در شرایطی که تحولات هنگ کنگ و آشفتگی اوضاع در این دولت شهر، بیشتر نگاه ها را به سوی چین و چگونگی واکنش این کشور در برابر این بحران معطوف کرده است؛ برخی دیگر نیز هستند که این موضوع را از دیدگاه ایالات متحده مورد توجه قرار داده و آن را آزمون و چالشــی جدی برای سیاست خارجی این کشور تلقی میکنند.
بر همین اساس، سیر تحول و دگرگونی دیدگاهها و نظرات مقامات واشنگتن و به خصوص شخص رئیس جمهور آمریکا در قبال این بحران یکی از نکاتی است که مورد توجه قرار گرفته است. مقامات کاخ سفید در مراحل اولیه و آغازین این آشوبها و در شرایطی که بسیاری آنها را عوامل پشت پرده تحریک مخالفان پکن میدانستند، تلاش میکردند تا خود را از این وقایع دور نشان دهند.
در همان ایام ترامپ در مصاحبه با خبرگزاریها موضوع هنگ کنگ را مسئلهای داخلی توصیف کرد که خود چینیها باید آن را حل و فصل کنند. او حتی برخورد رئیس جمهور چین با این موضوع را بسیار مسئولانه توصیف میکند. اما با وجود این موضعگیریهای اولیه، در روزهای اخیر اظهارات متفاوتی را از سوی ترامپ و دیگر مقامات کاخ سفید مشاهده کردهایم.
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا پکن را رژیمی خشونت طلب توصیف میکند و «پنس» معاون رئیس جمهور آمریکا از تأثیر بحران هنگ کنگ بر سختتر شدن توافق تجاری میان واشنگتن و پکن خبر میدهد. ترامپ هم از بازتابهای مذاکرات تجاری بر این مسئله سخن میگوید و بولتون به چینیها هشدار میدهد که مواظب قدمهای خود باشند؛ چرا که مردم آمریکا هنوز واقعه میدان «تیان آن من» را فراموش نکردهاند.
همه اینها حکایت از این دارد که از زمان شــکل گیری این رویــداد تا کنون مواضع ایالات متحده در این مورد ثبات نداشــته و نمیتوان خط سیر مشخصی برای آن ترسیم کرد. در عین حال هر کــدام از مقامات آمریکایی نیز در قبال این بحران واکنشهای متفاوتی نشان دادهاند که به تازگی نشریه تایم برخی از این مواضع متفاوت و بعضاً متناقض را بر میشــمارد و آن را نشانه روشنی از ناهماهنگی میان وزارتخانهها و تصمیم گیرندگان ایالات متحده در این قضیه تلقی میکند.
اما جدا از مسئله هنگ کنگ، نکته مهم این است که به باور بسیاری از کارشناسان این بیثباتی و آشــفتگی صرفاً به این مورد خاص محدود نمیشود و میتوان رد پای این آشفتگی را در سایر مناطق نیز مشاهده کرد. بخشی از این شرایط را به نبود یک راهبرد کلان در حوزه سیاست خارجی ایالات متحده مرتبط دانستهاند؛ چالشی که از زمان فروپاشی شوروی پدیدار شد و برنامههایی چون مبارزه جهانی با تروریسم و یا شعارهایی چون اول آمریکا نیز نتوانست پر کننده این خلا باشد.
تصمیمگیری مورد به مورد و غیرقابل پیشبینی بودن سیاســت خارجی ایالات متحده، حتی بــرای متحدان، از جمله پیامدهای مهم این وضعیت محســوب میشود. ساختار نظام تصمیمگیری در کاخ سفید تحت کنترل ترامپ را باید به عنوان یکی دیگر از ریشههای این بی ثباتی و آشفتگی بر شمرد.
در حال حاضر واضح اســت که بیشتر سیاستگذاریها در واشنگتن از مجاری قانونی و رسمی آن عبور نمیکند و تصمیمها اغلب توســط شخص ترامپ و یا تحت تأثیر افراد نزدیک به او گرفته میشود. به عنوان نمونه در مورد هنگ کنگ به نظر میرسد که ترامپ همه چیز را در چارچوب جنگ تجاری با چین مورد توجه قرار میدهد و به همین دلیل است که نظراتش با افراد دیگری چون پمپئو و یا بولتون در بدنه سیاسی و امنیتی کاخ سفید در تناقض قرار میگیرد.
در هر حال چنین شرایطی موجب میشود که یکی از مشاوران نزدیک ترامپ سختی کار در چنین سیستمی را اینگونه توصیف کند: «این دیگر ریاست جمهوری نیست. این دیگر کاخ سفید نیست. این مردی است که هر کاری دلش بخواهد میکند «.
نظر شما