اگرچه شیوههای اعتراضی در زمان حکومت طاغوت با حکومت اسلامی متفاوت است و میزان انحراف، ظلم و بدعتگذاری حاکم بر شرایط آن تأثیرگذار خواهد بود، اما به طور کلی در بازخوانی کلام امیرمؤمنان(ع) و سیره حضرت مشاهده میشود اصلاح حاکمان یا به شیوه مشورت، نقد و نصیحت مشفقانه خواهد بود و یا به شیوه دادخواهی صورت میپذیرد. اگر در جامعه اسلامی به هر دلیلی مردم به امر یا اموری معترض بودند چه باید کنند و روش آن بر مبنای دینی چیست؟ نوشتار زیر بخشهایی از مقاله محمد پارسائیان است در این زمینه که میخوانید:
وظایف حکومت در برابر مردم
امیرمؤمنان(ع) در تبیین وظایف حاکم اسلامی میفرمایند: «ای مردم، مرا بر شما حقی و شما را بر من حقی واجب شده است، حق شما بر من (حاکم) آن است که از خیرخواهی شما دریغ نورزم و بیتالمال را بین شما عادلانه تقسیم کنم و شما را آموزش دهم تا بیسواد و نادان نباشید و شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگی را بدانید». در این فرمایش به چهار حق اساسی و کلیدی اشاره شده است: خیرخواهی حاکم نسبت به مردم، تنظیم مسائل اقتصادی، تعلیم و آموزش عمومی، تربیت و پرورش مردم.
این چهار حق میتواند زیربنای تمام حقوق مردم و ضامن پیشرفت جامعه، شکوفایی اقتصاد و دانش و بهبود میزان عمل به آموزههای اسلامی و انسانی باشد. البته به فرمایش امیرمؤمنان(ع)، اگر این حقوق متقابل رعایت شوند، مردم حق رهبری را ادا کنند و زمامدار حق مردم را بپردازد، مردم به خواستههای مشروعشان خواهند رسید؛ از جمله اینکه حق در آن جامعه عزت یافته، آموزههای دینی در جامعه عملی و شئون مختلف عدالت از سیاست و اقتصاد تا اجتماع برقرار میشود؛ در این زمان است که سنت پیامبر اکرم(ص) پایدار و روزگار جامعه اصلاح شود و مردم در تداوم حکومت امیدوار و دشمن در آرزوهایش مأیوس میشود(نهجالبلاغه، خطبه ۲۵).
بنابراین اگر حکومتی میخواهد امید در بین مردم افزایش یابد یا اینکه سنت پیامبر(ص) در جامعه پایدار شود، باید وظایف خود را انجام دهد و زمینه ایفای وظایف مردم را فراهم آورد. بدون رعایت این حقوق متقابل، مشکلات فراوان و بیعدالتیهای ویرانگر دامنگیر جامعه میشود و دین خدا یکی از قربانیان این شرایط خواهد بود؛ به تعبیر حضرت(ع)، در این شرایط وحدت کلمه از بین میرود و استفاده ابزاری از دین زیاد و مسیر گسترده سنت پیامبر(ص) متروک و هواپرستی فراوان میشود، احکام دین تعطیل و بیماریهای دل زیاد خواهد شد. در آن زمان است که انسانهای خوب، خوار و آدمهای بد، قدرتمند میشوند و کیفر الهی بر بندگان، بزرگ و دردناک خواهد بود(نهجالبلاغه، خطبه ۲۵).
نخستین حق مردم بر حاکم اسلامی «نصیحت» است؛ یعنی لازم است حاکم، خیرخواه مردم باشد و با تمام توان درصدد تأمین خیر و صلاح مردم برآید. در سیاستگذاریها و قوانین تنها مصالح امت، بدون تبعیض و ملاحظه منافع احزاب سیاسی و اقوام در نظر گرفته شود، به گونهای یکپارچه و در راستای اصل مصالح ملی که با تأیید و حمایت مردمی همراه و فتنهها و کیدها در انظار مردم خنثی شود.
نکته دوم در کلام حضرت تأمین رفاه عمومی و فقرزدایی است؛ به بیان دیگر کمک به افزایش درآمدهای عمومی و پیشرفت اقتصادی. از آنجا که برخی اموال متعلق به مردم (تمام نسلهاست) طبیعتاً وظیفه دولت حفظ، توسعه و بهرهبرداری از این داراییهای عمومی در مسیر ایجاد رفاه بیشتر و از بین بردن فقر است. به فرمایش امیرمؤمنان(ع) اگر فقر برای من مانند انسانی ظاهر شود او را خواهم کشت(روائع نهجالبلاغه، ۲۳۳). با انجام این کار و هزینهکرد درآمدها برای تأمین رفاه و رفع نیازمندیها مردم، آنان نیز با رغبت بیشتری وظایف مالی (خمس، زکات، مالیات و...) خود را انجام میدهند و این چرخه سبب توسعه اقتصادی و رفاه بیشتر میشود.
حضرت در عهدنامه مالک اشتر تأکید میفرمایند: باید توجه به آبادانی زمین، بیش از گرفتن خراج و مالیات باشد؛ زیرا گرفتن مالیات و خراج تنها با آبادانی میسر میشود و آن کسی که خراج بگیرد و آبادانی نکند، شهرها را ویران ساخته است و بندگان را هلاک سازد (نهجالبلاغه، خطبه ۵۳). از این رو حکومت در شرایط بحرانی و رکود یا تحریم موظف است از مالیاتها بکاهد تا موجب نابودی کسبوکارها و صنعت نشود. در شرایط کنونی ایجاد اشتغال، رونق کسبوکار داخلی، کشاورزی و صنعت و ارتقای سطح درآمدها یکی از پایههای افزایش رفاه و ثروتهای ملی است که در کلام امیرمؤمنان(ع) از وظایف حکومت ذکر شده بود.
جدا از این راهبردهای کلان در سخنان حضرت وظایف دیگری برای حکومت میتوان استخراج کرد؛ عدالتخواهی و مبارزه با تبعیض و ظلم از جمله این وظایف است که امام علی(ع) در عهدنامه مالک به او سفارش میکند تا امور خود را بر اساس رعایت حق و شمول عدالت اولویت دهد (نهجالبلاغه، نامه ۵۳) و به کارگزار دیگری تذکر میدهد هوا و میل مانع اجرای عدالت نشود، کار مردم در نزد او یکسان تعریف شود تا عدالت محقق شود(همان، نامه ۵۹). ایشان به منظور رفع نابرابرهای ناشی از تبعیض با امتیازطلبیهای نابجا برخورد قاطع کرد(همان، نامه ۵۳) و با احیای مراقبت درونی کارگزاران بر روابط، بر این مسائل خاتمه بخشید (کلینی، ج۱۵، ۳۱۶).
ضرورت انتخاب کارگزار نمونه
یکی دیگر از وظایف حکومت، انتخاب کارگزاران نمونه است؛ حضرت به مالک اشتر فرمودند: «سپس در کار کارگزاران خویش بیندیش و آنگاه که آنان را نیک آزمودی، به کارشان گمار و به میل خود و بیمشورت دیگران به این امر بپرداز... و کارگزارانی اینچنین را در میان کسانی جستوجو کن که اهل تجربه و حیا هستند؛ از خاندانهای پرهیزکاران و نیکان که در مسلمانی از دیگران قدمی پیشتر دارند؛ زیرا اخلاق آنان برتر است و آبرومندترند و طعنشان کمتر و عاقبتنگریشان افزونتر».
همچنین ضرورت دارد پس از انتخاب کارگزاران نمونه، پیوسته بر آنان نظارت شود تا حتی فکر لغزش و فرصت انحراف برای آنها پیش نیاید. شواهد تاریخی نشان میدهد حضرت بازرسان متعددی در حکومت خود داشتند که مدام بر کارگزاران نظارت میکردند و به ایشان خبر میدادند؛ همچنین از گزارشهایی مردمی مستند نیز بهره میبردند، چنانکه در جریان گزارشی که از «سوده» نقل شد، حضرت هنگامی که شکایتی را استماع نمود و برای ایشان احراز شد، به سرعت اقدام به عزل کارگزار خویش کرد. در مستندات تاریخی و شواهد نقل شده در نامههای حضرت در نهجالبلاغه، با موارد متعددی مواجه میشویم که نشان از حُسن نظارت ایشان بر کارگزاران دارد؛ ایشان هم در مجازات مفسدان جدیت داشتند و هم در تشویق کارگزاران شایسته دست برتر داشتند و از هر دو اهرم تشویق و مجازات بهره کافی و وافی را میبردند.
امیرمؤمنان(ع) همچنین درباره اخلاق کارگزاران و روشهای برخورد آنان با مردم حساس بود. ایشان نمایندگانی را که از سوی حکومت نزد مردم میرفتند را ملزم به رعایت اخلاق و آداب خاص میکردند تا هم حس رضایت و امنیت مردم تأمین شود و هم چهرهای ویژه برای حکومت علوی ترسیم کنند. به عنوان نمونه در جریان گرفتن زکات، ایشان به نحوه تقسیم چارپایان و واگذاری حق انتخاب آنها تا رسیدن به احساس رضایت مالکان اشاره میکند. این دقتنظر و بیان جزئیات رفتار عاملان زکات، به منظور حفظ امنیت خاطر مردم است و تا جایی پیش میرود که به نترساندن چارپایان میرسد (همان).
مردم جز با اصلاح زمامداران اصلاح نمیشوند
حضرت پس از تبیین اهم وظایف حکومت و مردم میفرماید: «فَلَیسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّةُ اِلاّ بِصَلاحِ الْوُلاةِ و لا تَصْلُحُ الْوُلاةُ إلاّ بِاسْتِقامَةِ الرَّعِیَّةِ...؛ مردم جز با اصلاح زمامداران اصلاح نمیشوند و زمامداران تنها با استقامت رعیت اصلاح میشوند، در شرایطی که مردم حق رهبری را ادا کنند و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزت یابد و راههای دین پدیدار و نشانههای عدالت برقرار و سنت پیامبر(ص) پایدار شود، پس روزگار اصلاح شود و تداوم حکومت امید رود و دشمن در آرزوهایش نومید شود.
طریقه نقد و اصلاح حاکمان
اگرچه شیوههای اعتراضی در زمان حکومت طاغوت با حکومت اسلامی متفاوت است و میزان انحراف، ظلم و بدعتگذاری حاکم بر شرایط آن تأثیرگذار خواهد بود، اما به طور کلی در بازخوانی کلام امیرمؤمنان(ع) و سیره حضرت در زمان خلفا، مشاهده میشود که اصلاح حاکمان یا به طریقه مشورت، نقد و نصیحت مشفقانه خواهد بود و یا به شیوه اعتراضی و دادخواهی.
حضرت در خطبه ۲۱۶ میفرمایند: «من خوش ندارم خیال کنید ثناگویی و ستایش شما را دوست دارم و با سپاس الهی این گونه نیستم... پس با من، آنچنان که با جباران سخن میگویید گفتوگو نکنید و آن گونه که نزد ستمگرانِ تندخو از خود مراقبت میکنید تا خشم آنان متوجه شما نشود با من رفتار نکنید و از برخورد همراه با ظاهرسازی و مدارا بپرهیزید و خیال نکنید اگر سخن حقی به من گفته شود، قبول آن بر من سنگینی خواهد کرد و یا اینکه خودبزرگبین باشم».
امیرمؤمنان(ع) در ادامه سخن بسیار بلند و عجیبی از منظر باورهای امروز ما میفرمایند: «فلا تَکُفُّوا عن مقالةٍ بحقٍّ أوْ مَشُورَةٍ بعدلٍ؛ فإنّی لستُ فی نفسی بفوقِ أنْ أُخْطیءَ و لا آمَنُ ذلک من فعلی إلاّ أنْ یکفی الله من نفسی؛ پس، از گفتن سخن حق یا ارائه مشورتی بر پایه عدل، خودداری نکنید. من، در خودم این گونه نیستم که خطا نکنم و کار خود را از آن ایمن نمیدانم، مگر خداوند مرا کفایت کند»(نهجالبلاغه، خطبه ۲۱۶). امام (ع) با اینکه خود، معصوم و از عیوب اخلاقی و رفتاری بر کنار است، با گفتن این جمله حس نقدکنندگی اصحاب خود احیا میکند و تلاش میکند آنان را به انتقاد، اصلاح و مشورت وادارد؛ عبارت «فی نفسی» یعنی من در ذات خود از خطا مصون نیستم گرچه با کفایت الهی میشود این گونه بود.
حضرت تنها درباره خود اینچنین نبود و به کارگزارانشان نیز توصیه میفرمود نقدپذیر باشند. ایشان در عهدنامه مالک اشتر میفرماید: باید برگزیدهترین آنان نزد تو، آن کس از وزیران باشد که سخن تلخ حق را بیشتر به تو بازگو کند و کمتر تو را در آنچه خدا از اولیائش نمیپسندد و مطابق هوای تو است، یاری و مساعدت کند. ایشان از سوی دیگر میفرمایند: «دورترین و مبغوضترین مردم نسبت به تو، باید کسانی باشند که معایب دیگران را بیشتر پی جویی میکنند».
در فتنهها همچون شتر بچهای باش که نه پشتی برای سواری دادن و نه شیری برای دوشیدن دارد
باید دقت داشت جریان انتقاد نباید از کنترل افراد جامعه خارج و به ابزاری در دست انسانهای فاسد و بد اندیش تبدیل شود که در جستوجوی تضعیف ارکان نظام از طریق سیاهنمایی، تهمت، شایعهسازی و دروغپردازی هستند و احیاناً خطمشیهای جریانهای معاند و دشمنان نظام را دنبال میکنند. خروج انتقاد از مسیر طبیعی و ضدیت با امنیت و منافع ملی بیتردید امری پذیرفتنی نخواهد بود. از این رو اگر انسان در جریان اعتراضات متوجه شد عرصه حقخواهی با باطل آمیخته شده است باید مسیر اعتراضی خود را تغییر دهد. شاید این تعبیر امیرمؤمنان (ع) که «در فتنهها همچون شتر بچهای باش که نه پشتی برای سواری دادن و نه شیری برای دوشیدن دارد» ناظر به این شرایط باشد.
امیر مؤمنان(ع) هنگامی که اعتراضات مسیری برای گمراهی، تهییج و اغوای افکار عمومی میشد، پاسخ محکمی میدادند. به عنوان مثال وقتی یکی از خوارج با نام «برج بن مُسهر طائی» در مسیر انحراف و فتنه صدایش به «لا حکم إلّا لله» بلند شد، ایشان برخورد تندی کردند و فرمودند:ا ی کسی که در خرد، به قدری زشتی که گویا دندانهای پیشت افتاده است، خاموش شو! خدا تو را زشت گرداند! به خدا سوگند تو وقتی که حق به میدان آمد و ظاهر شد، شخصی فرومایه و ضعیف بودی و صدایت پنهان بود، همین که باطل سر برکشید و فریاد کرد، مانند شاخ بز آشکار شدی».
عوامل اقتصادی و ناآرامیها
باید دقت کرد که عوامل اقتصادی همچون افزایش قیمتها، تورم، نوسانهای شدید نرخ ارز، کمبودهای ناگهانی، بیکاری و کاهش درآمدها در طول تاریخ پیوند نزدیکی با وقوع خشونت و بیثباتی سیاسی داشته است؛ نمونههایی چون انقلاب فرانسه، شورشهای طبقات پایین در مکزیک و انگلستان در قرن هفدهم، شورشهای غذایی قرن هجدهم انگلستان ، خشونت ماشینشکنان در انگلستان در قرن نوزدهم، آشوبهای کارگری آمریکا در قرن نوزدهم و بیستم از جمله این موارد است. از اینرو توجه به مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم باید در ثقل توجه تمام دولتها باشد.
امیرمؤمنان(ع) در عهدنامه مالک اشتر نهتنها به رفع حوائج نیازمندان سفارش میکند، بلکه توصیه میکند راهکاری برای حل ریشهای فقر از جامعه در پیش گیرد، به طوری که کار مناسب به افراد نیازمند قادر به کار واگذار شود و اگر توانایی ندارند زیرپوشش دولت قرار گیرند تا با اطمینان از مستمری خویش به دیگر برنامههای زندگی بپردازند. امام(ع) در جریان گرفتن مالیات به اصلاح نابسامانیهای اقتصادی جامعه و بهبود وضع رفاهی مردم سفارش میکند (نهجالبلاغه، نامه ۵۳).
حضرت همچنین برای پیشگیری از مفاسد اقتصادی دستورعملهایی چون گشایش در روزی کارگزاران، مراقبت بر زیردستان، نظارت بر تاجران برای جلوگیری از احتکار و انحصار و ممانعت از سوءاستفاده نزدیکان در حکومت صادر کردند و توصیه نمودند نصب کارگزاران از طریق بررسی و آزمون از میان افراد باتجربه، آبرومند و خاندانهای نیک باشد و کارها با مشورت و بهرهگیری از تجربیات و افکار دیگران پیش برود.
منبع: روزنامه قدس
نظر شما