قدس آنلاین: رضا موزونی، نویسنده و پژوهشگری است که به دلیل تجارب زیستی و تولد و زندگی در شهر مرزی گیلانغرب در استان کرمانشاه سالهای کودکی و نوجوانیاش در جنگ گذشته است.
اما بعد گذشت سالهای کودکی و نوجوانی دوران بزرگسالی و سالهای بعد او باز هم با کودکان و نوجوانان گره خورد البته با خلق آثار و برنامه سازی برای این گروه سنی.
موزونی تجربههای مدیریتی زیادی هم در این زمینه دارد. در دانشگاه کرمانشاه ادبیات کودک تدریس میکند و سایر مسوولیتهای اجراییاش هم بی ربط با کودکان و نوجوانان نبوده است. مدیرکل نظارت بر انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ، مشاور اجرایی مدیر کل آموزش و پرورش استان کرمانشاه، گوینده و کارشناس برنامه محلی صدا و سیمای کرمانشاه و داوری جشنوارههای متعدد شعر و قصه از سوابق اجرایی این پژوهشگر است.
با همه اینها با همان لهجه شیرین محلیاش تأکید میکند او را نویسنده و شاعری بدانیم که بیش از ده کتاب منتشر کرده است. یی شو اگر بچیدن، میمگه جارو برقی، مورچه و گلوله کاموا، چراغ، یخی که عاشق خورشید شد، ترانههای سرزمین مادری، پدرم که روی سرم دست نمیکشد، شاید این کتاب منفجر شود بخشی از آثار این نویسنده، شاعر و پژوهشگر است.
آثار موزونی حول دو محور فرهنگ عامیانه و دفاع مقدس خلق شدهاند. گفتوگوی ما را با او در خصوص بایستههای سرودن و نوشتن شعر محلی و ادبیات دفاع مقدس برای گروه سنی کودک و نوجوان و آسیب شناسی آثار این گره سنی بخوانید.
* توجه به فرهنگ عامیانه و دفاع مقدس دو موضوعی است که شما به آنها علاقه دارید و حول همین دو موضوع آثارتان را نوشته اید چه شد که به فرهنگ عامیانه و خلق اثر پیرامون این فرهنگ، علاقه مند شدید.
** اگر فرهنگ عامیانه همه ملتها مخصوصا ایران که دارای فرهنگ عامیانه غنی است، را مطالعه کنید، میبینید این فرهنگ تأثیر خودش را در آثار کودک گذاشته است. بهترین و عاطفی ترین لالاییها که اتفاقا موفق هم بودهاند، به نوعی ریشه در فرهنگ عامیانه دارد مخصوصا بخش ادبیات شفاهی ویژه کودکان مثلا شعر «پریا» ی شاملو که برگرفته از شعرهای عامیانه است و یا شعرهایی که به عنوان ترانه ملی کودکان شناخته میشوند، بن مایه ترانههایی مثل عمو زنجیر باف، گرگم و گله میبرم، بارون میاد جرجر از فرهنگ عامه گرفته شده است و تاریخ مصرف هم ندارند . چندین قرن است عمو زنجیرباف خوانده میشود و همه نسلها با آن ارتباط برقرار میکنند . برای همین من حس کردم اگر با کودکان به زبان مادری شان صحبت کنیم، حتماً انتقال عاطفه انجام میشود. گاهی کلمات ناتوان هستند از انتقال عاطفه اما زبان مادری میتواند، این ناتوانی را جبران کند.
* شما اولین شاعری هستید که اشعاری با زبان و گویش کلهری برای بچهها سروده و منتشر کرده اید، بچهها توانستهاند با این آثار ارتباط برقرار کنند؟
** در حوزه ادبیات فرهنگ عامه کرمانشاه، خوشبختانه آثار زیادی وجود دارد. هزاران ترانهها با موضوع ترانه بازیها، ترانه آموزشها ، ترانه نیایشها وجود دارد که میتواند دستمایه نوشتن اثر برای بچهها باشد. من با سرودن و انتشار دو اثر تاتی(خواهر بزرگ) و میمگه جارووبهرقی(خاله جاروبرقی)،به عنوان اولین شاعری شناخته شدم که برای بچهها با گویش کردی کرمانشاهی شعر سروده است. البته در حوزه فرهنگ عامه بزرگسال هم کتابی دارم با عنوان «سرزمین مادری» که حدود ۴۰۰ صفحه است و به چاپ چهارم رسیده است که در آن ترانههای کار و بازی را در فرهنگ عامه جمعآوری کردم و در قالب کتاب منتشر کردم. کتاب «چل تاق چل نیم تاق»، مجموعه ۷۰۰ چیستان کردی کرمانشاه است و نشان میدهد گنجینهای عظیم از فرهنگ عامیانه ایران در کرمانشاه وجود دارد .
به هر حال من کردزبان هستم و هویت مادری و هویت سرزمین پدری ام را دوست دارم. بیش از ۲۰ سال که در صدا و سیمای کرمانشاه مشغول به کارم فقط در مورد فرهنگ عامه، ضرب المثلها ، چیستانها، شعرها، افسانهها و لالاییها برنامه سازی میکنم. برنامه من بالاترین میزان پیامک را داشت و کتاب سرزمین مادری به چاپ چهارم رسید، بازنشر مطالب من با محوریت فرهنگ عامه در فضای مجازی من را به ادامه کار دلگرم کرد. همه اینها نشان میدهد مردم به این نوع تولید محتوا علاقه مند هستند.
این سرودهها چه شاخصه و ویژگی باید داشته باشند تا مورد توجه قرار بگیرند؟
** فکر میکنم کسی که از موضوعی لذت ببرد، بهتر و زیباتر میتواند آن را بر قلم جاری کند، برای همین آثار من در دو حوزه مورد علاقه ام یعنی فرهنگ عامه و ادبیات دفاع مقدس است. فرهنگ عامه که فرهنگ آبا و اجدادی من است و دفاع مقدس هم به خاطر قرابتی که با آن دارم در پوست و خون من تنیده است. زندگی من و مردم من با این سالها خو گرفت و نوجوانی و کودکی ما زیر توپ، تانک، موشک و بمباران گذشت. یک نویسنده با چنین پیشینهای میتواند نسبت به این موضوعات بی تفاوت باشد؟
* آثار شما به زبانهای دیگر ترجمه شده است. با توجه به تجاربی که در این زمینه دارید، فکر میکنید چه اتفاقی باید بیفتد تا ادبیات کودک و نوجوان برای دنیا شناخته شود؟
* آشنایی با ادبیات کشورهای دیگر و آشنایی کشورهای دیگر با ادبیات ایران از لازمههای فرهنگی است اما در ایران به دلیل عدم رعایت قانون کپی رایت، بسیاری از آثار بدون اطلاع نویسنده ترجمه میشود. کسانی که در این حوزه فعالیت میکنند باید این ادبیات را به خوبی بشناسند. ترجمه تحت اللفظی کافی نیست مخصوصا مترجمانی که برای حوزه کودک و نوجوان ترجمه میکنند حتما باید دستی در نوشتن داشته باشند و با اصول نوشتن آشنا باشند. مسأله دوم نوع انتخاب اثر و انتخاب قلم هم اهمیت دارد مثلا آثار شل سیلور استاین در ایران طرفداران زیادی دارد مخصوصاً «درخت بخشنده» این نویسنده. بعضی ناشران مانند انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در حوزه ترجمه همه قوانین را رعایت میکنند و با حساسیت نسبت به این کار اقدام میکنند. گروههای کارشناسی ترجمه دارند که وظیفه آنها ارزیابی آثاری است که برای ترجمه، مناسب هستند.
* ادبیات کودک و نوجوان ایران چقدر برای دنیا شناخته شده است؟
** برای ترجمه از زبان ایرانی به دیگر زبانها شرایطی وجود دارد که حضور ناشران در نمایشگاههای بینالمللی معتبر ، یکی از آنهاست. ناشران باید در این نمایشگاهها برای ترجمه آثار با ناشران حرفهای و معتبر رایزنی کنند. اگر اثری مورد توجه ناشری قرار میگیرد مته به خشخاش نگذارند و سخت گیری نکنند چون واقعا ترجمه آثار به نفع نویسندگان ایرانی و ادبیات ماست اما گاهی میبینیم ناشران ایرانی حق نشرهای سنگین مطالبه میکنند و یا ناشران کشور مقصد را با بروکسیهای اداری پیچیده روبرو میکنند که ناشر نه زمان و نه حوصله این مسایل را دارد. به نظرم ناشرین باید راحت تر با این مسایل برخورد کنند حتی اگر حق نشری هم نگرفتند باید راضی باشند چون همین که اثر یک نویسنده در کشور خارجی منتشر شود توانسته نماینده ایران باشدو مبلغ فرهنگ ایرانی در دنیا باشد. یکی از کتابهای من با عنوان «یخی که عاشق خورشید شد» به ۴ زبان ترجمه شده است که تا به حال حق نشری بابت آن دریافت نکرده ام و برای این مساله اعتراض هم نکرده ام. به نظرم همین که اثر من ترجمه شده یعنی بهترین فرصت برای من به عنوان نویسنده، به وجود آمده است و آن دیده شدن اثر است.
* با توجه به اینکه سالها در زمینه ادبیات کودک و نوجوان فعالیت میکنید و چندین اثر برای این گروه سنی نوشتهاید. مهم ترین آسیب کتابهای این گروه سنی را در چه میدانید؟
** رمان نوجوان در ایران پیشینه زیادی ندارد. اگرچه نویسندگانی مانند منصور یاقوتی ، رمانهایی را برای مخاطب نوجوان داشتهاند اما تنوع و تعدد نویسنده و اثر وجود نداشته است. مهم ترین آسیب همین نبود تنوع در آثار این گروه سنی است که باعث شده نوجوان کتابخوان دسترسی کمی به آثار داشته باشد برای همین نوجوانان یا به سراغ آثار بزرگسال رفتهاند و یا به سمت خواندن کتابهای ترجمه. به نظر من بهترین و جدی ترین حرکت برای جلوگیری از این آسیب در دهه ۹۰ و در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شکل گرفت. فراخوانی از سمت کانون منتشر شد مبنی بر تولید داستان برای نوجوانان. طبق این فراخوان همه نویسندگان کودک و نوجوان ایرانی میتوانستند آثاری بنویسند که بعد از بررسی منتشر میشد . حمیدرضا شاه آبادی مسوول این پروژه بود. در قالب این طرح حدود ۱۵۰ عنوان کتاب رمان برای نوجوانان منتشر شد.
البته بعضی از این آثار ضعیف بودند اما آثاری هم منتشر شد که توانست ترجمه شود و جوایز ملی و بینالمللی زیادی کسب کند. با این طرح کمیاز خلاء تولید آثار نوجوان جبران شد. نوجوانهایی که خواننده آثار ترجمه بودند ، با این طرح، به رمان ایرانی هم اقبال نشان دادند . بسیاری از این اثار ترجمه هم شد و نماینده ایران در دنیا شد مثل رمان «هستی» نوشته فرهاد حسن زاده و رمان «عشق و رنج و بلوط» اثر خودم که برشی از زندگی من است و از این منظر رمانی واقع گراست. با توجه به این که سالهای نوجوانی من در جنگ گذشته است، در این اثر زندگی کودکان و نوجوانان را در جنگ به تصویر کشیدهام. مشکلاتی که بچهها با آن دست و پنجه نرم میکردند از فقر و سرما و صفهای طولانی نانوایی گرفته تا تصویر مسایلی که در تصور بچههای امروز نمیگنجد. این کتاب نه تنها برای نوجوانان خواندنی است که برای بزرگترها نوستالوژی است چون یاد روزهای گذشتهشان میافتند.
انتهای پیام/
نظر شما