همایون غنی زاده از کارگردانان مطرح تئاتری است که ورودش به سینما را با یکی از آثار بحث برانگیز دوره گذشته جشنواره فجر آغاز کرد. فیلمی متفاوت از آثار رایج سینمای ایران و مملو از جلوههای ویژه و همراه با ارائۀ ساختاری کم تکرار در سینمای ایران. فیلمی که حتی تجلیلش هم در مراسم اختتامیه خالی از حواشی نبود و برخورد کارگردانش با این تقدیر صدای بسیاری از منتقدان و داوران را درآورد و نسبت به ناسپاسی او اعتراض کردند. اما بد نیست نظرات منتقدان سینما را درباره این فیلم متفاوت بخوانید.
رضا استادی منتقد سینما در گفت و گو با خبرنگار ما با اشاره به این که در سینما سبکهای مختلفی وجود دارد که پیروان خاصی دارند و گاهی اوقات پیروی از برخی مکاتب سینمایی مد روز می شود و هنرمندان جهان سعی می کنند برای متمایز کردن اثر خودشان از دیگر هنرمندان آن را به کار بگیرند، گفت: شرایط خلق اثر در هنر به ویژه سینما که مترقیترین شکل آن است تا حدود زیادی بستگی به هنرمند دارد و یک هنرمند با ذهنیت های پیچیده و خاص می تواند اثری را خلق کند که در عین حال که در گونه های مختلفی قرار می گیرد اما در هیچ کدام از آن ژانرها نیز قابل محدود شدن نباشد. بنابراین بخش زیادی از هنر و سینما محصول ناخودآگاه هنرمند است و هنرمندان خلاق وقتی اثری را می آفرینند به این فکر نمی کنند که آیا این اثر در زمره سینمای اجتماعی قرار می گیرد یا ژانر جاسوسی؛ و در واقع ماحصل این کارها توسط منتقدان در ژانرهای مختلف دسته بندی می شود.
وی در ادامه یادآور شد: با این توضیحات من به عنوان یک مخاطب از تماشای «مسخره باز» احساس لذت و سرخوشی میکنم، هرچند فیلم به نظرم بسیار طولانی است و میتوانست در ۹۰ دقیقه روایت شود اما نسخه جشنواره بسیار طولانی و از یک جایی به بعد تبدیل به یک فیلم کسل کننده شده بود که البته این هم قابل درک است. هنرمندانی که دست به ابداعات خاص و خلاقانه می زنند نمیتوانند اثرشان را کنترل کنند و حجم فراوانی از ایده ها و طرح های نو در قالب اثرشان دیده می شود و برایشان سخت است این را در زمان استاندارد سینمای ایران قرار بدهند.
علاقه مندان فیلمهای شانه تخم مرغی مخاطب «مسخره باز» نیستند
این منتقد افزود: به نظرم روایت فیلم بسیار جسورانه است. نوع گریم ها، بازی ها و ... یک تازگی برای سینما دارد. البته ممکن است مخاطب تئاتری این جنس بازی را در تئاترهای حرفهای دیده باشد اما اینکه یک فیلمساز جرات می کند وارد فضای ذهنی شخصیت ها شود و نتیجه کار مضحک و تصنعی هم از آب در نیاید، نکته مثبتی در کار کارگردان فیلم محسوب می شود. فضای فیلم از جنس فانتزیهای جذاب است و اجراهای سختی را در فیلم شاهد هستیم، تلفیق واقعیت و اتفاقات غیرواقعی و برخورداری از جلوه های ویژه به لحاظ اجرا کار مشکلی است و به نظرم «مسخره باز» از بعد تجربی و تکنیکی به مجموع آنچه ما در سینمای ایران داشته ایم اضافه کرده است.
استادی تأکید کرد: حال برخی از منتقدان که نگاهشان به سینما سنتی است و سینما را صرفا قصه، روایت و قهرمان و ضدقهرمان میدانند ممکن است اساسا با این جنس از سینما مشکل داشته باشند و آن را غیرقابل قبول بدانند. شاید بخش عمدهای از چنین استنباطهایی این است که بسیاری از این افراد «مسخره باز» را در جشنواره و در کنار چندین فیلم دیگری در یک روز دیدند که در چنین ساختاری فیلم از قالبهای رایج ذهنی فرد بیرون میزند.
وی ادامه داد: اما به نظرم این فیلم به عنوان یک اثر مستقل برای جنسی از مخاطب فیلم جذابی است. البته مخاطبی که سطح فیلم هایی که می بیند و می پسند آثار جدی سینما باشد نه مخاطب فیلم های شانه تخم مرغی که این گونه آثار را درک نمی کند و از سالن بیرون می آید. به نظرم این فیلم از چارچوب ذهنی و درک مخاطب ایرانی بیرون نیست. لذا باید برای تجربه گرایی در سینما ارزش قائل شویم زیرا اگر چنین فیلم هایی ساخته نشوند ما با یک رئالیزم یا نوع خاصی از کمدی و اجتماعی تخت و قابل پیش بینی روبهرو میشویم که عمدتاً داستانش قابل حدس است و از یک جایی به بعد تنوع خودش را از دست می دهد.
این منتقد در بخش دیگری از سخنانش عنوان کرد: یک نکته مهم دیگر این است که بخش عمدهای از تولید این هیجان و جذابیت در فیلم نتیجه و وامدار بودجه و امکانات تولید است و نباید فکر کنیم که «مسخره باز» فیلم کم هزینه ای است و هر فیلمسازی می تواند دست به ریسک بزند و چنین فیلمی بسازد. بهرحال حتماً شرایط خاصی برای کارگردان این فیلم فراهم بوده که ممکن است این شرایط در اختیار خیلی از فیلمسازان ایران نباشد. باید در این فیلم به مبحث مالی هم توجه کنیم. «مسخره باز» در چهارچوب خودش فیلم خوبی است و فیلمهایی هم داشتیم که در همین فضا و چارچوب ساخته شدند اما فیلمهای بدی بودهاند.
وی با اشاره به پیشنیه تئاتری کارگردان این فیلم عنوان کرد: قطعاً پیشینه کارگردان روی اثرش تأثیر میگذارد و در این فیلم هم حتماً این مسئله نقش داشته است و بخشی از ذهنیت های موجود در فیلم قالب های تئاتری دارد. در مورد بازی ها هم باید بگویم همه در چارچوب فیلم بودند و در مجموع فیلم نکته آزاردهنده ای ندارد، تنوع بازی ها و نوع گریم ها خوب و قابل قبول است و این تناسب کلی موجب موفقیت آن می شود جز زمان فیلم که تحملش را در پایان سخت می کند و این برای فیلمی که رویداد و خط داستانی خاصی هم ندارد زمان طولانی است.
وی با اشاره به الکن ماندن داستانهایی همچون قتل ها و کوتاهی مو گفت: به نظرم کارگردان بیشتر دنبال قدرت نمایی و به رخ کشیدن یک توانایی است و البته امکانات مالی هم برایش مهیا بوده و این مسئله مهمی است تا بتواند این تجربه گرایی را ثبت کند. ضمن اینکه اگر قرار بود داستان مو و قتلها به جایی برسد باید از ابتدا روایت میشد تا به آن پرداخته شود اما ظاهرا قصد کارگردان این نبوده است.
فیلم سرشار از رگه های سیاسی است
حسین سلطان محمدی منتقد سینما نیز در ادامه گفت: از این نظر که «مسخره باز» فرم متفاوتی داشته شکی نیست. البته واژه هایی مانند «این فیلم پر از مو است» بیننده را متعجب می کند که چرا از چنین حربه هایی برای جذب مخاطب استفاده کرده اما وقتی وارد داستان می شویم همان فرم با برش های تدوین و کات های تصویری و از زوایای مختلف درگیر شدن نشان می داد قرار است تجربه فنی گسترده و مسلط تری را به رخ بیننده بکشد و تماشاگر سینما نیز با این مدل از کار آشنایی نداشته و دریافت آن برایش قدری سخت تر بوده است.
وی افزود: اما اینکه تصور کنیم فیلم کاملا درگیر فرم شده معنای چندانی ندارد. معتقدم فیلم بیشتر درگیر نقد سیاسی شده است و اشارات خیلی صریحی به برخی سیاست مداران داشت. به طور مثال در سکانسی از فیلم بابک حمیدیان تابلوهای روی دیوار را به محض ورود پلیس به آرایشگاه برمی گرداند، او در این فیلم شخصیتی روزنامه خوان است که مسائل مختلف را تحلیل و اطلاعات جمع می کند. این نوع نگاه اشاره به گرایش های سیاسی دارد و برگرداندن تابلوها اشاره به عکس برخی فتنه گران دارد. از سویی دیگر بحث قتلهای زنجیره ای مطرح می شود. در ابتدا خریدن مو از مشتری ها به دلیل منافع اقتصادی بود که در ادامه به قتل مردم و دفن کردن آنها در زمین آرایشگاه منجر شد. این ها گوشه و کنایه صریحی به برخی مواردی بود که ما در یکی دو دهه اخیر در جامعه داشتیم. گرچه کارگردان سعی کرده بود با اشاره هایی به فیلم کازابلانکا و حضور هدیه تهرانی در فیلم و انتهای داستان که منجر به جنگ و درگیری می شود زهر این قضیه که مشغول نقد جریان های سیاسی است را بگیرد اما حقیقتاً نمیدانم کسانی که معتقدند فیلم محتوا ندارد دقیقا منظورشان چیست و چه چیزی مد نظر دارند. این در حالی است که فیلم پر از نشانه است.
سلطان محمدی تصریح کرد: به نظرم داستان و تحلیل فیلم همین گونه بود اما به شکلی که خود کارگردان طراحی کرده بود و با نوع برخوردش در پذیرش جایزه در مراسم اختتامیه نیز فضا را منحرف کرد. از سویی دیگر این ذهنیت اصلی که مخاطب بخواهد تحلیل سیاسی از فیلم داشته باشد و جناحها خودشان را پررنگ تر بررسی کنند در همان حالت ماند و از آن عبور کردند و داستان را به حالت معمولی تنزل دادند که بیننده متوجه نشوند، در صورتی که ماجرا به شدت آشکار بود و قضیه را این گونه پیش بردند که هیچ مشکلی پیش نیاید و در همین حالت تا انتها هم خودشان را حرکت دادند.
وی تاکید کرد: از طرفی دیگر فروش این فیلم هم در کانال گروه هنر و تجربه و تلاش برای زنده نگه داشتن آن بد نبوده است و کمک میکند تجربه های نوی فنی و ساختاری به سینمای ایران افزوده شود. به نظرم این فیلم تجربه ای با بازی محتوا و تکنیک متفاوت داشت. بابک حمیدیان نماد شبه دانشجویان معترض و سیاسی، صابر ابر نماد جوانان درگیر شور و حال هنر و کسانی که در ذهن خودشان زندگی می کنند و علی نصیریان نماد نسل قدیمی که در خانه نشسته اند و گلستان سعدی و شاهنامه می خوانند اما اینجا با تعاریف سینمایی ذهنیت کازابلانکا را وارد اثر کرده است. اینها همه تعریف اجتماعی است که افراد فعال جامعه را به تصویر کشیده و تنه ای هم به قتل های زنجیره ای می زند.
وی در پایان عنوان کرد: من این سبک را نمی پسندم اما فیلم پر از برداشت و کنایه است و نتیجهگیری اش را کرده و زاویه پرتنشی از جامعه را انتخاب کرده که پلیس همه جا نظارت دارد و بر همه چیز سرک می کشد و درگیری ها و خشونت هایی پیش می آید که منجر به قتلهای زنجیره ای میشود. به نظرم فیلم پر از کد و کنایه های سیاسی است و از این زاویه کاملا قابل بررسی است.
انتهای پیام/
نظر شما