محمد تربتزاده/
۷۶ سال پیش وقتی در اوج جنگ جهانی دوم، سران متفقین در تهران جمع شده بودند، تقریباً هیچکس نمیدانست از مدتها پیش، علاوه بر جنگ میدانی، جنگ سختی هم میان جاسوسان آلمانی و روسی در تهران درگرفته است. هیتلر با حساب و کتاب دستگاه جاسوسیاش برای سران آمریکا، شوروی و انگلیس در تهران تله گذاشته بود و اگر کار درست پیش میرفت، در همین شهر، کلک هر سه نفر را میکند.
جاسوسهای عاشقپیشه
«گوهر» و «گئورک»؛ عاشق و معشوقی که داستان زندگیشان را خیلی از اهالی روسیه از حفظ اند. بهخصوص آنهایی که در آخرینسالهای حیات شوروی به دنیا آمدهاند و روز و شبشان را با خواندن رمانهای عاشقانه از زندگی گوهر و گئورک گذراندهاند. این زوج عاشقپیشه، آخرین نسل از جاسوسان افسانهای شوروی در جنگ جهانی دوم و سالهای جنگ سرد بهحساب میآمدند و احتمالاً یکی از معدود زوجهای جاسوس تاریخ که تا آخرین روز زندگیشان، در کنار هم ماندند. آن هم در خانهای قدیمی در پشت میدان سرخ. داستانهای قدیمی روسی میگویند گئورک و گوهر همیشه کنار هم بودند. چه زمانی که «گئورک» مدال لیاقت قهرمان اتحاد جماهیر شوروی را از دست استالین گرفت و چه آن موقع که «پوتین» چند شاخه گل را به رسم یادبود روی تابوت «گئورک» قرار داد. حتی آن موقع هم گوهر با چشمهای اشکبار کنار تابوت همسرش ایستاده بود و احتمالاً به بهترین روزهای زندگی مشترکشان در کوچه پسکوچههای تهران فکر میکرد. همان روزهایی که سرنوشت دنیای بعد از جنگ، به عملکرد آنها در عملیات دستگیری مأموران ستون پنجم آلمان نازی بستگی داشت که قصد داشتند رزولت، چرچیل و استالین را یکجا، در کنفرانس تهران ترور کنند.
پایتخت جاسوسی دنیا
در داغترین روزهای جنگجهانی دوم، زمانی که نازیها میدان را در «لنین گراد» و جبهههای اروپای شرقی، یکی پس از دیگری به روسها واگذار میکردند، بنا را بر این گذاشتند که نبردشان را در شکل و شمایلی جدید، به کوچه پسکوچههای تهران بکشانند. تاریخنگارها میگویند آن زمان، محله ارمنیهای تهران، پایتخت جاسوسی دنیا بود. جایی که جاسوسهای آلمان، شوروی، انگلیس و آمریکا در کوچه پسکوچههایش میلولیدند و خیلی وقتها پیش میآمد که جاسوسهای آلمان نازی و شوروی با هم در یک ساختمان زندگی کنند!
گوهر و گئورک در همان روزها همراه با تعداد بیشماری از اهالی شوروی که ساکنِ تهران بودند، به استخدام «کا گ ب» درآمدند، اما احتمالاً هیچکدامشان فکر نمیکردند بعدها سرنوشت جنگ جهانی دوم و حتی دنیای پس از جنگ در دستان آنها قرار بگیرد. این زوج عاشقپیشه فقط یک مأموریت ساده داشتند: جمعآوری اطلاعات از تحرک جاسوسهای آلمانی و نیروهای ستون پنجم نازی در محله ارمنیهای تهران.
سواره نظام کوچک
گوهر وارتانیان ۲۵ ژانویه ۱۹۲۶ در شهر لنیناکان در ارمنستان شوروی به دنیا آمد. گوهر در اوایل دهه ۱۹۳۰ به همراه خانوادهاش به ایران مهاجرت کرد و در ۱۶ سالگی به گروه ضد فاشیسم شوروی به نام «سواره نظام کوچک» جذب شد که آن روزها در تهران فعالیت میکرد. گئورگ وارتانیان که یکی از سرهنگهای اتحاد جماهیر شوروی بود در آن زمان ریاست گروه اسب سواران را بر عهده داشت. این مقدمه آشنایی زوج جاسوس عاشقپیشه بود. خودِ گئورگ وارتانیان، ماجرای آشناییاش با گوهر را اینطور شرح میدهد: «برادر او جزو گروه هفت نفره «سواره نظام کوچک» بود. وقتی ما با هم آشنا شدیم، گوهر ۱۳ سال داشت. در سن ۱۶ سالگیاش من او را جذب کار کردم، چون در او کیفیت مورد نیاز را دیدم. کم کم همکاری و دوستی ما به عشق تبدیل شد و در سال ۱۹۴۶ در تهران ازدواج کردیم». البته این تنها ازدواج جاسوسهای عاشق پیشه نبود و گوهر و گئورک بعدها چندبار دیگر هم برای حفظ مسائل امنیتی با نامهای مختلف با همدیگر ازدواج کردند!
گئورگ در آن سالها یک شیرینیفروشی در تهران داشت و با نام مستعار امیر در محله ارمنیها زندگی میکرد. آقای جاسوس که در اوایل سال ۱۹۳۰ راهی ایران شده بود، تا اواسط دهه ۵۰ میلادی با ظاهر یک تاجر ثروتمند، در تهران ماند و برای شوروی جاسوسی کرد.
تهران ۴۳
زوج وارتانیان در تمام سالهای حضورشان در ایران، عملیاتهای جاسوسی زیادی انجام دادند اما مهمترین مأموریت آنها بدون شک همزمان با کنفرانس تهران رقم خورد، که بعدها هم در قالب فیلم «تهران ۴۳» با بازی آلن دلون روی پرده سینما رفت و با حدود ۴۸ میلیون بیننده در سال ۱۹۸۱ بهترین فیلم سال شوروی شد.
آگوست ۱۹۴۱ بود که نیروهای شوروی طبق پیمان دوستیای که در سال ۱۹۲۱ بین ایران و شوروی امضا شده بوده، از شمال وارد تهران شدند تا عملیات نیروهای آلمانی را تحت کنترل بگیرند. همزمان با این ماجرا، انگلیس هم نیروهایش را از جنوب وارد ایران کرد تا طبق گفته خودش، به جریان ارسال تجهیزات انگلیسی ـ آمریکایی به شوروی از طریق خلیجفارس نظارت کند. گئورگ وارتانیان اوضاع آن روزهای تهران را اینگونه توصیف میکند: «شهر پر از پناهجویان ثروتمند اروپایی بود که از ترس جنگ به تهران آمده بودند. حدود ۳۰ هزار آلمانی در ایران بودند و عوامل جاسوسی نازی در میان آنها پنهان شده بودند. آنها توانستند با کمک یکی از عوامل قدرتمند و کارکشته خود به نام «فرانس مییر» در تهران پایگاهی ایجاد کنند».
در این بین گئورگ یا همان امیرآقای شیرینی فروش، فقط بین سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۱ همراه با تیم هفت نفرهاش، ۴۰۰ عامل نفوذی نازی در ایران را شناسایی کرد که تکتکشان توسط نیروهای امنیتی شوروی دستگیر شدند.
تقابل جاسوسها
مأموریتهای زوج وارتانیان همراه با گروه هفت نفرهشان در قالب شناسایی جاسوسهای نازی در تهران ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۹۴۳ یعنی در بحبوحه جنگ جهانی دوم، جوزف استالین رهبر شوروی، تئودور روزولت رئیسجمهور ایالات متحده و وینستون چرچیل نخستوزیر انگلیس تصمیم گرفتند در تهران با هم دیدار کنند و درباره دنیای پس از جنگجهانی به گفتوگو بنشینند. تاریخ تعیین شده از طرف سه کشور، ۲۸ نوامبر بود اما از آنجایی که این نشست یک کنفرانس کاملاً محرمانه به حساب میآمد، حتی پادشاه ایران هم از آن خبر نداشت. یکی از جاسوسان معروف آلمانی به نام «آبوهر» اما چند ماه قبل از برگزاری کنفرانس از زمان و مکان برگزاریاش اطلاع پیدا کرده و آن را به شخص هیتلر گزارش داده بود. هیتلر هم به یکی از خبرهترین جاسوسهایش یعنی «اوتو اسکورزنی» دستور داده بود تا در عرض چند ماه، نقشه ترور هر سه نفر را طراحی کند. اسکورزنی همان مأموری بود که چند ماه پیش از این ماجرا توانسته بود موسیلینی را از ایتالیا فراری دهد و تقریباً حرفهایترین جاسوس نازیها بهحساب میآمد. از آنطرف گئورک هم با موفقیت در تمام مأموریتهایش، تبدیل به معروفترین جاسوس کا گ ب شده بود. یعنی در پشت پرده کنفرانس تهران، تقابل خبرهترین جاسوس آلمان با حرفهایترین جاسوس شوروی جریان داشت!
دوست داشتم «اسکورزنی» هم بیاید
گئورک ماجرای خنثی کردن عملیات ترور که «پرش بلند» نام داشت را اینطور شرح میدهد: «برنامه عوامل نازی، کنترل کردن رودخانهای زیرزمینی بود که از نزدیکی قبرستان ارمنیها میگذشت و به سمت سفارت انگلیس میرفت. در زمان نشست سال ۱۹۴۳، سفارت انگلیس که چرچیل در آن اقامت داشت از طریق یک دالان کاملاً محافظت شده با سفارت شوروی ارتباط داشت که استالین و روزولت هر دو در آنجا مستقر بودند. تیم ما یک گروه شش نفره عوامل رادیویی نازی را در مسیر حرکت به شهر قم شناسایی کرد. آنها را تا تهران تعقیب کردیم و متوجه شدیم ویلایی را برای محل استقرار خود انتخاب کردهاند. آنها با شتر مسافرت میکردند و سلاح به همراه داشتند. آنها را زیر نظر داشتیم و متوجه شدیم از طریق رادیو با برلین در تماس هستند؛ در نتیجه پیامهای رادیویی آنها را ضبط کردیم. از طریق این پیامها متوجه شدیم قرار است گروه دومی برای انجام این ترور عازم تهران شود. به احتمال فراوان رهبری گروه دوم بهعهده اسکورزنی بود. پیش از رسیدن گروه دوم، تمامی اعضای گروه نخست را دستگیر کردیم. البته دوست داشتیم خود اسکورزنی هم به تهران بیاید و او را هم دستگیر کنیم، اما زمان نشست نزدیک بود و نمیتوانستیم ریسک کنیم. در نتیجه اعضای دستگیر شده گروه نخست را مجبور کردیم از طریق پیامهای رادیویی، شکست عملیات «پرش بلند» را اعلام کنند. رهبران برلین هم پس از این ماجرا تصمیم گرفتند دیگر گروه دوم خود را اعزام نکنند».
مصیبتی جبرانناپذیر
گئورک به عنوان تنها بازمانده از نسل افسران امنیتی تراز اول شوروی در زمان جنگ جهانی، حدود هفت سال پیش در بیمارستان مسکو از دنیا رفت، اما همسرش گوهر خانم، که بنا بر گفته گئورک اصلیترین نقش را در عملیات دستگیری جاسوسان آلمانی ایفا کرده بود، تا همین دو روز پیش زنده بود. هرچند رسانهها در تمام سالهای پس از کنفرانس تهران، بارها برای مصاحبه سراغ گئورک رفته بودند و حتی کتاب خاطرات او هم به بیشتر زبانهای دنیا از جمله فارسی ترجمه شده بود اما در این سالها کمتر سراغ گوهر خانم رفته بودند. با این همه گوهر روز دوشنبه در ۹۳ سالگی، درست در هفتاد و ششمین سالگرد کنفرانس تهران درگذشت تا صفحه فیسبوک سفارت ارمنستان در روسیه، خبر درگذشتش را با این تیتر منتشر کند «عزیمت او مصیبتی جبرانناپذیر برای همه ماست»!
نظر شما