تحولات منطقه

  دکتر علی سعیدی، عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه قم در گفت‌وگو با قدس به پرسش‌های ما در خصوص نظریه‌پردازی اقتصاد اسلامی و چالش‌های آن پاسخ داده که در ادامه می‌خوانید.

نظریه بانکداری اسلامی نیازمند پیوست رسانه‌ای است
زمان مطالعه: ۸ دقیقه

قدس آنلاین:  در دوره معاصر، با توجه به ضرورت بانکداری و گسترش آن به شیوه جدید، متفکران اسلامی ‌در سراسر جهان اسلام به دنبال راهی بوده‌اند که بدون برخورد با موانع شرعی، به نحوی ضرورت‌های حاکم بر نظام اجتماعی را پاسخگو باشد. دکتر علی سعیدی، عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه قم در گفت‌وگو با قدس به پرسش‌های ما در خصوص نظریه‌پردازی اقتصاد اسلامی و چالش‌های آن پاسخ داده که در ادامه می‌خوانید.

به نظر شما مبحث اقتصاد اسلامی چقدر در فضای علمی امروز کشور جدی گرفته می‌شود؟

به نظر من بحث اقتصاد اسلامی پیش از آنکه دعوا بر سر علم بودن یا نبودن آن باشد، مسئله‌اش باور داشتن یا نداشتن به آن است، وگرنه با خط کش‌های رایج برای بررسی میزان علمی بودن، اقتصاد لیبرالی نیز به اذعان شهید صدر نه یک علم بلکه مذهب و مکتب است. همه این‌ها مکاتب اقتصادی هستند که می‌خواهند تنظیم امور جامعه را به دست گیرند و سامان دهند. اگر بخواهیم تعریف واقع‌بینانه‌تری از علم ارائه دهیم، اقتصاد اسلامی نیز علم است. علمی که برای خودش اصولی دارد، با چالش‌هایی روبه‌رو است و به دنبال پاسخی برای مسائل است. به نظر پیش کشیدن بحث‌هایی مثل علم بودن یا نبودن اقتصاد اسلامی استعاره‌ای برای تضعیف و به حاشیه راندن آن است. برچسب‌هایی چون باور یا آموزه‌ای بودن اقتصاد اسلامی به همین دلیل به آن زده می‌شود. در حالی که اگر به مکتب اقتصادی لیبرالی و پایه‌های اخلاقی آن و مباحثی چون فایده‌گرایی نگاهی بیندازید، می‌بینید امروزه فلاسفه اخلاق در خود غرب آن را زیرسؤال می‌برند. امروزه سر این موضوع بحث است که منحنی عرضه و تقاضا چقدر واقعی یا برساخته ذهن است. الآن اقتصاددان‌ها نیز می‌گویند ما در حال عرضه مدل‌های ذهنی برای تبیین و تفسیر جامعه هستیم و هیچ گاه نمی‌گویند مدل‌های ما منطبق بر واقعیت است. بنابراین بحث علمی بودن یا نبودن اقتصاد اسلامی یک بحث انحرافی است.

پس علت ظهور و بروز نکردن اقتصاد اسلامی در چیست؟

مشکلی که امروزه اقتصاد اسلامی با آن روبه‌رو است، درگیر نشدن و عدم مواجهه‌اش با مسائل عینی است. بخشی به‌واسطه کم‌کاری خود اقتصاددانان بوده که ناظر بر مسائل بیرونی، کمتر ورود کرده‌اند و بخشی دیگر نیز به ساختار اجتماعی و سیاسی ما برمی گردد که کمتر به اندیشمندان این حوزه مجال و فرصت اظهارنظر درباره مسائل عینی داده شده است. وقتی یک تئوری بخواهد در عرصه عینی وارد شود، باید وجوه مختلف آن تبیین شود، سپس مردم نسبت به موازین آن اقناع شوند و بعد کم کم مسئولان اجرایی برای اجرایی کردن آن با صاحبنظران این حوزه همفکری کنند. از طرفی مدیران اجرایی چون به دنبال حل یک مسئله عینی هستند، نظر صاحبنظران را کلی می‌دانند و از سوی دیگر آن‌هایی که کار علمی می‌کنند مبانی مدل‌های اجرایی مسئولان را زیرسؤال می‌برند.

چرا نظرات اقتصاددان‌ها و متفکران اقتصاد اسلامی در فضای عینی سیاست‌گذاری ما دیده و شنیده نمی‌شود؟

به نظرم ما کلاً در اندیشه اجتماعی این مشکل را داریم، یعنی رسانه نداریم و کار رسانه‌ای خوب بلد نیستیم و نمی‌توانیم آن نیاز و مطالبه را در مردم ایجاد کنیم. برعکس نظام اقتصاد غربی، بورس یا بانک را طراحی می‌کند که هر انسانی با کمی آموزش می‌تواند در آن عرصه فعالیت کند. ما نتوانستیم اندیشه اسلامی را وارد زندگی مردم و مردم را وارد این فضا کنیم. ما همواره سعی کردیم با بخش نامه و دستورعمل نظریاتمان را از بالا به پایین اعمال کنیم، در حالی که جامعه هنوز با آن ارتباطی برقرار نکرده است. حرکت ما باید به سمتی باشد که محصولات فکری با بیان و زبان مردم قابل فهم باشد تا مردم بتوانند با آن‌ها ارتباط برقرار کرده و در آن‌ها مشارکت کنند. وقتی چنین دغدغه‌ای شکل بگیرد، خود مردم می‌نشینند و به دنبال راه حل با توجه به مبانی اسلامی می‌گردند. یکی از دلایل اینکه صندوق‌های قرض‌الحسنه بین جمع‌های فامیلی رایج شده، این است که مردم فهمیده‌اند باید خودشان دنبال یک راهکار اسلامی باشند و نظام سرمایه‌داری پاسخگوی مشکلات آن‌ها نیست.

یعنی اعتقاد دارید که باید اندیشمندان ما به دنبال یک پیوست رسانه‌ای برای نظریات و تئوری‌های اقتصاد اسلامی باشند؟

قطعاً همین است و رویکرد انقلاب اسلامی و دلیل پیروزی آن نیز همین بود که مردم در آن مقاطع مشارکت داشتند. اقتصاد اسلامی نیز همین گونه است که خود مردم باید مطالبه داشته باشند. البته کارهایی نیز شده؛ ابلاغ سیاست‌های کلی اصل ۴۴ به همین دلیل بود که حضور مردم را در اقتصاد پررنگ کند. این مشارکت مردم در اقتصاد یکی از حلقه‌های مفقوده اقتصاد اسلامی است که قواعد و بسترهای همه‌پذیری را در جامعه ایجاد می‌کند تا مردم آن‌ها را بپذیرند و بر اساس آن قواعد فعالیت کنند. حتی به نظرم در برخی از مباحث نیز کارهای تئوری فراوان شده است اما اینکه چرا اجرایی نمی‌شود به بُعد ضعف کار رسانه‌ای برمی گردد.

در مبحث اقتصاد اسلامی چه کشورهایی جز ایران روی این مسئله نظریه‌پردازی کرده‌اند؟

در کشورهای مختلفی همچون پاکستان، ترکیه، مالزی، فلسطین و حتی عراق استادان مختلفی روی مبحث اقتصاد اسلامی با رویکردهای مختلف کار کرده‌اند. برخی دیدگاه‌های فلسفی دارند، برخی رویکرد فقهی داشته‌اند، بعضی دیگر تمایلاتی به تئوری‌های غربی دارند و به طور کل رویکردهای متفاوتی را می‌بینیم. برخی از این اندیشمندان وقتی مطالعات و تئوری‌های اقتصاد اسلامی را در کشورمان می‌دیدند از ما سؤال می‌کردند چرا این‌ها به زبان‌های بین‌المللی ترجمه نمی‌شود. اینجا علاوه بر نداشتن پیوست رسانه‌ای، نبود شبکه ارتباطی بین اندیشمندان جهان اسلام نیز خودش را نشان می‌دهد.

اروپاییان هم به خاطر گسترش نگاه‌های اسلام‌گرایی و افزایش جمعیت مسلمانان در اروپا و آمریکا و از طرف دیگر پس از بحران ۲۰۰۸ نگاهشان به سمت رویکردهای بدیلی که به درد سیستم مالی‌شان بخورد، رفت و به نظام اقتصاد اسلامی هم رسیدند و روی آن مطالعه کردند. این ویژگی اقتصاد اسلامی که باید تطابق بخش مالی و واقعی اتفاق بیفتد برایشان جالب بود و بر همین اساس ما می‌بینیم که دکترای اقتصاد اسلامی پیش از ایران در کشوری چون انگلستان شکل می‌گیرد. از طرف دیگر برخی بانک‌های غربی نیز سیستم بانکداری بدون ربا را برای جذب سرمایه‌های مسلمانان پیاده کردند. به تبع آن باجه‌های اسلامی در بانک‌های سیتی گروپ شکل گرفت و آنجا کلاً بر اساس قواعد شرعی کار می‌شد.

رویکرد ما در مواجهه با مسئله بانکداری اسلامی یک رویکرد حداکثری است یا نه ما با حداقل‌ها سراغ این موضوع رفته‌ایم؟

قطعاً رویکرد فعلی حداقلی است. یک رویکرد فقهی حداقلی که اعمال اقتصادی را شاید محدود کند ولی هیچ فکری برای مبانی و اثرات چنین مدل‌هایی نمی‌کنیم. الآن که روی بانکداری بدون ربا توجیهات فقهی انجام می‌شود به این شکل است که روی اصل بانک بحث نمی‌شود بلکه روی جزئیات بحث می‌شود. روی این مسئله کار نمی‌شود که چه کسی گفته بانک فقط واسطه مالی است. برخی دیگر می‌گویند نظام بانکی مبتنی بر یک نظام ذخیره جزئی است؛ این‌گونه نیست که از ما سپرده بگیرد و به دیگری وام بدهد، بلکه از ذخیره‌ای که نزد بانک مرکزی دارند، اجازه خلق پول پیدا می‌کنند و بانک اعتبار خلق می‌کند. برخی دیگر اعتقاد دارند بانک اصلاً به سپرده کاری ندارد و همین طور دست به خلق پول می‌زند. ما چقدر روی ماهیت این عمل در اقتصاد اسلامی بحث کرده‌ایم؟ ما یک تعریف رایج را از بانک اسلامی گرفتیم که بانک یک واسطه است، وارد آن شده‌ایم و هر جا که فکر کرده‌ایم مشکل فقهی دارد، سعی کرده‌ایم مشکل آن را حل کنیم. اما این سؤال که بانک با این سبک و سیاق چقدر در خدمت حل مشکلات ماست یا چه پیامدهای منفی دارد اصلاً مورد بحث قرار نمی‌گیرد.

نظریه‌پردازی می‌کنیم ولی مقلدیم!

یکی از مهم‌ترین مشکلاتی که در زمینه نظریه‌پردازی بومی وجود دارد این است که ما در فضای آکادمیک بیش از مولد بودن، مقلد هستیم. پیش از آنکه به دنبال فکر کردن و جست‌وجوی راه حل جدید باشیم، سریع در مواجهه با یک موضوع سعی می‌کنیم ببینیم در دنیا چه حرف‌هایی زده شده و به تبع، آن‌ها را سرهم کنیم و بر اساس آن نظریه‌پردازی کنیم. حتی در مسئله‌ای همچون اقتصاد مقاومتی که یک اندیشه بومی است به‌سرعت دنبال معادل‌سازی آن به زبان انگلیسی بودیم و بعد مفاهیم مشابهش در اقتصاد همچون شکنندگی و تاب‌آوری را می‌آوردیم تا ذیل این موضوعات به هم بچسبانیم و بعد نتیجه بگیریم که اقتصاد مقاومتی همین چیزهاست. آیا کسی که نظریه شکنندگی اقتصادی را مطرح کرده نوع مواجهه‌اش مثل مواجهه ما با موضوع اقتصاد مقاومتی بوده است؟ پس روش کار علمی ما مشکل دارد و این بد است که تا با مسئله‌ای در فضای عینی مواجه می‌شویم اول از همه سراغ نظریه‌های غیربومی و پیاده‌سازی آن‌ها می‌رویم. ما تا ندانیم چه می‌خواهیم و به چه چیزهایی نیاز داریم، اشتباه است که سراغ نظریات دیگران را بگیریم. زمانی بحث‌های فریدمن و مکتب شیکاگو مد می‌شود و دنبال آن‌ها  می‌دویم، زمانی دیگر مکتب نئوکینزی و الآن چون نهادگرایی و رفتارگرایی مد شده در به در دنبال آن‌ها هستیم. اصلاً نمی‌دانیم برای حل چه مسئله‌ای این قدر دنبال این‌ها  می‌گردیم. در اقتصاد اسلامی نیز ما تا حدودی تحت تأثیر این مسئله هستیم. ما حتی وقتی می‌خواهیم از منظر اسلامی حرف بزنیم، دنبال حرف همه در همه جای دنیا نیستیم، می‌گردیم بینیم که در آمریکا و انگلستان چه حرف‌هایی زده شده است و بعد آیات و روایات مؤید آن را می‌آوریم.

اگر به دنبال اقتصاد اسلامی هستیم باید یک همکاری بین مدیران اجرایی و فضای دانشگاهی ما به‌وجود بیاید. دولت باید همکاری کند، پروژه‌های تحقیقاتی هدفمند طراحی شود، در دانشگاه که ۱۴۰ واحد اقتصاد تدریس می‌شود چند واحد نیز بانکداری و اقتصاد اسلامی به‌وجود بیاید. مشکل الان، در مطالبه عمومی است؛ یعنی مدیراجرایی و سیاستمدار و استاد دانشگاه در فضای عینی اقتصاد اسلامی وارد نشده‌اند و این مسائل اصلاً مورد توجه نیست. الآن نظریات متفکران اسلامی در مسئله بانکداری اسلامی تا چه میزان رعایت می‌شود، مثلاً یکی از اصول اساسی در اقتصاد اسلامی این است که اقتصاد و بخش پولی و مالی تابع بخش واقعی و تسهیلگر آن باشد در حالی که در اقتصاد ما کاملاً برعکس است و همه‌اش را بخش پولی و مالی و فاینانس فراگرفته است. در اقتصاد اسلامی بدون ربا سود باید تابع یک عمل اقتصادی واقعی بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.