از سوم آبان امسال بود که کشور عراق با موج جدیدی از اعتراضات مردمی روبهرو شد. این اعتراضات از جهاتی با ابعاد جدیدی همراه بود که آن را از تجربههای مشابه گذشته متمایز میکرد. در این دور، هیچ حزب و گروهی در ابتدا مردم را به تظاهرات دعوت نکرده، حلقه اصلی آن قشر جوان بوده، شبکههای اجتماعی محل ثقل هماهنگیهای سازمانی بوده، تنها شهرهای شیعهنشین میزبان تظاهرات بودند و طیف شیعه، پایه مردمی این اعتراضات قرار داشت.
مردم عراق از ضعفهای عدیده موجود در ساختار داخلی این کشور گلایهمندند. کمبود اشتغال، فساد گسترده اداری، ضعف خدمات عمومی و مشکلات آب و گاز از علل نارضایتی داخلی است. تمامی این علل بهعلاوه تحرکات لایههای امنیتی محور عبری عربی، سبب شد تا اعتراضات، رنگ و بوی خشونت به خود بگیرد.
با بررسی دادههای موجود، به نظر میرسید که جریان ضد مقاومت در منطقه با همکاری ایالاتمتحده، پس از چند نوبت تلاش نافرجام بهمنظور تولید ناامنی اجتماعی در داخل مرزهای جمهوری اسلامی ایران در سالهای ۷۸، ۸۸ و ۹۶، بر آن شد تا تمرکز این اقدامات را در کشورهای عضو محور مقاومت پیگیری کند؛ چراکه سرمایه اجتماعی در حوزه عملیات امنیتی، امری محدود و مصرف شونده است؛ بدین معنا که اگر از آن در هر سال و به هر بهانه استفاده شود، انباشت احساسات و تصمیمات ضد نظام در فرد و گروه انجام نشده و در نهایت، عقبه عملیات امنیتی دچار نبود حمایت اجتماعی شده و به تاریخ خواهد پیوست.
این تحلیل بر آن است که نشان دهد جریان ضد مقاومت، کشورهایی نظیر عراق و لبنان را به دلایل زیر دارای محیطی مساعدتر بهمنظور شعلهور کردن اغتشاشات در نظر میگیرد:
۱. ساختار ضعیف داخلی بهخصوص سازمان امنیتی در این کشورها، امکان کنترل اوضاع و تسلط بر نقشههای اعمالی از طرف دشمن را بهشدت کاهش میدهد.
۲. فساد گسترده اداری و ناکارآمدی نسبی در برخی حوزههای اجتماعی نظیر خدمات عمومی بهخصوص در کشور عراق که با زندگی روزمره مردم در تماس است، بستری آماده را بهمنظور بسیج تودهها و قشرهای مختلف مردم علیه نظام حاکم فراهم کرده است.
۳. دموکراسی ناقص پایهریزی شده در عراق و لبنان، ظرفیت و قدرت لازم را برای حلوفصل مشکلات عمومی مردم بهصورت عادی فراهم نمیکند.
۴. سهمخواهیهای حزبی گسترده به خصوص در کشور عراق، مانع از پیگیری برنامههای بلندمدت سازندگی توسط حاکمان میشود و این امر، از قدرت قاطع نخستوزیر به شدت کاسته و وی در مواقع مختلف، توان اعمال دستور خود را محدود میبیند.
۵. چتر رسانهای غالب در این کشورها دارای مأخذ متصل به جریان مقاومت نیست. شبکههایی نظیر الجزیره، العربیه، الحدث، الحره تا بیبیسی عربی و اسکای نیوز عربی همه و همه، در مبانی با رسانههای محور مقاومت حائز اختلافات اساسی هستند و امروز نیز، این رسانههای ضد مقاومت از تلویزیونها تا شبکههای اجتماعی هستند که قدرت حرکت اول در دست آنهاست. این چتر، چنان در برخی مناطق چنبره یافته که عملاً فعالیت دیگر رسانهها را تحت تأثیر قرار میدهد.
با در نظر گرفتن دلایل مذکور، به نظر میرسد که باید تمرکز کمکها به محور مقاومت، از حوزه نظامی به حیطه امنیتی تغییر کند؛ چراکه تهدید اصلی امروز این جریان، مناقشات امنیتی داخلی است. بسیج تودهها بهمنظور مقابله با تهدیدات نظامی، بسیار سادهتر از تبیین اوضاع در شرایط فتنه گون است.
از سوی دیگر، یکی از ضعفهای کنونی امروز ما، نبود الگو و تجویز مناسب صادراتی برای ساختار حکومتی فرامرزی متکی به شروط مکانی و زمانی است. مشخصاً یکی از دلایل اعتراضات کنونی در این کشورها، ضعفهای گسترده ساختاری است که امکان برآورده شدن حداکثری انتظارات مردمی را میگیرد.
بهصورت کلی، سیاست اصولی جمهوری اسلامی در منطقه، حفظ ثبات و مخالفت با هرگونه بیثباتی است. بر این اساس، برگزاری انتخابات زودهنگام در عراق یا لبنان، برخلاف سیاست ایران و منافع پایدار این کشور در منطقه است. به نظر میرسد که ما باید ضمن حمایت از دولتهای مستقر در این کشورها، آنها را به انجام اصلاحات ضروری ساختاری تشویق کرده، تمرکز را بر آموزشهای امنیتی قرار داده و همزمان، به سراغ انعقاد پیمانهای امنیتی و اطلاعاتی بهمنظور مدیریت و تسلط بر تحولات فرامرزی حرکت کنیم.
نظر شما