به گزارش گروه فرهنگی قدس آنلاین، روز گذشته پرفروش ترین کتاب های انتشارات امیرکبیر اعلام شد. این خبر نشان داد بسیاری از گفته ها و گمانه زنی رسانه ها درباره بی توجهی مخاطب ایرانی به نویسندگان خودی، پایه و اساس چندانی ندارد و برگرفته از ذهنیتی قدیمی و کهنه است.
خبر این بود: مجموعه «قصههای خوب برای بچههای خوب» نوشته مهدی آذریزدی در صدر پرفروشهای انتشارات امیرکبیر در پاییز ۹۸ قرار گرفته است.
پنج عنوان کتاب پرفروش این انتشارات در ماههای مهر، آبان و آذر اعلام شده بود و طبق این گزارش به ترتیب عناوین «قصههای خوب برای بچهها خوب »(۸ جلدی) نوشته مهدی آذریزدی، «اصول فلسفه و تعلیم و تربیت» نوشته دکتر علی شریعتمداری، «توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی» نوشته محمدرضا باطنی، «صد سال تنهایی» اثر گابریل گارسیا مارکز به ترجمه بهمن فرزانه و «شازده کوچولو» اثر آنتوآن دوسنت اگزوپری به ترجمه محمد قاضی در صدر پنج عنوان پرفروش انتشارات امیرکبیر در پاییز ۹۸ قرار گرفتند. یعنی آذریزدی توانسته گوی سبقت را از مارکز و اگزوپری برباید. این اتفاق ناخواسته نیفتاده و آذریزدی شایستگی این موفقیت را دارد.
همه ما می دانیم مهدی آذر یزدی جزء نویسندگانی است که با دغدغه تعلیم و تربیت وارد عرصه نوشتن برای کودکان و نوجوانان شد. او با هدف تعریف قصه در زمانه ای که کتاب برای این گروه سنی کم تر نوشته می شد و کسی به نیازهای کودکان و نوجوانان توجه نمی کرد وارد این فضا شد و شروع به بازنویسی متون کهن کرد.
آذریزدی در زمانی رفت سراغ نوشتن این کتابها و بازنویسی آثار کهن، که جنبش بازگشت به خویشتن مطرح شده بود و در همه ابعاد جامعه خودش را نشان داد. در پی همین جنبش، جلال آل احمد کتاب غربزدگی و دکتر شریعتی کتاب بازگشت به خویشتن را نوشتند. ریشههای شناخت هویت در بخشهای مختلف جامعه شکل گرفته بود برای اینکه نسلی را پرورش دهد تا هویت اصیل ایرانی را زیر سایه پرچم اسلام بشناسد و با استبداد و استعمار مبارزه کنند. شهید مطهری «داستان راستان» را سال ۳۹ منتشر کرد و اولین جلد قصههای خوب برای بچههای خوب هم در سال ۳۶ منتشر میشود اما اتفاقی که برای آثار آذر یزدی افتاد اقبال جامعه به این کتابها و تداوم انتشار آنها بود. این اقبال دلایل متفاوتی داشت اول اینکه داستانها از آثار اصیل انتخاب شده بود و آذر یزدی این کتابها را از لحاظ ارزشهای ادبی، فرهنگی و آموزشی بررسی کرده بود و بعد به سراغ آنها رفت مثلاً علیرغم اینکه شاهنامه فردوسی اثر برجستهای در حوزه فرهنگ و هویت دینی ما است اما به نظر آذریزدی برای بچهها مناسب نبود و یا او به سمت بازنویسی هزار و یک شب نرفت به جز معدودی داستان چون برای این اثر ارزش آموزشی قایل نبود. او در زمان خودش معتقد بود جن و پری و خرافات را نباید به بچهها آموخت. آذریزدی شناخت خوبی از هویت ایرانی داشت. او سراغ ادبیات تعلیمی گذشته رفت، اول کلیله دمنه و بعد مرزباننامه را بازنویسی کرد و در نهایت در جلد هفتم «قصههای خوب برای بچههای خوب» به گلستان رسید. قصههای قرآنی هم به خاطر وجه آموزشی و تعلیمیبودن برایش اهمیت داشت که در چاپهای قدیم نشر امیرکبیر منابع داستانها نوشته شده است.
آذریزدی به خاطر تجاربی که داشته مدیریت کالای فرهنگی را در حد و اندازه و مقیاس روزگار خودش میشناخته است. آثار او اگرچه جزء اولین های بازنویسی نبود و پیش از او هم افرادی وارد این عرصه شده بودند اما او توانست با مخاطب سنجی و شناخت کامل از نیازهای جامعه مخاطبش آثاری را برای کودکان و نوجوانان بازنویسی کند که همیشه در نشر امیرکبیر تا به امروز منتشر می شده اند.
از طرفی آمار فروش نشر امیر کبیر اگرچه صحه ای است بر توان قلمی مهدی آذریزدی اما می توان از منظر دیگری، این اتفاق را به فال نیک گرفت و آن توجه خانواده های ایرانی به کتاب ایرانی است.
پرفروش شدن مجموعه کتاب های «قصه های خوب برای بچه های خوب» ، نشان می دهد خانواده ایرانی متوجه شده ادبیات و هنر از هر ابزار دیگری در جهت رشد وتکامل انسان ها موفق تر است و کتاب علاوه بر سرگرمی می تواند کارکردهای دیگری هم داشته باشد.کتاب و مخصوصا آثاری که دغدغه اشاعه فرهنگی ایرانی- اسلامی دارد بیش از هر چیزی می تواند زمینه های آشنایی کودک و نوجوان را با هویت ملی و دینی خودش، فراهم کند.
انتهای پیام/
نظر شما