قدس آنلاین: طلبه دهه هفتادی که زندگی عجیبی را از کودکی تجربه کرده و ترسی عمیق را در وجودش پنهان کرده است. ترسی که تا سالهای نوجوانی و جوانی همراهش بوده اما در مقطعی تصمیم میگیرد که خودش را با این ترس مواجه کند و نگاهی متفاوت به شرایط زندگی اش داشته باشد؛ نگاهی که برخاسته از امید و انسانیت است.
مهدی زریفی، سوژه این مستند پرتره، مبلغ دینی ناشنوایان به زبان اشاره است. او بخاطر ناشنوایی پدر و مادرش، با وجود اینکه خودش شنوایی کامل داشته است زندگی متفاوتی را تجربه کرده و تصمیمات سرنوشت سازی را برای خدمت به جامعه ناشنوایان گرفته است. این مستند که در دو بخش جایزه ملی و جایزه شهید آوینی سیزدهمین جشنواره بین المللی سینما حقیقت حضور دارد.
امیرمهدی حکیمی، کارگردان این فیلم با بیان اینکه موضوع اولیه شان پیرامون ناشنوایان بوده است درباره جرقه ساخت این مستند به خبرنگار ما میگوید: تضاد روضه در سکوت و روضه در هیاهو، سوژه ما برای ساخت یک مستند کوتاه بود. این سوژه در ذهن من و آقای بامروت بود تا اینکه در مهرماه سال 96 یکی از دوستان در گروهی، عکسی از طلبهای گذاشت که به زبان اشاره برای ناشنوایان صحبت میکرد. برای پرداحتن به سوژه «روضه در سکوت» سراغ این طلبه رفتیم اما وقتی با «مهدی زریفی» آشنا شدیم فهمیدیم که سوژه اصلی ما خودش است ولی راضی کردن این طلبه جوان بسیار سخت و زمان بر بود بطوریکه کار از مهرماه سال 96 شروع شد و ساخت آن دو سال طول کشید.
وی با بیان اینکه گفتوگوهایشان با شخصیت اصلی مستند چندین ماه طول کشید خاطرنشان میکند: برای ساخت مستند، چارچوب مشخصی داشتیم اما جزئیات ورود به داستان، شکل ادامه آن، ساختار چیدمان فیلم و فیلمنامه بعدها شکل گرفت. ما طی گفتگوهای چالشی با آقای زریفی به این نتیجه رسیدیم که ساختار ورود و خروجمان به زندگی او چگونه باشد.
او درباره دلایل ممانعت زریفی برای ساخت مستندی درباره زندگی اش میگوید: بهرحال او طلبه بود و برایش سخت بود که به زندگی خصوصی اش نزدیک شویم، آقای زریفی از اول شرط کرد که هیچ تصویری از همسرش نباشد ولی وقتی به اهمیت کار پی برد، با ما راه آمد.
به باور این مستندساز در فضای کلی کشور، بسیاری از آدمها دوست ندارند که قصه زندگی شان ساخته شود. فیلمساز بایستی بتواند سوژه را متقاعد کند تا او را به زندگی اش راه بدهد و این پروسه کمیزمانبر است.
* گشودن جهانی جدید پیش روی مخاطب
گروه سازنده گاهی برای ثبت یک اتفاق در فیلم باید چند ماه صبوری میکردند. حکیمیتوضیح میدهد: وقتی با آقای زریفی برای ساخت مستند صحبت کردیم مدتی از عقد ایشان گذشته بود و قرار بود که چند ماه بعد، عروسی بگیرند. مراسم عروسی و شروع زندگی مشترک آنها در فیلم کاملا مستند است. شاید ما بهترین زمان زندگی آقای رزیفی رسیدیم و توانستیم تمام این لحظات را به صورت مستند ثبت کنیم.
او ادامه میدهد: بعد از چند ماه، آقای زریفی گفت که همسرم باردار است و به خاطر ترس مواجهه با فرزندش به دلیل وجود احتمال ناشنوایی، بسیار مضطرب بود. ما فکر کردیم که اگر این قصه با تولد یک فرزند شروع شود یا به پایان برسد چقدر خوب میشود اما چون ژانر ما مستند بود و نه داستانی، نمیتوانستیم دخالتی در روند اتفاقات داشته باشیم به همین دلیل، نه ماه صبر کنیم تا بتوانیم لحظه مواجهه او با فرزندش را ثبت کنیم.
وی میگوید: سعی کردیم تمام اتفاقات این مستند در شرایط واقعی ثبت شود نه بازسازی، مثلا دربی فوتبال را به دلیل اینکه میدانستیم شخصیت اصلی با پدرش، کری خوانی فوتبالی دارد در روز بازی به خانه شان رفتیم یا زمانی که مهدی به منزل استادش میرفت، با دوربین میرفتیم تا لحظات واقعی را ثبت کنیم.
به گفته کارگردان مستند هرآنچه مخاطب در فیلم میبیند، زندگی واقعی مهدی زریفی است. حکیمیاضافه میکند: ما فقط گزینش کردیم که چه چیزی را چگونه روایت کنیم تا مخاطب، داستان جذابی را ببیند و برای او نقاط کشفی را در نظر بگیریم که با رسیدن به آن کشف، لذت ببرد چون سینما به معنای اعم آن، وقتی موفق است که مخاطب بعد از دیدن فیلم لذت ببرد و با اتفاق جدید مواجه شود. ما میخواستیم با روایت یک زندگی خاص، جهان جدیدی را پیش روی مخاطب بگشاییم.
* آهنگساز فیلم تجربه ناشنوایی داشت
موسیقی این مستند جزو نقاط عطف آن به شمار میرود که ساخته آریا عظیمینژاد است. حکیمیدرباره همکاری این آهنگساز میگوید: از آغاز فیلم تاکید داشتیم که موسیقی کار را آقای عظیمینژاد بسازد چون موسیقی فولکور ایران و فضاهای مذهبی را به خوبی میشناسد اما آنچه باعث شد که بر ساخت موسیقی فیلم توسط ایشان اصرار کنیم این بود که آقای عظیمینژاد در دورهای از زندگی اش بخاطر چسبندگی استخوانچه گوش میانی، ناشنوایی را تجربه میکند و خودش میگوید که بهترین آثار موسیقیایی اش را در این دوره ساخته است. وقتی آهنگساز تجربهای از نشنیدن دارد، مضمون فیلم را بهتر درک میکند. صداهایی که مخاطب از سوت یا اصوات مبهم میشنود بخاطر تجربه آهنگساز از دوران ناشنوایی اش بوده است.
او با بیان اینکه صداگذاری کار توسط مهرداد جلوخانی انجام شد، خاطرنشان میکند: صداگذاری کار با توجه به ماهیت مستند که درباره زندگی ناشنوایان است، اهمیت فراوانی داشت و از نیتجه کار راضی هستیم. خوشبختانه تمام عوامل تولید با کارشان عشق بازی کردند و از جان و دل مایه گذاشتند تا به اثری متفاوت و جذاب برسیم.
حکیمیبا اشاره به بازخوردهای مثبت این فیلم از سوی قشرهای مختلف، یادآور میشود: عدهای که چندان ارتباط خوبی با طلبهها نداشتند بعد از دیدن فیلم به ما گفتند، این همان طلبهای که دوستش داریم. در واقع ما زندگی مهدی زریفی را نساختیم بلکه آنچه بود را روایت کردیم. ما چیزی ازحقیقت زندگی او را نه جابجا کردیم و نه حذف، چون کارگردان و نویسنده فقط دخیل در شکل روایتگری آن حقیقت زندگی هستند.
* شخصیت را بزرگترین ترس زندگی اش روبرو کردیم
ساخت مستند پرتره از شخصیتهای کمتر شناخته شده یا کسانی که ارتباط زیادی با مدیوم سینما ندارند، کار دشواری است زیرا این شخصیتها چندان علاقهای برای روایتی روشن از زندگی شان ندارند، حکیمیدرباره محدودیتهای تولید مستندپرترههایی از این جنس میگوید: متقاعد کردن آقای زریفی کار بسیار سختی بود. ورود به زندگی شخصی و دورهمیهای خودمانی آنها برای مهدی زریفی چندان آسان نبود و این ورود، بسیار زمان برد اما خوشبختانه توانستیم ایشان را متقاعد کنیم که وجود چنین صحنههایی در فیلم لازم است. آقای زریفی از نتیجه کار راضی بود و اواخر کار به من میگفت کاش اوایل پروژه با شما اینقدر راحت بودم، شاید اتفاقات بهتری رخ میداد.
به باور او، تفاوت فیلم داستانی و مستند دقیقا همین جاست که همه چیز در اختیار کارگردان نیست و این کار را سخت و پیچیده میکند. این مستندساز میگوید: قصه فیلم ما، قصه زندگی یک طلبه نیست بلکه قصه زندگی آدمیاست که در عالم ناشنوایی به دنیا آمده و شکل ارتباط این آدم با محیط پیرامونی اش، او را به جایی رسانده که طلبه شود.
حکیمیاضافه میکند: مهدی زریفی با همه طیفهای جامعه ناشنوایی ارتباط خوبی دارد و همه او را دوست دارند. وقتی یکی از دل جامعه ناشنوایی بیرون میآید، جهان آنها را بهتر میشناسد چون فقط زبان اشاره را یاد نگرفته بلکه با ناشنوایان زندگی کرده و حقیقت زندگی آنها را دریافته است مثلا ناشنوایان از مسائل دینی اطلاعات کمیدارند چون دریافت کلامیاز دین نداشته اند به طوریکه برخی از آنها تا سنین بالا از واقعه عاشورا بی اطلاع هستند. شناخت این جهان متفاوت بسیار اهمیت دارد، سعی کردیم که مخاطب را بخشی از این جهان، روبرو کنیم.
این مستندساز درباره پایانبندی فیلمش توضیح میدهد: من و حجت بامروت برای پایان مستند برنامه ریزی کرده بودیم و میدانستیم که از آن چه میخواهیم. ما شخصیت را با بزرگترین ترس زندگی اش روبرو کردیم و دیدیم که توانست به تغییر شخصیت و نقطه اوج خودش برسد. معمولا پایان باز برای فیلمهای داستانی به کار میرود و نه فیلمهای مستند اما پایان باز به معنا رها کردن فیلم نیست. ناتمام گذاشتن فیلم، برداشت غلطی از پایان باز است که متاسفانه در سینمای داستانی ما، این برداشت غلط رایج شده است. پایان باز یعنی تکلیف پایان فیلم مشخص میشود اما مخاطب در میان چند مسئلهای که برایش ایجاد شده رها میشود، نه اینکه وسط قصه رها شود!
انتهای پیام/
نظر شما