یلدا حق منش/
در روزهای گذشته با انتشار خبر «مرگ بیماری به دلیل پنچر کردن لاستیکهای آمبولانس توسط همسایه»؛ شاهد واکنشهای تندی ازسوی مخاطبان بودیم. چنانکه عدهای حتی مجازات این مسئله را اعدام دانستند. درحالی که حساسیت هموطنانمان به رفتار این همسایه بیمبالات قابل تأمل است، اما جا دارد به بهانه همین مسئله عملکرد خودمان را در مواجهه با خودروهای امدادی مورد بازنگری و ارزیابی قرار دهیم.
شاید باورش سخت باشد اما همین چند هفته پیش که در میدان آزادی و در ازدحام خودروها که اغلب آنها نیز تک سرنشین و یا اتوبوسهای درون شهری بودند؛ آمبولانسی گرفتار مانده بود که هرچند صدای آژیرش لحظهای متوقف نشد اما مجبور شد بیش از ۱۵-۱۰ دقیقه در انتظار روان شدن مسیر بماند.
تصور کنید بیمار نیازمند خدمات درمانی که در حال حمل در این خودرو بوده، به دلیل اهمال دیگر رانندگان حاضر در صحنه فوت کرده باشد؛ مجازات این افراد چیست؟ چنانچه تجربیات خود را مرور کنیم صحنههای بیشماری را میتوانیم به خاطر بیاوریم که خودروهای امدادی به دلیل روان نبودن مسیر تردد؛ با تأخیر به محل حادثه رسیده و امدادرسانی کردهاند و یا شاید هم دیگر فرصتی برای یاری کردن نداشتند. به راستی اگر هرکدام از ما عامل این مسئله بودهایم، باز هم خود را مستحق مجازات و تنبیه میدانستیم.
البته وضعیت امدادرسانی درجامعه ما هولناکتر میشود که بدانیم تماسهای غیر ضروری وجعلی به مراکز امدادی برای تعداد بسیاری از شهروندان نوعی تفریح سالم و مهیج است که به گمان خودشان بدون پرداخت هزینهای شاد و سرگرم میشوند. درحالی که قرار است گوشه دیگرهمین شهر، خانواده دیگری هزینهای به مراتب سنگینتر را برای این بیتوجهی بپردازد.
بیتردید هرقدر دقیقتر و عمیقتر به وضعیت امدادرسانی در جامعه نگاه کنیم، درمی یابم که به وضوح دراین عرصه با ضعف فرهنگی روبهرو هستیم. درحالی که کاهش این معضل راه حل چندان دشواری را نمیطلبد، بلکه کافی است، تنها زمانی که آژیر هشدار خودروهای امدادی را میشنویم تک تک ما تصور کنیم؛ افرادی که در انتظار خدمات مورد نیازند، یکی از عزیزان و عضوی از خانواده ما هستند. به راستی در این وضعیت بازهم نسبت به امدادرسانی به همنوعانمان تعلل و غفلت میکردیم؟
نظر شما