تحولات لبنان و فلسطین

«فائضه غفار حدادی» نویسنده‌ای است که این‌روزها دو اثر جدیدش با عنوان‌های «یک محسن عزیز» و «سربرخاک دهکده » در کتاب فروشی‌ها حضور دارند.

این روزها سفارش نویسی یک جور فحش شده است/ نویسنده باید نگران سرنوشت اثرش باشد

قدس آنلاین: او پیش از این دو اثر پرفروش «خط مقدم» و «دهکده خاک‌بر سر» را د رکارنامه اش داشته است. منتهی پرفروش بودن آثارش تنها ویژگی این نویسنده جوان نیست. او دو کتاب مهم در خصوص شهدای موشکی دارد. اولی کتاب «خط مقدم» که مهم‌ترین کتابی ست که  درباره شهید طهرانی مقدم نوشته شده و دیگری «یک محسن عزیز»  کتابی با موضوع زندگینامه شهید محسن وزوایی. حدادی در مصاحبه‌ای گفته است آثارش او را به عنوان نویسنده پیدا کرده‌اند و او از نگارش آنها بسیار خوشحال است.  با او درباره مجموعه آثارش و نحوه شکل گیری آنها و ..گفت‌وگو کرده‌ایم:

آخرین کتاب شما روزنوشت‌های  از راه پیمایی اربعین بود که همزمان با این ایام به بازار نشر آمددرباره شکل گیری آن می‌گویید؟

من اثری با «عنوان دهکده خاک برسر» دارم که می‌شود گفت سفرنامه اربعین یا بهتر است بگویم روزنوشت‌های مربوط به پیاده روی اربعین بر پایه آن کتاب شکل گرفت. من بخاطر «دهکده خاک برسر » در برنامه تلویزیونی شرکت کرده بودم و در آن برنامه مجری از من پرسید که آیا تا به حال به سفر اربعین رفته ام یا خیر؟ آنجا دلم گرفت که چطور تا به حال به این سفر نرفته‌ام و به لطف خدا بیست روز بعد از این اتفاق من برای اولین بار راهی سفر اربعین شدم و آخرین کتاب با عنوان «سربرخاک دهکده» براساس مشاهدات من در این سفر و مقایسه محرم‌هایی که در دو فضای متفاوت دیده بودم، پرداختم.

ویژگی این دو اثر را چه می‌دانید؟

همانطور که گفتم نمی‌شود عنوان سفرنامه را برای این دو اثر به کاربرد. این دو کتاب بیشتر روزنوشت‌هایی هستند که در طی یک سفر شکل گرفته‌اند. در یک روز نوشت نویسنده معمولا تنها یک مشاهده گر نیست و مانند یک دوربین تنها  آنچه را که از مکان‌ها، مردم و وقایع می‌بینید تصور نمی‌کنید بلکه برداشت و قضاوت نویسنده هم در آن دخیل است. در اینجا نویسنده از چشم خودش وقایع را روایت می‌کند و به این معنیست که از زوایه دید خودش و هر چه که برای خودش اهمیت دارد را روایت می‌کند .به واسطه این ویژگی اندیشه‌ها و دورنیات و حتی خاطره‌های گذشته نویسنده دخالت داده می‌شود و به مخاطب منتقل می‌شود. هر چند در نگاه اول این نوع نوشته کمی‌شخصی تر به نظر می‌آید اما از آنجایی که با یک اندیشه و تحلیل همراه است ، به نظر من نسبت به سفرنامه صرف جذاب تر است.

به نظر شما این قضاوت بخصوص اگر براساس یک ایدئولوژی خاص بشد، باعث نمی‌شود که مخاطب از اثر دور شود؟

در دو اثر من همه سعی ام را کرده‌ام که هم نقاط خوب را بیان کنم و هم نقاط بد را و تا جایی که توانسته ام یک جانبه به این مکان‌ها نظر نینداخته ام. این را هم در روزنوشت‌های مربوط  به لوزان سوئیس در نظر داشتم و هم در روزنوشت‌های سفرم به عراق! با یک چنین نمایشگری خواننده می‌تواند در پایان قضاوت خودش را داشته باشد هر چند که من تحلیل و قضاوت خودم را هم در کتاب آورده‌ام. بازخوردی که من از خواننده‌ها داشته‌ام. بخصوص در مورد «دهکده خاک برسر» که دوسالی از چاپ آن می‌گذرد و مخاطب بیشتری آن را دیده متهم به یک جانبه گری نشده‌ام و اینکه اثر هم حاوی خوبی‌ها و هم بدی‌ها بوده، را یک نقطه قوت دانسته‌اند.در هر حال من در این اثر دست به مقایسه زده‌ام با این همه دست به سانسور هم نزده‌ام. بهتر است بگویم این اثر یک نگاه جامعه‌ای در مورد سوژه‌ها به مخاطب می‌دهد اما دیدگاه نویسنده را هم به همراه دارد. بطور مثال اینکه نویسنده روزنوشت یک فرد مذهبی بوده در اثر مشخص است و ما می‌دانیم که راوی یک زن مسلمان شیعه است که می‌خواهد در کشور اروپایی اعتقاداتش را ، حجابش را حفظ کند.

در مقدمه کتاب دیگرتان یک «محسن عزیز» نوشته اید که این اثر هم به نوعی سفرنامه است، درباره این اثر بگویید.

در این اثر می‌توان گفت با سفر تکاملی و شهودی یک جوان ایرانی از سال 57 تا 61 همراه می‌شویم. در ظاهر همه اتفاقاتی که برای محسن می‌افتد تفاوتی با سایر جوان‌هایی دهه شصتی ندارد. در آن دوران همه به نوعی درگیر انقلاب و پس از آن جنگ به نوعی بوده اند. ما در این اثر با پای محسن این چهارسال را طی می‌کنیم. سیری که از یک جوان نخبه ایرانی که در دانشگاه شریف درس می‌خواند و قبلش هم بنا داشته برای تحصیلات به آمریکا برود شروع شده . یک جوان معمولی مانند سایر جوان‌ها ست و هیچ دغدغه آرمانی خاصی ندارد و بیشتر به گشت و گذار می‌پردازد. در طی این چهارسال ما با تعریف وقایع روبه رو نیستیم و بیشتر با مجموعه از تصمیم‌گیری‌ها و علت آنها و تغییراتی که در محسن و زندگیش پیش می‌آید مواجه هستیم. به نظر من مهم ترین ویژگی زندگی او محسن تصمیماتی ست که در زندگیش می‌گیرد. به نوعی مخاطب همراه محسن می‌آموزد چطور باید در زندگی تصمیم گرفت و به چه نکاتی توجه داشت. به طور مثال او پیشنهاد معاونت وزیر را داشت اما نپذیرفت. این سیر تصمیمات در یک دوره چهارساله فشرده سیر رشد محسن را از یک ادم معمولی به یک ادم متعالی نشان می‌دهد به همین خاطر من آن را هم یک سفرنامه نامیدم.

معمولا می‌شنویم که این آثار به دلیل تبلیغات ناشر یا حمایت سفارش دهنده فروش خوبی را در بازار نشر تجربه می‌کنند، به عنوان نویسنده اثر چقدر این موضوع را دست می‌دانید؟

برای «یک محسن عزیز» برعکس است . البته زمانی هم از چاپ اثر نگذشته است اما من راضیم از بازخوردها و می‌بینم که این اثر به نوعی توسط خوانندگان به دیگران توصیه می‌شود و گویی خودش راهش را باز می‌کند. اما از زمان چاپ کتاب تا به الان استقبال خوبی از اثر شده است و ارزشمند است که خود خواننده‌ها اثر را معرفی کرده و پیشنهاد می‌دهند .برای من به عنوان نویسنده مخاطب با کیفیت مطلوب تر از تیراژ بالاست که معلوم نیست به دست مخاطب اصلیش رسیده است یانه. رسالت این اثر را بیشتر تاثیر گذاری بر مخاطب می‌دانم.

کتاب‌هایی که شما کار کرده اید معمولا به شما سفارش داده شده است، نگران این نیستید که با این برچسب سفارشی نویسی شناخته شوید؟

در حال حاضر سفارشی نویسی یک جور فحش شده است و این غلط است. هرچند که همه آثار من سفارش داده نشده اند. بله من اثری مثل «یک محسن عزیز» و «خط مقدم » را براساس سفارش نوشته‌ام . اما این به این معنی نیست که در طی سال هر اثری که به من سفارش داده می‌شود را می‌پذیرم. به نظرم مثل بازیگری ست دیگر. به بازیگر هم در طول سال یک سری نقش‌ها پیشنهاد می‌شود حالا چه خوب یا بد! این اوست که باید هوشمندانه دست به انتخاب بزند اگر می‌خواهد که یک اثر ماندگار خلق شود باید بداند که چی مناسبش است؟ و چه چیز را می‌تواند درست از کاردربیاورد. الان هرناشری هر کتابی را به نویسنده‌ای پیشنهاد بدهد که نباید همینطور بپذیرد. آن تیمی‌ موفق می‌شود که سفارش دهنده و نویسنده و موضوع تحقیق خوب بتوانند با هم ارتباط برقرار کنند و به یک هم افزایی برسند هر کدام این‌ها درست نباشد نتیجه خوب نخواهد بود.من خوشحالم که این دو اثر را سفارشی نوشتم و از نتیجه آنها خرسندم.

درباره این مثلثی که گفتید بیشتر توضیح می‌دهید؟

مهم این است که ناشر چطور به موضوع نگاه می‌کند. مهم این است که ناشر یا سفارش دهنده دغدغه‌اش چیست؟ آیا می‌خواهد بیلان کاریش را بالاببرد؟ تنها به فکر آمار و ارقام است؟ می‌خواهد کتابسازی کند ؟ یا دغدغه معرفی دارد؟نویسنده‌ای هم که کار را قبول می‌کند باید دغدغه اش با این گروه هم راستا باشد. نویسنده اگر تنها دغدغه‌اش پول باشد به سری کاری می‌افتد. باور کنید الان پیشنهاد هست که در یک ماه یک کتاب را بنویس و پولت را بگیر اما مگر می‌شود یک اثر درست را در یک ماه نوشت؟! جدا از تحقیقات، انس گرفتن با موضوع ، بازنویسی و ...مسیر دشواری ست که نیازمند زمان است. اگر به این شتاب تن بدهیم نتیجه آثاری می‌شود که می‌آیند و می‌روند و هیچ آورده‌ای ندارند و فراموش می‌شوند. نویسنده باید دغدغه داشته باشد و کاری که به او سپرده شده‌است را باید با وجدان انجام دهد و نگران سرنوشت اثرش باشد. هرچند پتانسیل سوژه هم مهم است.سوژه باید پتانسیل و قابلیت  این را داشته باشد که به یک کتاب تبدیل شود.  این مثلت سوژه، نویسنده و سفارش دهند ه دغدغه مند مهم است.

پس نقش سفارش دهنده اگر به شکل حرفه ای وارد شود،بسیار مهم می‌دانید؟

ببینید یک نویسنده خوب نمی‌تواند به تنهای کاری را در این حوزه پیش ببرد. تصور کنید کتاب اولم را من خودم می‌نوشتم. در آن زمان کدام ناشر حاضر بود اثر مرا چاپ کند؟ یک کتاب با سوژه حساس و امنیتی موشکی که می‌توانست هزار جور حرف و حدیث پیرامونش شکل بگیرد. اصلا چاپش ممکن نبود اما وقتی خود سازمان موشکی دست به سفارش این اثر می‌زند، خب نتیجه هم متفاوت است و در کنار تحقیقات خوب و تلاش درست کار بعد از چاپ  عنوان بهترین کتاب سال دفاع مقدس را هم گرفت. پس این سه ضلع باید در کنا رهم باشند.

آثار شما به نوعی به وقایع معاصر پرداخته‌اند ، به نظرتان این نزدیکی به این وقایع باعث نشد، سانسوری اتاق بیفتد؟ چقدر اثر مستند است؟

هر دو کتاب نود درصد براساس مستندات شکل گرفته است. مابقی مربوط به فضاسازی ست. به جز این هم نمی‌توانست باشد. در «خط مقدم»  و «محسن عزیز» من با دو ناظر بسیار سخت گیر و موشکاف مواجه بودم و در حد اینکه لباسش سیاه نبود یا سفید بود یا در فلان رنگ بود موشکافی شد و می‌توان گفت با یک رمانی که دقیقاً براساس واقعیت شکل گرفته است. خط مقدم خودش آنقدر داستان جذاب بود حتی نیاز به ترفندهای داستانی هم نبود. وقایع ذکر شده در «خط مقدم » تا سال 65 است  و علت اینکه این برهه هم انتخاب شده این بود که به دلیل اینکه سی سال محرمانه بودن مستندات تمام می‌شد و ما می‌توانستیم همه وقایع را بنویسیم. بعضی از وقایعه حتی از از سینه‌ها نقل نشده بود چه برسدبه اینکه مکتوب شود. خیلی از اتفاقات در این اثر برای اولین بار نقل شده‌اند.  در مورد «محسن عزیز» هم  فضاسازی داستانی اتفاق افتاده اما هیچ واقعه یا واکنش یا سخنی که به تغییر برداشت مخاطب از شخصیت یا واقعه بیانجامد از طرف من به عنوان نویسنده اضافه نشده‌است.

اهمیت نگارش اینگونه آثار را در چه می‌دانید؟

یک نفر به من پیام داد که من برای سومین بار است که دارم این کتاب را می‌خوانم. برای من عکسی فرستاد که کنار موشک فرستاده بود و گفت این مانیفست ماست و هرجا به مشکل می‌خوریم یک بار دیگر کتاب  «خط مقدم» را می‌خوانیم. با این کتاب آن روحیه جهادی به این نیروی که بعد سی سال این تلاش را ادامه می‌دهد منتقل شده است.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.