به گزارش گروه فرهنگی قدس آنلاین، این فیلم، آخر هفته گذشته در پردیس سینمایی هویزه مشهد اکران مردمی داشت که با استقبال پرشور نوجوانان و خانواده هایشان همراه شد. امیر داسارگر، نویسنده و کارگردان این فیلم با قدردانی از حضور مردم برای تماشای این فیلم گفت: سه سال پیش فیلم «یتیم خانه ایران» ساخته آقای طالبی با حضور ایشان در سالن دو سینما هویزه روی پرده رفت، همزمان فیلم «ـسلام بمبئی» در سالن یک این سینما پخش می شد که سالن پر شده بود، آنجا دلم سوخت که چرا فیلم آقای طالبی، چنین استقبالی نداشته است، از مردم درخواست دارم که از فیلم های خوب حمایت کنند و امیدوارم آنچه حق شان است را در سینما ببینند.
در حاشیه اکران مردمی این فیلم با بازیگران نوجوان آن، متین پاکزاد در نقش محمدمهدی، متین کرمانی در نقش روح الله و علیرضا اکبری در نقش نصیر گفت و گو کردیم که در ادامه می خوانید:
استقبال از فیلم چطور بود؟
اکبری: در مشهد که خیلی خوب بود. البته وقتی برای اکران های مردمی به شهرهای مختلف می رویم واقعا استقبال خوبی از فیلم می شود.
کرمانی: برای اکران های مردمی به چند شهر رفتیم و آنقدر انرژی مثبت از تماشاگران گرفتیم که برایمان امیدبخش و هیجان انگیز بود.
پاکزاد: استقبال مردم باورنکردنی بود. این فیلم در بزرگترین سالن یکی از سینماهای پرطرفدار مشهد پخش شد و استقبال به حدی بود که مردم روی پله ها نشسته بودند و فیلم را تماشا کردند.
درباره نحوه انتخاب تان صحبت کنیم، گویا هر کدام از شما به شیوه های مختلفی انتخاب شدید؟
اکبری: بله، برای انتخاب بازیگران این فیلم به کلاس نویسندگی ما آمدند و تست بازیگری گرفتند با اینکه تعداد متقاضیان بالا بود ولی انتخاب شدم. تجربه بازی در تئاتر را داشتم اما استارت حرفه ای من از سینما بود.
کرمانی: انتخاب من خیلی اتفاقی بود. توی مسجد فاطمیه شهر ری بودیم و بچه ها گفتند که دارند تست می گیرند، من هم رفتم و تست دادم. به بازیگری علاقه داشتم ولی فکر نمی کردم که روزی بتوانم فیلم سینمایی بازی کنم.
پاکزاد: برادرم فراخوان انتخاب بازیگر نوجوان برای این فیلم را دیده بود و به من گفت برو تست بده، ببین چه می شود. به مدرسه سینمایی عمار رفتم و تست دادم که خوشبختانه قبول شدم. اوایل فکر می کردم که قرار است یک تله فیلم بازی کنم و گمان نمی کردم که فیلم سینمایی باشد.
از سختی های کار بگویید بهرحال شما تجربه بازیگری نداشتید و وارد پروژه ای شدید که لوکشین آن خارج از تهران بود؟
اکبری: بنظرم کار بازیگری، جزو کارهای سخت است بویژه که دوری از خانواده، شرایط را برایمان سخت می کرد ولی خوشبختانه مادران ما کنارمان بودند. کار آنقدر سخت بود که اواسط آن، کم آورده بودم چون هر روز ساعت پنج صبح باید بیداری می شدیم و می رفتیم سر صحنه تا ساعت هشت شب. ولی وقتی فیلم را دیدم، کلی کیف کردیم. اوایل پروژه، برداشت ها زیاد بود ولی اواخر کار، پخته شده بودیم و توی نقش هایمان جا افتاده بودیم.
کرمانی: بیدار شدن سر صبح خیلی سخت بود یا گاهی شب کاری داشتیم. از شیب کوه بالا رفتن یا تحمل سرما خیلی راحت نبود. سکانسی داشتیم که قرار بود یک روز آفتابی ثبت شود، برای اینکه دهان مان بخار نکند، توی سرما با تی شرت آستین کوتاه باید بستنی می خوردیم! فیلمبرداری کار، یک و ماه و نیم در زمان مدرسه بود و یک ماه و نیم در تابستان که زمان مدرسه را برایمان معلم جبرانی گرفتند تا از درسهایمان عقب نمانیم. البته مدرسه رفتن از سر صحنه رفتن، سخت تر بود (می خندد)
پاکزاد: هر کاری سختی خودش را دارد ولی در کنار سختی ها، شیرینی هم داشت بویژه آشنا شدن با بچه های گروه که رفقای بسیار خوبی هستند. آشنایی با گروه بسیار خوب سازنده فیلم، اولین تجربه سینمایی، لذت مردم از تماشای فیلم، همه این ها از شیرینی های کار هستند.
حضور در این پروژه به شما انگیزه ادامه مسیر در حوزه سینما را به صورت حرفه ای داده است؟
اکبری: بچه های پروژه خیلی حرفه ای بودند و با اینکه ما نابازیگر بودیم ولی خیلی به ما کمک کردند تا بازی خوبی از ما بگیرند. خیلی دوست دارم که مسیر بازیگری را ادامه دهم و برایم جدی شده است.
پاکزاد: دوست دارم کار در سینما را ادامه بدهم ولی متاسفانه همه فیلم های سینمای ایران خوب نیستند. می خواهم در فیلم هایی بازی کنم که به روحیات خودم نزدیکتر باشد. باید فیلمنامه را بخوانم و از خانواده و کسانی که کارشناس این حوزه هستند، مشورت بگیرم تا در مسیر درستی حرکت کنم. اگر قرار باشد که هر فیلمی بازی کنم و گزیده کاری نکنم، آینده ام به خطر می افتد. گاهی قرار گرفتن در یک فضای غلط، هرچه هم آدم درستی باشی ممکن است پایت را بلغزاند.
شما از قبل با هم آشنایی نداشتید ولی در این فیلم، نقش سه دوست صمیمی را بازی می کنید، چطور این ارتباط و رفاقت بین شما ایجاد شد؟
اکبری: ما دو ماه قبل از پروژه، برای اینکه با هم هماهنگ شویم و بازی یکدستی داشته باشیم، تمرین می کردیم و گاهی تا روزی 6 ساعت تمرین داشتیم. دو ماه تمرین به رفاقت ما بسیار کمک کرد. این رفاقت در فیلم کاملا ملموس است و خارج از فیلم هم رفاقت صادقانه ای بین ما شکل گرفته است.
پاکزاد: البته گاهی که خسته می شدیم با هم دعوا و قهر می کردیم ولی مدت آن به نصف روز هم نمی رسید و باز آشتی می کردیم.
کار کردن با گروه حرفه ای و بازی کردن در فیلمی با مفاهیمی همچون ملی گرایی، وحدت اسلامی، رفاقت و همدلی، چه درس هایی به شما داد؟
کرمانی: درس های بسیار خوبی از این فیلم گرفتم، درس هایی که شاید توی مدرسه آنها را یاد نگیریم ولی این فیلم، درس های اخلاقی و انسانی خوبی به ما داد. از «منطقه پرواز ممنوع» یاد گرفتم که یک دست صدا ندارد ولی اگر اتحاد داشته باشیم با کار گروهی حتما جواب می گیریم.
پاکزاد: درسی که از این فیلم گرفتم این بود که همیشه همه چی بر وفق مراد نیست. همیشه پدر بالای سرت نیست و گاهی ممکن است پدرت بخاطر حفظ وطن، خانواده را برای مدتی ترک کند. پس یک نوجوان باید روی پای خودش بایستد حتی مسوولیت های جدیدی را در خانواده قبول کند تا بتواند آینده خودش و مملکتش را بسازد. وقتی پسری که مدتی از پدرش خبری نیست، در نبود پدر، مرد خانواده حساب می شود و باید بار مسوولیت سنگین تری را به دوش بکشد.
سینمای ایران، فیلم نوجوان خیلی کم دارد، شما هم این خلا را احساس کرده بودید؟
کرمانی: معمولا فیلم های روی پرده یا فیلم کودک بودند یا بزرگسال. از زمانی که به یاد دارم و سینما می رفتم، یادم نمی آید که فیلم نوجوان ساخته شده باشد و خلا آن به شدت احساس می شد. اگر کارگردان ها برای نوجوان ها فیلم خوب بسازند، قطعا مخاطب نوجوان از آن استقبال می کند.
پاکزاد: معمولا فیلم هایی که به اسم فیلم نوجوان ساخته می شود فقط بازیگر نوجوان دارد و مضمون آن بزرگسال است ولی فیلم منطقه پرواز ممنوع، قصه ای مربوط به نوجوانها دارد. امیدوارم آنقدر فیلم نوجوان ساخته شود که نوجوانها بتوانند انتخاب کنند که کدام فیلم را ببینند. دوستانم از دیدن فیلم لذت برده بودند و می گفتند که یکبار دیگر هم می رویم فیلم را می بینیم نه بخاطر بازی من بلکه بخاطر قصه ای جذاب فیلم و اینکه نوجوان ها خودشان را روی پرده سینما می بینند. نوجوانان امروز پر از هیجان و انرژی هستند و دوست دارند که جنب و جوش و ماجراجویی داشته باشند، نه اینکه صرفا سرشان توی درس و کتاب باشد یا زندگی ماشینی و رباتی داشته باشند. در این فیلم، عشق بچه ها ساختن یک پهباد است. شاید علاقه بچه های هم سن و سال ما با هم فرق کند و هر کسی عشقی داشته باشد ولی مهم این است که جنب و جوش و نشاط داریم. نوجوان امروز دوست ندارد، یکجا بنشیند یا فقط به مدرسه برود بلکه دنبال هیجان و ماجراجویی است.
انتهای پیام/
نظر شما