق و علاقهاش است. رئیس جمهور پیشین آلمان «رومان هرتزوگ» در مراسم تجلیل از بانوی دانشمند آلمانی گفته است: «اگر شیمل نبود، آلمانیها هرگز نمیفهمیدند تصویری که از اسلام به آنها ارائه میشود، صحیح نیست». این را البته فقط رئیس جمهور آلمان و دیگر غربیها شهادت ندادهاند، خیلی از شخصیتهای مسلمان و غیرمسلمان شرقی نیز گواهی دادهاند که «شیمل» در همه طول دوران حیات علمی و پژوهشیاش، تلاش زیادی برای به تصویر کشیدن چهرهای درست از اسلام و مسلمانی نزد غربیان انجام داد و تا آخر عمر هم از این تلاش دست نکشید. البته کسی پیش از این ادعا نکرده و ما هم قصد چنین ادعایی را نداریم که وی تنها شرقشناس و اسلامپژوه غربی است که برای شناخت اسلام و مسلمانان تلاش کرده است. این را همه میدانیم که بخشهای شرقشناسی و یا اسلامشناسی و سرمایهگذاریهایی که در پژوهشگاهها و دانشگاههای مختلف غربی شده و میشود تنها برای شناخت دقیق و یا ترویج و تبلیغ اندیشه شرقی و اسلامی نیست. اما بیانصافی است اگر نگوییم در میان این همه شرقشناس و اسلامشناس، کسانی هم بودهاند که روحیه حقجویی داشتهاند و در جریان تحقیقات طولانی مدتشان، خیلی عالمانه و منصفانه، با بیان واقعیتها به مروج و تبلیغکننده اسلام در غرب تبدیل شدهاند. تفاوت خانم «شیمل» با بسیاری از همکاران غربیاش این است که آشکارا به دفاع از اسلام میپردازد و همیشه مروج حقایق ناب اسلامی در میان غربیهاست.
دو بار دکتر شد
تنها فرزند خانواده «شیمل» در محیطی فرهنگی و علمی چشم به جهان باز کرد. مادرش از خاندانی اهل جهانگردی و تحقیق و پدرش علاقهمند به عرفان و فلسفه. پس خیلی دور از ذهن نبود که تنها دخترشان در آینده به راه پدر و مادر بیفتد، به ادیان دیگر و همچنین عرفان شرقی علاقهمند باشد و برای خودش دانشمندی سرشناس شود. ۱۵ سال بیشتر نداشت که زبان عربی را یاد گرفت تا بعدها چند زبان دیگر را هم بیاموزد. دبیرستان را در ۱۶ سالگی تمام کرد، اول در دانشگاه برلین زبان و ادبیات عرب و علوم اسلامی را خواند و میگویند ۱۹ سال داشت که با درجه دکتری دانشآموخته شد! چند سالی در وزارت خارجه مترجمی کرد و بعد هم برای تدریس به دانشگاهی دیگر رفت. اما تدریس تنها راضیاش نمیکرد، بنابراین درس هم خواند تا یک مدرک دکترای ادیان هم از دانشگاه «ماربورگ» بگیرد. چند سال بعد که دانشگاه آنکارا از او برای تدریس دعوت کرد، فرصت مناسبی را بدست آورد تا در فضایی جدید به تحقیقات درباره اسلام ادامه دهد. در آستانه ۴۰ سالگی به عنوان استادی سرشناس به آلمان برگشت، در دانشگاه «بن» استاد و مشاور علمی در رشتههای زبان و ادبیات عرب و علوم اسلامی بود، در ۴۵ سالگی کرسی تدریس تاریخ ادیان شرق در دانشگاه «هاروارد» به او واگذار شد و... شهرتش پس از آمریکا به انگلیس وعلاوه بر آن به کشورهای مشرق زمین رسید تا چند دکترای افتخاری را از دانشگاههای مخالف از جمله ایران به خاطر پژوهشهای ارزشمندش دریافت کند.
تا پای جان
البته ماجرای علاقه و دلبستگیاش به اسلام به قول خودش از کودکی آغاز شده بود و شاید همین عشق، زمینه و انگیزهای برای تحقیقات و تلاشهای بعدیاش شد. خودش گفته است: «در هفت سالگی حکایتی شرقی ذهنم را به خود مشغول کرد. آن حکایت «مردم در خوابند و هرگاه بمیرند، بیدار میشوند» که بعدها فهمیدم مثأثر از حدیث پیامبر اسلام(ص) بوده است مرا تحت تأثیر قرار داد، به گونهای که فکر کردم این همان چیزی است که میخواهم... وقتی بزرگتر شدم با پدرم درباره موضوعاتی از این قبیل حرف زدم... از پدر و مادرم خواستم زبان عربی را بیاموزم...». «شیمل» خیلی محکم و جدی معتقد بود چون تصویری که اروپای قرون وسطا از اسلام و مسلمانان و پیامبر اسلام(ص) ارائه داده، بهشدت مخدوش و تحریفشده است، تصورات بسیار دور از حقیقتی در میان غربیان درباره اسلام شکل گرفته است. او در طول عمرش نه تنها برای اصلاح این تصویر و تصور غربی تلاش کرد بلکه هرگاه تحریف و توهینی نیز از سوی برخیها علیه اسلام صورت گرفت به افشاگری درباره آن پرداخت. پس از انتقادش از سلمان رشدی و کتاب آیات شیطانی، از سوی برخی محافل افراطی مورد حمله قرار گرفت و محکوم شد که عامل جمهوری اسلامی ایران است! با وجود این در مصاحبهای گفت: «من تا دم مرگ این نظرات را مورد انتقاد قرار میدهم و آنها را محکوم میکنم. گروههای فشار وابسته به سلمان رشدی نمیتوانند مرا بترسانند. شخصیت پیامبر اسلام(ص) در غرب به شکل صحیح و مناسب شناخته شده نیست».
سنگ قبرش
برداشتش از اسلام و فرهنگ مسلمانان با برداشت شرقشناسان دیگر متفاوت است. حداقل خودش این ادعا را دارد که بر خلاف دیگر شرقشناسان و اسلامپژوهان تنها به منابع کلاسیک و آثار اندیشمندان بزرگ مسلمان و مذاهب مختلف آن توجه ندارد بلکه بر اساس پدیدارشناسی، بسیاری از یافتههایش را در سفرهای مختلف و در نشست و برخاست با مردم حتی در روستاها بدست آورده است. «شیمل» در دفاع از تشیع هم معتقد است شیعیان بهخلاف آنچه علیه آنان ادعا میشود، ارزش و اعتبار سنت، قول و رفتار حضرت رسول(ص) را زیر سؤال نمیبرند و حتی در مواردی، از اهلسنت هم بیشتر آن را تصدیق میکنند. با همه اینهایی که گفتیم قطعاً تعجب نخواهید کرد اگر بشنوید بانوی مسیحی، کتاب «محمد رسول الله(ص)» را پس از ۴۰ سال پژوهش نوشته، بخشهای از صحیفه سجادیه را به آلمانی ترجمه کرده، واقعه عاشورا را نقطه عطف تاریخ بشریت میداند و حضرت زینب(س) را الگوی تمام عیار یک زن واقعی. این را هم شاید بدانید که روی سنگ قبرش حدیث «مردم در خوابند و هرگاه بمیرند، بیدار میشوند» حک شده است.
نظر شما